سفارش تبلیغ
صبا ویژن

EMOZIONANTE
 
لینک دوستان

 

به نام خدا

برای تغییر، بهانه را به وجود بیاور.
نترس از اینکه بگویند: "فلانی! چه خبره؟ متحول شدی!"
بگذار بگویند.
کار مردم بی‌کاره، سرزنش دیگری و تولید یأس و ترس است.
بیشتر مردم، از تغییر می‌ترسند و همدیگر را هم می‌ترسانند.
تو،
تو یک نفر،
شجاع باش و هر زمان لازم دیدی، تغییر کن.
جلوی روش‌های غلط و عادت‌های پوچ بایست و راه خودت را بساز.
اگر لازم دیدی، تغییر را با یک سفر شروع کن.
با یک سفر زیارتی مثلاً.
بهانه‌اش را ایجاد کن.
هرچه بگذرد سخت‌تر می‌شود.
نگذار دیر شود.

..........

یا مقلّب القلوب و الاحوال ...


[ چهارشنبه 103/1/8 ] [ 2:33 صبح ] [ آگاهی ]

به نام خدا


پناه می‌برم به خدا از آن لحظه‌ای که با رسول الله صلی الله علیه و آله روبرو خواهیم شد و از ما درباره #غزه خواهند پرسید.
چه پاسخی خواهیم داشت؟!
چطور سر بلند کنیم؟
پناه بر خدا از این روسیاهی.
پناه بر خدا.

............

چه خبر از غزه مسلمان؟!

یعنی به قدر یک دعا، یک آه هم فایده نداری؟

تریبون داری، مخاطب داری، اثری به قدر خرج یک واژه داری و ساکت ماندی؟

خبرها را دنبال نمی‌کنی که روحت آسیب نبیند؟

خواهران و برادران مسلمانت، حالا دیگر به آب شور هم دسترسی ندارند. تشنه و گرسنه، در روزه دائمند. چیزی برای فرزندانشان از آب و دارو نمی‌یابند. اینها را می‌بینی؟

روی زرد و چشمان بی‌حال و نفس به شماره افتاده‌شان را تاب می‌آوری؟

چه خبر از غزه؟

شرم بر من که هنوز زنده‌ام.

شرم بر من که این غم‌ها نفَسَم را نمی‌بُرد.

شرم بر مسلمانی من.

..................

إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ
پروردگارا! جز تو پناه و فریادرسی نمی‌یابم.
من را از امتحان عظیم غزه، سربلند خارج کن.
خدایا نگذار شرمنده و روسیاه بمانم.
فرجی برسان و راهی بگشای یا غیاث المستغیثین.



#بیمارستان_شفا

 


[ دوشنبه 103/1/6 ] [ 5:12 صبح ] [ آگاهی ]

به نام خدا


هرچه نگاه می‌کنم، می‌بینم بحث حجاب، پیش از هرچیز، وابسته به اصالت و ریشه یک آدم است، تا مذهبش.

آدمی که متعلق به خانواده بااصل و نسبی است و صاحب شئون اجتماعی، نمی‌تواند نیمه‌عریان بگردد.

عریانی، فقط از کسی برمی‌آید که غربتی باشد (درباره غربتی اینجا قبلا نوشته بودم).

آدم باید خیلی بی‌ریشه باشد که بتواند هیچ‌‌ ابایی از هیچ رفتاری -آن هم در متن جامعه- نداشته باشد.

آدمی که در پوشش اجتماعی چهارچوبی ندارد و از عریانی خانواده‌اش شرمنده نیست، به جد خطرناک و غیرقابل اعتماد است؛ قطعا و یقینا.

این آدم به هیچ قیدی پایبند نیست و لذا چیزی برای از دست دادن ندارد.

از چنین موجوداتی باید ترسید.


[ یکشنبه 103/1/5 ] [ 3:9 عصر ] [ آگاهی ]

 به نام خدا

وقتی می‌بینم دشمنِ کشورم، دست گذاشته روی حجاب من، می‌فهمم که باید حجابم را سفت‌تر نگه دارم. می‌فهمم که این "حجاب" با "حفظ کشورم" ارتباط مستقیم دارد. لابد مؤثر است که اینهمه هزینه مالی و زمانی می‌کنند برایش. لابد مهم‌ترین مؤلفه استقلال و امنیت و حفظ کشورم، همین حجاب است که اولین نقطه هدف دشمن و نهایت تلاشش دارد صرف آن می‌شود.
اما صرف نظر از همه اینها، همین‌قدر که می‌بینم بدترین جنایت‌ها در این کشور، از زمان شاه ملعون و قتل‌عام گوهرشاد بگیر بیا تا قتل فجیع آرمان و روح‌الله، همگی حجاب را نشانه گرفته‌اند، کافی است تا حجابم را نه فقط محکم‌تر بگیرم، که برای حفظش جان بدهم.


[ دوشنبه 102/12/28 ] [ 4:23 عصر ] [ آگاهی ]

 به نام خدا

شهادت‌طلبی، با طلب مرگ خیلی فرق دارد. کسی که طالب مردن است، آدم افسرده‌ای است که هیچ شوقی برای حیات در او نمانده. می‌خواهد نیست شود و از میان برود.
اما طالب شهادت، اتفاقاً به دنبال حیات است. می‌خواهد نه فقط باشد، بلکه جاودان باشد.
برای این است که عاشقان شهادت، خود را در معرض کشته شدن قرار نمی‌دهند، بلکه جویای حماسه و ایثارند و برخلاف طالب مرگ -که دچار خمودگی و سکون است- دائم در کار و تلاشند. و در میان این تقلا، تمنای شهادت هم دارند. شهادتی که سعادت است و باید برایش انتخاب شوی و هیچ قادر نیستی خودت ایجادش کنی.
برای شهادت، انتظار می‌کشی. انتظاری توأم با حسرت، توأم با امید. برای شهادت، شوق داری و به این شوق زنده‌ای و در تکاپو.
شهادت، زندگی‌آفرین است.


[ شنبه 102/12/26 ] [ 3:45 صبح ] [ آگاهی ]

 به نام خدا

اینکه فکر کنیم حجاب برای این است که زشت به نظر برسیم یا دیده نشویم و ... خیلی فکر غلطی است. ما درواقع حجاب می‌گذاریم که دائم مورد قضاوت واقع نشویم. این موضوع در مورد آقایان اصلاً مطرح نیست که بحث حجاب (به آن شکلی که برای ما مطرح است) بخواهد برای ایشان طرح شود.
زنی که حجاب ندارد، باید دائم نگران رنگ و مدل موهایش باشد که مورد پسند و رضایت دیگران هست یا نه. باید دائم نگران اندام و قد و هیکلش باشه که ایرادی از نظر دیگران نداشته باشد. کم‌کم در جامعه، کارکرد زن محدود می‌شود به زیبا بودن، لوند و دلربا بودن، مورد تایید و پسند بودن. چنین زنی ناگزیر است دائم نگرانی‌هایش را با هزینه‌های مالی و زمانی گزاف جبران کند و دائم در رقابت با دیگر زنان باشد و همیشه مضطرب بماند که چطور قضاوت می‌شود.
در این رقابت، او ناچار است همیشه گامی جلوتر از دیگری بردارد؛ پس به عمل‌های -به‌اصطلاح- زیبایی عجیب و غریبی که این روزها باب شده، روی می‌آورد.
چنین زنی، برای اثبات شایستگی‌هایش ناگزیر است به تن اکتفا کند؛ چون اینهمه توجه به نظر دیگران، فرصتی برای رشد توانمندی‌های انسانی او باقی نمی‌گذارد.
حجاب، باعث می‌شود راه نگاه و درنتیجه، راه دهان مردم را ببندی و خودت را از مورد قضاوت واقع شدن نجات دهی. حجاب، عین رهایی است. و رهایی، سبب رشد است.
آزاد باشی می‌توانی کار کنی و خودت را با شایستگی‌های حقیقی وجودت، نه با تن و بدنت، به اثبات برسانی.


[ شنبه 102/12/26 ] [ 2:42 صبح ] [ آگاهی ]

 

به نام خدا
خوب است آدم اگر رفت سمت علم، حتماً بگردد یک استاد اخلاق خوب پیدا کند و تا آخر از او جدا نشود. علم بدون اخلاق، نه بی‌فایده، بلکه خطرناک است، به شدت!
مثلاً آدم می‌رود چند و چونی از دینداری یاد می‌گیرد، دیگر خدا را بنده نیست! سخن‌ور می‌شود، بی‌تاب می‌شود‌
می‌شود: من خودم می‌دانم، من خودم بلدم، من بهترم، من بیشتر می‌فهمم، من ... من ... من ... .
یک‌دفعه می‌بینی همه شد من!
این آدم، غوغای علم را در وجودش تاب نمی‌آورد؛ سر به عصیان می‌گذارد، پرخاش می‌کند، دیگران را می‌راند و درنهایت، از قله بلند خودبینی، با صورت زمین می‌خورد.
استاد اخلاق می‌خواهد که این آتش را فروبنشاند و این غلیان را آرام کند. که آدم را آرام کند. رام کند. ساکت کند. بنشاند سر جای خود.
که آدم را با خاک یکسان کند. با آنچه اصل و اساس اوست. هیچ. خاک و کمتر از خاک.
تا آدمی که چند و چونی از دینداری آموخته، بنده شود.
همینطوری نمی‌شود.
استاد می‌خواهد.


[ جمعه 102/12/25 ] [ 4:35 صبح ] [ آگاهی ]

به نام خدا
کسی که بی‌قانونی می‌کند و تا اعتراض می‌کنی، اختلاس‌ها را بهانه می‌کند، هیچ فرقی با اختلاسگر ندارد؛ او آنقدر دستش می‌رسیده قانون‌شکنی کند، این اینقدر.
چه بسا اگر این در مسند آن اختلاسگر بود، فسادی به مراتب بیشتر و بدتر به بار می‌آورد؛ چراکه از کمترین کاری دریغ نمی‌کند و به هر شکل بتواند، قانون را نقض می‌کند و تازه طلبکار هم هست!
اگر بگویی چرا در خط ویژه می‌رانی، می‌گوید اختلاس. اگر بگویی چرا عریان می‌گردی، می‌گوید اختلاس. اگر بگویی واگن زنانه جای آقایان نیست، باز هم می‌گوید اختلاس.
این آدم دستش برسد، دزدی هم می‌کند. دزدی کلان هم می‌کند. مسئله اینجاست که هنوز دستش نرسیده!

 


[ جمعه 102/12/25 ] [ 4:20 صبح ] [ آگاهی ]

به نام خدا

حالا که ماه رمضان است و شیطان در بند، معلوم می‌شود آدمیزاد، چندان هم نیازمند شیطان نیست.
خودش آتشی در وجودش دارد که چه شیطان در آن بدمد چه ندمد، هست و خانمانسوز هم هست.
دَمِ شیطان جای خود!
با خودمان چه کنیم؟!
أَعُوذُ بِاللهِ مِنْ شَرِّ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبِّی وَ أَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ الَّذِی یَزِیدُنِی ذَنْبا إِلَى ذَنْبِی.


.................

پ.ن.

محض رضای خدا یه شیطون هم نمونده که خرابکاری‌ها رو بندازیم گردنش! چه وضعیه؟!


[ جمعه 102/12/25 ] [ 2:5 صبح ] [ آگاهی ]

 به نام خدا


هرچقدر به سمت تاریکی برویم، اضطراب و نگرانی بیشتری به خود تحمیل می‌کنیم.
آرامش، سمت نور است. سمت روشنایی. جایی که می‌بینی، می‌فهمی، درک می‌کنی.
جایی که روشن است، جایی برای شک و شبهه نمی‌گذارد و یقین حاصل می‌کند. شاید به همین سبب، علم را نور گفته‌اند و تاکید کرده‌اند که تنها دل‌هایی پذیرای علمند که با نور، نسبت دارند.
سمت نور، آرامش است. سکوت است. سکون است. رضاست.
شهدا، مرکز نورند و هرچقدر به این کانون نزدیکتر شوی، بیشتر آرامی.


[ دوشنبه 102/12/21 ] [ 1:20 عصر ] [ آگاهی ]
          مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 49
بازدید دیروز: 106
کل بازدیدها: 566853