پيام
همابانو
102/2/5
براي خودم و خاطرات ر
بعضي ها را خدا نشان مي کند؛ بعضي ها راسرنوشت
براي خودم و خاطرات ر
الهي دستمان بگير که شهادت رمز جاودانگي است
كيوان گيتي نژاد و
براي آن شبها که تا صبح دکلمه مي کردم نام تو و ميشدم که تويي سرور و سالار من آن پدر مهربانتر از جان من در روياهاي کودکي شدم شيفته چون تو هيبتي نرم و سنگين و وزين دانم برادراني که مي کردند در رويا مرا تحسين و تأديب يکي براي درس خواندن يکي براي راست ماندن ديگري درس خواندن ديگري عشق و عاشقي درسش را پس دادن
كيوان گيتي نژاد و
حالا رسيد سن به جايي که بايد عاشقي را عيان مي کردم آمدم سنگين و وزين شدم رجز خوان.اول دبستاني در مدرسه وحدت سر صف مي خواندم بار خدايا تو ببخش امام ما را امين سيد علي خامنه اي رئيس جمهور ما را آمين رهبر ما خميني مسلک نا حسيني الله الله نصر من الله الله الله رهبر روح الله
كيوان گيتي نژاد و
بزرگتر شدم جاي خالي در دلم پر شده بود از هزاران سوالي که بعد از يک برنامه تلوزيون در حالي که در يک تالار نقاشي در حال ديدن نقش هايي از ميان ياران باوفا و مجاهدت مي گذشتي دلم به من گواه داد معشوق اين است هيبت اوست همه چيز خدا بي حکمت نبود جالب است اولين با. معشوق را در حال ديدا. نقش زدن به دلها به دلم افتاد باباي قهرمان من اين است
كيوان گيتي نژاد و
آن دوره سوم دبستان بود و من معناي اينکه معشوق من يک ولي خدا بوده و هست ولي خدايي که در آن عصر و روز رئيس جمهور ما بودهمونکه عشقش مرا در خود جذب کرد و برادران خيالي که از او بود من در رويا يافتم نه در زمين و ضمير ناخودآگاه بود که از يک رسالت و عشقي بي همتا سخن مي گفت من جز نيازهاي کودکانه خود در توهمي عشقي گير افتادم و دم به دم با او پيش رفتم
كيوان گيتي نژاد و
اولين بار 22 بهمن همه جا مملو از عکس رهبر ره بود و من که نام معشوق نمي دانستم به پشت لوازم تحرير فروشي جنب دبستان عکس معشوق و کسي که نداي عشقش دلم را روشن نموده بود گرفتم يادم هست پول گم داشتم و آن مغازه دارعکس معشوق را ب اي اولين بار به يدم داد و از آن روز شد معشوق هم ساز و هم راز و هم غم هم دل تنهايي من
كيوان گيتي نژاد و
آن روز اولين کلاسي بوديم که عکس ولي خدا را در کنار رهبر ره گذاشته بوديم نمي دانم چرا مي خواستمش نمي دانم چرا اينقدر دوستش دانم و نمي دانم چرا هنوز همان حس اولين روز را در دل دارم اين عشق همچنان نورسو نوين ميشود به هر روز و شب
كيوان گيتي نژاد و
و آن اتفاق افتاد کلاس پنجم من همزمان با بمباران شيميايي حلبچه بود و انشا آن سال يکي از آن راجع به آن حمله شيميايي و دومين آن راجع به امام خودرا چقدر دوست داريد و مي شناسيد من در آن روز در انشا ي خود سيد علي ولي مطلق خدا و نائب حي و صالح وليعصر عج را به عنوان رهبرم در انشا ياد نمودم و از خاطره ديدار اول با او انشا نوشتم
كيوان گيتي نژاد و
و اينکه آن روز دبير انشا خانم خامنه اي نام داشت و معلم ما بود او با تعجب و پوز خندي گفت تو هنوز نمي داني رهبر کشور کيست مادر پدر تو بهت ياد ندادند رهبر ما چه کسي است و من گفتم خانم شما فاميل رهبر ما هستيد که او عصياني و شنيدم دفتر مادر و پدر م را خواستند
كيوان گيتي نژاد و
معلم پرورشي موضوع انشا را ب اي آنها تعريف کرده بود ولي مادرو پدرم که با اينکه من فرزند و نتيجه يو مرجع عالي قدر عالم تشيع حضرت آيت الله العظمي الحاج حسين حائري احقاقي بودم و ايشان هميشه به ما عيدي هاي خولي تا زنده بود همه چيز خود را از سهم امام به ما مي داد و الحمدالله ما هم اوضاع مالي خوبي داشتيم چون در کنارش پدرم هم از مهندسان سرشناس وزارت نفت بود و دو دوره در بمبا آن پالايشگاه ه
كيوان گيتي نژاد و
مسئول بازسازي پالايشگاه نفت تهران بود و مايه افتخار من بود به خاطر اينکه پدرم با اينکه هيچوقت از انقلاب و ولي خدا در نزد من تعريف و تمجيد نداشت ولي واقعا به نظام پايبند بود و در عمل خدمات زيادي در حق انقلاب از خود نشان داد و همواره به عنوان يک اسطوره مهندس مکانيک و در عالم بازنشستگي و در دوران تحريم خدمات و اختراعات و مايحتاج. وزارت نفت که در تحريم بوديم
كيوان گيتي نژاد و
ايشان در آن شرايط شروع به ساخت و توليد مايحتاج پالايشگاهها در زمان تحريم شد و هر چند به او با اينهمه خدمت و پارسايي و تلاش براي خوداتکايي کشور و در بي نيازي کشور از مايحتاج دول غربي انجام داد هيچ گاه و هيچ وقت قدرشناسي و تشويق شايسته و بايسته اي از ايشان به عمل نيامد و نبوغ ايشان با همه اين بي مهريها و ساده گذريها
كيوان گيتي نژاد و
هرگز موجب دلسردي ايشان از خدمت به انقلاب و ولايت نشد پدرم افتخار ملت و کشور است و اين مايه عزت و غرور من است که پدرم اينگونه خدمت نمود و من بابتش خوشحالم ولي واقعيت من از کودکي حضرت آقا را در رويا و در نهان و در ضمير دوست داشتم و دارم او را پدر خود که مرا به دليل اينهمه دردسر و سهل انگاري دوست ندارد مي شناسم
كيوان گيتي نژاد و
و آن روز معلم پرورشي بعد از صحبت با پدر و مادرم که بعدا زماني که خانه پدر بزرگم بوديم شاهد بودم پدر و مادر پدربزرگ و خاله و دايي پسر خاله و همه داشتند روايت انشا من را که از حضرت آقا مي گفتم در انشا و رهبر را ايشان ياد نموده بودم به من مي خنديدند و براي هم تعريف مي کردند و از آنجايي که خانواده من متاسفانه به انقلاب و ولايت هيچ وابستگي و نياز و کرنش قلبي و روحي نداشتند همواره رفتار و گفته
كيوان گيتي نژاد و
هاي ايشان آزرده ام مي کرد و مي خواستم فرياد بزنم و همه شان را تنبيه کنم چرا که از طفوليت واقعيت ولايت حضرت آقا س و اينکه در عالم رويا پدر و مولاي من بود شرمم مي آمد وقتي بجه ها از خانواده ها و تعلقاتشان به انقلاب و ولايت بود و من چيزي جز خودم ورفتارم و کنشها و باورهايم جدا بود از همه آنها و بي پاسخ نمي گذاشتم هزسخني راجع به مولي و پدرم سيد علي را
كيوان گيتي نژاد و
تا اينکه کلاس پنجم بودم و تلوزيون که درست شبهاي امتحانات کلاس پنجم ما بود و ما تازه از ارياشهر به خيابان جهان آرا نقل مکان کرده بوديم مادرم تلوزيون را صبح روشن کرده بود و من با صداي تلوزي ون از خواب پريدم ديدم مادرم مي گويد رهبر مرده است و انصافا ناراحت بود البته نه خوشحال و نه ناراحت ميان آن دو بود و يادم هست خانوادگي همه جلوي تلوزيون نشسته بوديم و آنها را نمي گم ولي من دنبال چهره خويش بودم
كيوان گيتي نژاد و
ولي بعد از گذشت يکسال و اندي از انشا من حالا ولي خدا سيد علي س بود که شد ولي حي و مطلق و نائب حي و مرسل به سرنوت و خواست اللهي و به تقويم تاريح عالم والا و تقدير اللهي و تاريخ ظهور و آخ. الزمان زمان زمامداري حضرت آقا بر سرزمين ايران و جهان آزاديخواه منتظران ظهور منجي اولين ولي حي و صالح بعد از امامان معصوم ع را به خود ديده بود
كيوان گيتي نژاد و
از ولايت عيني و علني خود در روز و تاريخ معين خود پرده گشوده شد و راز انآ من و آنچه با من از ابتداي خلقت تا به روز قبول و تشريع و تکوين و تقدس و عينيت ولي الله الاخر الزمان سيد علي حسيني خامنه اي س پرده گشود حضرت آقا به ولي حي خدايي در راس نظامي که ديگر ازانقلاب نوپا بعد از گذشت هشت سال پايه هاي اقتدار و سربلندي
كيوان گيتي نژاد و
و عينيت بخشيدن به ارمانها و تقدسات معنوي و تشريعي و آمادگي جهان براي طهور منجي حالا دارد روزگار تثبيت و تشريع و تشديد برنامه ها و رويدادها و موضع گيريهاي حقانه و ولايتگون خود را به زمامداري ولي صالح خدا و نائب آخر الزماني وو حي منجي عالم بشريت که ديگر ولايتش به عينيت وظهور عيني و باور و بيعت انقلابي و اللهي با ارمانها و اهداف و رسول و تزئينات و تشويقت و تغيرات و تعديل ها و تکوين شده هايي
كيوان گيتي نژاد و
قدم گذاشتيم که با نظام آخر الزماني و ظهور حضرت حق يک هماهنگي تاريخي و ولايي از سوي نائب برحق و حي حضرتش و در موضع گيريهاي موقرانه و از روي قدرت ملي و انقلابي و همياري ملت حزب الله و جامعه اي که در نزد ولي صالح و عبد عابد و سيد و شريف حضرت حق کسي که عهده دار ايجاد شرايط ظهور منجي در آخر الزمان است