به نام خدا
چه سخت است داوری! همین که مجبوری روی افکار و اندیشه های یک نفر نمره بگذاری... اصلا مگر می شود؟!
چه خوب شد قاضی نشدم. به نظرم قاضی ها هر چقدر هم دقیق باشند و رای خود را به عدالت نزدیک سازند باز هم ته تهش یک عذاب وجدان دائمی بر دوش خواهند کشید. عذابی که گریزی از آن نیست. شک در این که نکند به اندازه سر سوزنی، به وزن پر کاهی اشتباه کرده باشم.
چقدر سخت است قضاوت! عجب کاری کردم!!
....................................
پ. ن. 1. امروز بخشی از کارهایی که برای نشریه ارسال شده بود داوری کردم. نمره دادم. به اندیشه های ملت نمره دادم! به آفرینش، به تفکر، به منی که در هر اثر هویدا بود... واقعا به چه چیزی نمره دادم؟! چه حال بدی دارم! زهرش از کام دلم پاک نمی شود...
پ. ن. 2. خوب است نمی توانم قاضی شوم. خوب است که زن ها نباید قاضی شوند. هرکس بگوید یک زن می تواند بدون دخالت احساس، قضاوت کند قطعا یا دروغ می گوید یا هیچ از زن نمی داند. بعضی از نوشته ها احساساتم را برانگیخت. ممکن نیست بدون دخالت احساس نمره داده باشم.
بازدید امروز: 112
بازدید دیروز: 117
کل بازدیدها: 584900