سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا


دو تا از یادداشت هایی که همراه بچه ها نوشتم (جلسه اول):


پایه پنجم (17/8/95)

کلاس شلوغ تر از پایه چهارم است و به دلیل هم زمانی با ساعت تفریح و مجاورت با حیاط، در و پنجره ها بسته و فضا گرفته است. اما شور و نشاط دانش آموزان تمام اینها را جبران می کند. بدون نگرانی از املا و جمله سازی و نمره هایی که ذهنشان را بسته است، شروع به نوشتن کرده اند. عده ای به سرعت تمام کرده و عده ای همچنان به دنبال موضوعی برای نوشتن، قلم را می چرخانند. اضطراب روزهای اول مرا دارند. دوست دارم کلاس انشا برایشان جذاب ترین کلاس زندگی باشد - همانطور که برای من بود - و هر زمان به یاد این روزها می افتند لبخند رضایت و برق شادی صورتشان را آذین کند.

زنگ تفریح تمام شد و پنجره ها به روی نور و طراوت و امید باز است.

http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1392/6/4/192914_257.jpg

 

پایه چهارم (19/8/95)

اینجا پر از نویسندگانی است که از همین حالا بزرگند. و من در میان این همه نویسنده خوب، مشغول نوشتن انشایی هستم که قرار است چند خطی بیشتر نباشد. در پنج دقیقه تعیین شده، کلاس در سکوت و قلم ها در تکاپوست. همه مشغول نوشتنیم و در صدد یادگیری مهارتی که قرار است امروز و فردایمان را زیباتر کند.

خطوط تمدن و فرهنگ است که بر کاغذ نقش می بندد تا جاده پر فراز و نشیب فردا را هموار کند.

 


http://images.persianblog.ir/254842_C9Ekhgun.jpg






تاریخ : یکشنبه 95/8/23 | 5:25 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.