EMOZIONANTE | ||
به نام خدا
نه! [ جمعه 102/11/6 ] [ 6:33 عصر ] [ آگاهی ]
به نام خدا سلام؛ یه پلی هست تو فرانکفورت به اسم پل عشاق که سر تا سرش پر از قفلهاییه که رو سر و کله هم زدن. درواقع کسانی که به هم علاقه دارن، برای استحکام محبتشون، یه قفل روی این پل میزنن. یه حالت سمبلیک داره. اینقدر تعداد این قفلها زیاده که اول شوکه میشی، بعد با خودت فکر میکنی خب که چی؟! ولی اگر خوب دقت کنی، به نکته مهمی میرسی. این قفلها همه در هم تنیدهاند. چون فضا کمه، خیلیاشون روی قفلهای قبلی نصب شدن و از طریق اونا به پل متصلن. میدونی یعنی چی؟ یعنی استحکام روابط عاشقانه در هر خانوادهای، به استحکام روابط عاشقانه در خانوادههای دیگر مرتبط و بلکه وابسته است. یعنی اگر خانوادهای منحل شه، چندین خانواده دیگه هم تحت تاثیر قرار میگیرن و آسیب میبینن، و بالعکس. به همین سادگی، به همین زیبایی. والا! دقت نمیکنین دیگه!
[ چهارشنبه 102/7/12 ] [ 12:5 صبح ] [ آگاهی ]
به نام خدا سلام؛ بر خلاف تصور عمومی که" عشق" را اصلیترین سبب تشکیل زندگی مشترک و انسجام آن میدانند، به نظرم هیچچیز بیشتر از "گذشت"، مهم و اثرگذار نیست. اصلا اشتراک بدون گذشت، ممکن نمیشود. چراکه بالاخره حتما در روند زندگی مشترک جایی دچار تزاحم میشویم و این تزاحم، لزوما هم بد و منفی نیست. آدمیزادیم دیگر. جایی خواستِ ما با خواستِ طرفِ مقابل، جور درنمیآید و لازم است یکی کوتاه بیاید تا جریان طبیعی زندگی، ادامه یابد و دچار تلاطم نشویم. البته که گذشت در طول زندگی مشترک، فقط زمانی معنا مییابد و موثر است که دوطرفه باشد. گذشت یعنی جایی تو حق داری، طرف مقابل هم حق دارد؛ و این میان یکی از حق خود بگذرد و کوتاه بیاید. پس جایی که یکی از دو طرف، حق ندارد و خواستش منطقی نیست، گذشت معنا ندارد. وقتی گذشت اتفاق میافتد، دلخوری معنا ندارد و چشمپوشی همراه با ناراحتی و دلچرکین شدن، اسمش گذشت نیست. گذشت، بزرگداشت و مقدمدانستن حقی بر حقی دیگر است و ناحقی این میان وجود ندارد که بخواهد سبب کدورتخاطر شود. گذشت باید حتما دوطرفه باشد و هردو اهل گذشت باشند؛ ولی خیلی هم نمیشود درگیر حساب و کتاب شد که کدام بیشتر یا کمتر گذشت کردهایم. فکر میکنم عشق و محبت حقیقی و عمیق، در چنین زندگیای بهوجود میآید و قوام مییابد و بعد از مثلا پنجاه سال زندگی مشترک، میتوانیم ببینیم که این زوج هنوز عاشقند و به هم مهر میورزند. و فکر میکنم که فقدان گذشت، عشق و محبتی -اگر بوده- را هم از بین خواهد برد. زندگیهایتان سرشار از عشق و گذشت. ............. پ.ن. بازگشت به سرزمینی که مبدا زندگی مشترکم بوده و پر است از خاطرات زیبا و دوستداشتنی، حتما شیرین و جذاب و خواستنی است و مهاجرت، خصلت زادگان آدمی است که برای ماندن خلق نشدهاند. [ یکشنبه 102/6/19 ] [ 11:36 صبح ] [ آگاهی ]
به نام خدا هییییچ بازدارندهای نداره، در عوض، کسی که از خدا میترسه، آدم قابل اعتمادیه. چون بازدارندهای داره که تو خلوت هم حواسش بهش هست. واسه اینه شاید که اصلیترین معیار ازدواج توی روایات، تقواست. تقوا، یعنی حواست باشه که خدا، -همیشه و همه جا - حواسش بهت هست. [ چهارشنبه 102/6/1 ] [ 1:50 عصر ] [ آگاهی ]
به نام خدا [ جمعه 102/5/27 ] [ 11:58 عصر ] [ آگاهی ]
به نام خدا سلام؛
میگن یکی از علما، وقتی میخواستن میوه بخرن، صبر میکردن غروب میرفتن میوههای لکدار و مونده رو میخریدن. ازشون پرسیدن، گفتن اگر من اینا رو برندارم، کسی اینا رو نمیخره و فروشنده متضرر میشه. ببین جان دلم! تو اگر مثل منی رو برنداری، کسی خریدارم نیست. و تو کسی نیستی که راضی به ضرر کسی شی که امیدی جز تو نداره. من ضرر کردم و تو معتمد بازاری بار ما را نخریدند ... تو برمیداری؟ ..................... پ.ن. اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلاَحُهُ الْبُکَاءُ
[ سه شنبه 102/5/24 ] [ 11:19 صبح ] [ آگاهی ]
به نام خدا درست و غلطش را نمیدانم و نمیخواهم اصرار کنم که چنین است و جز این نیست، ولی نظر شخصیام این است که وقتی کسی مادر شد، نباید کاری ضروریتر از این داشته باشد که برای فرزندانش یک غذای خوب بپزد؛ با آنها بازی کند؛ برای حرف زدن با تک تکشان، یک وقت اختصاصی داشته باشد؛ به اموراتشان رسیدگی کند؛ آنها را ببرد گردش، تفریح، خرید، مهمانی، سفر. دست آخر چه میماند؟! ................ 2. دیگه توی پ.ن. کتابی ننویسم که به رسم الخط فارسی خیانت نمیشه انشاءالله؟!
[ سه شنبه 102/5/24 ] [ 10:3 صبح ] [ آگاهی ]
به نام خدا غر زدن کار زشتیه. گاهی که غرزنندهای میگه: "یه آدم درست و حسابی برای ریاستجمهوری نداریم"، میگم: "تو پسرتو جوری تربیت کن که بشه یه رئیس جمهور خوب و حسابی!" وقتی فاطمه بانو میخواست انتخاب رشته کنه و تصمیم نهاییاش این شد بره انسانی، بهش گفتم: "ببین! خیال نکن الان درس میخونی و معلم و وکیل و اینا میشیا. بخون برای وزیر شدن. ما وزیر خوب خیلی کم داریم." خودمون که کاری نکردیم! لااقل بچههامونو تربیت کنیم برای کار کردن. برای خوب کار کردن.
[ چهارشنبه 102/5/18 ] [ 2:43 عصر ] [ آگاهی ]
به نام خدا دیگه گرفتاریهایی که علاوه شدن بر گسترش بیاندازه فضای مجازی، مجال دید و بازدید رو ازمون گرفته و معمولا با دوستان، ارتباط مجازی داریم. گاهی که گفتگویی باز میشه، چشمم میفته به عکس پروفایل و میبینم دوستم تغییر کرده. نرم نرمک، قدم قدم، یواش یواش. کسی که تا دیروز، گل و پرنده رو پروفایلش بود، کمکم یه عکس محجبه و دور از خودش گذاشت. بعد یه عکس نزدیکتر از پشت سر با پوشش کامل. بعد عکس چهرهای که زیاد پیدا نیست. بعد عکس چهرهای که بهت لبخند میزنه و حالا یه کم هم روسریش شلتر شده. بعد ... . این حرفها، قدیمی نمیشن. تکرارش، نباید ناراحتمون کنه. باید فکر کنیم. شیطون، از اول نمیاد بگه حجابتو بردار. همین که دستتو بهش دادی، قدم قدم میبردت. یهو به خودت میای میبینی چه کردی با خودت! زمزمههای شیطون، همیشه ریز ریزه. همیشه پر از حرفای حق و خوبیه که یه کم ناحق هم قاطیش شده. مثلا اول میگه حالا با لاک نماز بخونی چی میشه؟ وضوی جبیره میگیری دیگه! خدا مهربونه! بعد هم به سرعت ناامیدت میکنه تا راه برگشت نداشته باشی. ................
[ چهارشنبه 102/5/18 ] [ 1:45 عصر ] [ آگاهی ]
به نام خدا سلام؛ یه وقتایی گرفتاریهایی بیهوا سر آدم هوار میشه که آدم، گیج و منگ میمونه که این از کجا اومد و حالا چیکار کنم؟! خیلی از بزرگان شنیدیم که بعضی از کارهای به ظاهر کوچیک، گرههای عجیب و غریبی رو باز میکنه. مثلا اینکه توی خونه با صدای بلند اذان بگیم. البته صدای رسانه و گوشی هم خوبه، ولی اثرگذارتره که آدم، خودش موقع نماز، با صدای بلند اذان بگه. خوبه به بچهها یاد بدیم و موقع نماز ازشون بخواییم اذان بگن و تشویقشون کنیم. آثار عجیب و غریبی داره. |
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |