به نام خدا
سلام
...............
عجیب آدمهای مقاومی هستیم!
بهراستی چه میکنیم با سیل بیامان واژههایی که روز و شب – به طرق مختلف- بر ذهن و جانمان میریزد؟ چطور در بندشان میکشیم و کجا آنها را انباشتهایم که دست از قلم باز میداریم و هیچ نمینویسیم؟
شاید بخشی از این دریافتها را با گفتگو پس بدهیم؛ اما بدیهی است آن بخش عظیمی که از راه مطالعه، رسانههای مختلف، دیدهها و شنیدههای خواسته و ناخواسته و ... وارد شده است، به این راحتیها خارج نمیشود. پس با باقیمانده اطلاعات چه میکنیم؟
وقتی «ورودی» ذهنمان با «خروجی» آن همآهنگ نیست، لاجرم باقیمانده که بیاستفاده مانده است توسط مغز دور ریخته میشود تا فضا برای ورود اطلاعات جدید خالی شود. چون بهسبب فقدان مدیریت صحیح در بهکارگیری اطلاعات، ذخیره مناسبی از اطلاعات مفید نداریم، خواهناخواه این بخش هم حذف میشود و میبینیم دچار فراموشی شدهایم؛ چون ما تصمیم نگرفتهایم کدام بخش بماند و کدام حذف شود.
از راههای ثبت اطلاعات در حافظه بلندمدت، بهکارگیری آنها و درواقع تبدیل بخش مفید این ورودی عظیم به خروجی است. یک پیشنهاد، نوشتن است. با نوشتن، بخشی از اطلاعات مفید دریافتی خود را با دیگران بهاشتراک میگذاریم؛ لذا ورودیها را بهکار انداخته و خروجی میدهیم. بنابراین این بخش از اطلاعات - علاوهبراینکه مورد کنکاش و شانهزنی ذهن و درنتیجه تعمیق و تثبیت آن در ذهن شده است- به حافظه بلندمدت منتقل میشود و در آن – درست مانند یک کتابخانه منظم- جا خوش میکند تا هر زمان که نیاز شد، به آن مراجعه کرده و بهره بگیریم.
پس اگر از فراموشی رنج میبریم، مقاومت نکنیم؛ بنویسیم!
بازدید امروز: 98
بازدید دیروز: 117
کل بازدیدها: 584886