به نام خدا
سلام؛
هرکدام از ما سلایق و علاقمندیهایی داریم و زیبایی زندگی در همین تفاوتها و تنوعهاست. این تنوع خصوصا در پوشش خیلی ظهور دارد و تفاوت پوشش خصوصا در مناطق مختلف، قومیتها و ملیتها، واقعا جذاب است. اما بدیهی است هر موقعیتی، یک شأنی دارد.
مثلا با زیباترین و چشمنوازترین پیراهن و جورابشلواری نمیشود کوهنوردی رفت! نه که اصلا نشود، جایش نیست. هم زیبا نیست، هم دردسر است. جایش در کوچه و خیابان و پارک و خیلی جاهای دیگر هم نیست. هرچقدر هم زیبا یا پوشیده باشد.
یک جاهایی اقتضای لباس راحت و انعطافپذیر دارد، یک جایی لباس محکم و مقاوم میخواهد، یکجایی باید رسمی پوشید، یک جایی هم اقتضای لباس مجلسی دارد.
نه که نشود، ضایع است. حالا هی بگوییم من همینم، این سلیقه من نیست، من اینطور میپسندم، دلم میخواهد، دلم نمیخواهد، چیزی از زشتی آن کم نمیکند.
ما درواقع فقط یکسری هنجارهای معقول و منطقی را زیر پا میگذاریم که تنها ثمرش، انگشتنما شدن است و به این واسطه به اطرافیانمان این پیغام را صادر میکنیم که من نیاز به توجه و دیده شدن دارم. چیزی غیر از این برایمان نخواهد داشت.
....................
پینوشت: از شگفتیهای توسعه شبکه و اینترنت همین بس که در دهاتکورههای دورافتاده تمام دنیا، تیپهایی را میبینی که در مراکز شهر با این شدت و تعدد نمیبینی! اقتضای روستایی بودن، سادگی است. بله او هم دل دارد، ولی سادگی هم منافاتی با زیبایی و پاکیزگی ندارد. مدل زندگی و کار او با ناخنکاشتن و اکستنشن و ژل و بوتاکس، نمیخواند. به علاوه اینکه تیپهای تند فشن، در فضایی دهاتی، زیبا هم نیست. انگشتنما شدن، نشانه و سبب آزادی نیست. اولِ گرفتاری است.
بازدید امروز: 52
بازدید دیروز: 71
کل بازدیدها: 585329