** 3 **
تقریبا برای همه ما اتفاق افتاده است: در ابتدای زندگی مشترک، وقتی مساله اجازه گرفتن از شوهر برای خروج از منزل به میان می آید، زن می گوید: مگر من چه چیز کمتر از مرد دارم؟ چرا باید از او اجازه بگیرم؟ و این گونه اولین قدم های رقابت نادرست، آهسته آهسته وارد زندگی می شود.
آفت رقابت مخصوصا بیشتر گریبان گیر زنان شاغل و تحصیل کرده است که چون استقلال اقتصادی دارند، خود را کاملا برابر با مرد می دانند و فکر می کنند چه چیز کمتر از مرد دارند یا چه نیازی به او دارند که باید اطاعتش کنند؟!
شاید گاهی این فکر ذهن خود ما را هم مشغول کرده باشد که زمانی که زن حتی از نظر اقتصادی استقلال دارد دیگر به مرد چه احتیاجی دارد و اصلا چه نیازی به ازدواج هست؟! همانطور که امروز می بینیم که بسیاری از دختران تحصیل کرده و شاغل هیچ رغبتی به ازدواج ندارند. این تنها یکی از تبعات منفی رقابت نابجاست.
** 2 **
قیاس
شیطان اولین کسی بود که مسیر گمراه کننده قیاس را گشود. او به دلیل جهل نسبت به استعدادها و ساختار وجودی خود و آدم، خود را با آدم مقایسه کرد و سپس نتیجه گرفت: من از او برترم! و این چنین به شقاوت و گمراهی ابدی دچار شد.
از اشکالات بشر این است که چون نسبت به توانایی ها و استعدادهای خود جاهل است، مثل شیطان دچار قیاس می شود و خود را با دیگران مقایسه می کند.
حال آنکه اگر آدمی خود را بشناسد اصلا جایی برای قیاس نمی ماند بلکه فقط به این می اندیشد که در موقعیت و شرایطی که دارد، مسیر حرکت و رشدش چیست.
** 1 **
مقدمه
همیشه معتقد بودم مرد بودن خیلی بهتر از زن بودن است چرا که آنچه جوّ حاکم بر جامعه و دنیا بر زن تحمیل می کند، فوق العاده سنگین و تحمل ناپذیر به نظر می رسد. گویا زن - این موجود شکننده- تمام دشواری های آفرینش را به تنهایی بر دوش می کشد بدون هیچ حق و امتیازی!
این زن است که نه ماه تمام، یک انسان را در وجودش نگه می دارد و از مغز استخوان خود تغذیه اش می کند و بعد از آن، دو سال با شیره جانش، او را می پرورد و تمام مسئولیت های پرورش و تربیت کودک را به دوش می کشد و.. اما در نهایت، این طفل متعلق به پدر است و حتی نام خانوادگی او را می گیرد!
مطالب بحث برانگیز زیادی در این رابطه وجود دارد که افکار زیادی را به خود مشغول کرده و گاها جنجال های زیادی هم برانگیخته و حتی بهانه به دست طرفداران آزادی زن و برابری حقوق زن و مرد داده است؛ مثل قانون ارث، که زن، نصف مرد بهره می برد! یا این که شهادت دو زن برابر یک مرد است و ... نوعی تبعیض آشکار در تمام این موارد دیده می شود و به این سبب همیشه ترجیح می دادم مرد باشم! انصافا زن بودن چه مزیتی دارد که بتوان به آن افتخار کرد؟!...
به نام خدا
سلام؛
*
قسمت سوم:
بیا به جای این که هم تای همسرمون باشیم و مدام بر سر تصاحب قدرت و به کرسی نشوندن حرف خودمون با هم در نزاع و کشمکش باشیم، هم کفو و مکمل هم باشیم و یار و همراه همدیگه تو مسیر رشدمون باشیم.
هیچ مردی دوست نداره زندگی مشترکشو با پهلوونی بسازه که کاملا خصلت های مردونه داره و خبری از ظرافت و طراری در وجودش نیست.. همچنان که من و تو از زندگی با مردِ زن نما، چندشمون می شه..
به نام خدا
سلام؛
*
قسمت دوم:
مساله خیلی پیچیده نیست چون همه ی ما زن ها از اول هم "زن" به دنیا اومدیم.. باور کن! منتها جبر دوران و اصرار خیرخواهان! زندگی ما رو تو مسیری قرار داد که روز به روز از "زن" بودنمون فاصله بگیریم..
این طوری شد که به لطف دلسوزانمان! از آغوش امن پدر و همسر درآمدیم و زیر دست اربابان ثروت و قدرت افتادیم! از کلفتی در خانه هایمان! نجات یافته و به کنیزی در کارخانه ها و شرکت ها رسیدیم! از بند پرده نشینی و تحجر رها شدیم و به اسارت در زنجیر "هرجایی" ارتقاء مقام یافتیم و در نهایت حقوقی را که سالیان سال پامال جفای "مرد" شده بود باز پس گرفتیم و برای خودمان یک پا "انسان" شدیم!
به نام خدا
سلام؛
*
قسمت اول:
معمولا ما انسان ها تو زندگیمون یه سری معیارها و قالب هایی برای خودمون تعریف می کنیم که غالبا هیچ حقیقتی هم پشتش نیست و تنها از تخیلات و اوهاممون سرچشمه می گیره.. بر اساس اون معیارها مدل زندگیمونو تنظیم می کنیم و توقعات و حتی عقایدی برای خودمون رقم می زنیم.. طرز تفکر و برداشتی که از زندگی داریم تا حدود زیادی وابسته به این معیارهای من درآوردیمونه و گاهی هم که جریانات بر خلاف توقعمون پیش می رن مُهر "استثنا" بهشون می زنیم و هیچ جای چون و چرایی هم برای عقلمون باقی نمی ذاریم..
مثلا یکی از جملاتی که خیلی خیلی زیاد شنیدیم و – خودمونیم - زیاد هم به کار بردیم اینه که " فلانی به همسرش سَره! " یعنی مثلا وقتی به یه عروسی دعوت می شیم، یک قانون نانوشته ای ما رو وادار می کنه که بلافاصله تصمیم بگیریم - و اعلام هم بکنیم - که بین این زوج جوان کدومشون به اون یکی سره! هیچ راه گریزی هم نداریم!
حالا معیارمون برای این تعیین تکلیف چیه؟! معمولا اولین معیارمون " زیبایی" ـه.. هر کدوم از زوجین که زیباتر باشن قاعدتا نسبت به دیگری برتری دارند.. یا "تمول مالی" یعنی هرکدوم پولدارتر باشند برترند.. گاهی هم "مدرک تحصیلی" (مدرک تحصیلی غیر از سطح سواده!) یعنی اگه یکی دیپلم باشه اون یکی دکتر خب قاعدتا دکتره سره.....
خلاصه از این دست بازی های سرگرم کننده زیاد داریم تو زندگیمون..
به نام خدا
سلام بر فاطمه بانوی گلم... هم بانویی، هم فاطمه ای، هم خیییییییلی گلی، موندیم چجوری از خجالتت دربیایم! :) خیلی دوستت دارم گلکم.
***
بنابر سفارش ستاد خودتحویل گیری!! به مناسبت هفته زن و روز مادر، مطلبی تهیه دیدیم برای عبرت آیندگان!
ببین! نشد! این طرز خوندن نیست! اگه از همین اول بسم اللهِ افاضاتمون می خوای سرسری بخونی بری نمی شه! (با شما هم هستم خاله زهرا! حواست کجاست؟)
دقت کن! بیشتر... خب حالا از اول بخون: به مناسبت "هفته زن" و "روز مادر"... الان اینجا چه آرایه ی ادبی ای به کار رفته؟ آفرین! ذکر خاص بعد از عام! :) (من این یه آرایه رو خیلی خوب یاد گرفتم!) هم هفته نسبت به روز، عامه هم زن نسبت به مادر... این اهمیت رخدادی که در پیش رو داریمو می رسونه.
همینجا داخل گیومه رسما اعلام می کنم که اگر بنده رئیس جمهور شوم، نه تنها روز مادر که تمام این هفته مقدّس را به کل تعطیل رسمی اعلام می کنم بلکه آقایون جماعت، فرصت کنند اندکی از خجالت خانومون جماعت دربیان و آن "ستم تاریخی" معروفشونو اندکی ماست مالی بنمایند.
در انتهای گیومه، یک گیومه جدیدِ واجبُ الدَّرج! باز می نماییم که جای بحث باقی نماند:
*رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با اعضای شورای فرهنگی اجتماعی زنان، 75/8/14:
"عقیده من این است که در طول تاریخ، در جوامع مختلف، به جنس زن ظلم شده است... این به خاطر جهل بشر است... معمولا این گونه است که قوی به ضعیف ظلم می کند... البته اگر قانون یا یک عامل معنوی، مثل محبت خیلی شدید، یا ایمانی قوی وجود داشته باشد، جلوی زورگویی را خواهد گرفت."
حالا گیرم که زد و بنده با اکثریت آراء، رئیس جمهور شدم و به وعده هایم هم عمل کردم! انصافا آیا در طول یک هفته، می توان جبران اینهمه ظلم و ستمی که قرن های متمادی بر زنان روا شده و می شود را نمود؟
می خواستم برای نشان دادن عمق فاجعه، برخی از نظرات "فیلسوف نما جماعت" را (قاعدتا مذکر!) که درباره بانوان محترم از خودشان تولید نموده اند، اضافه کنم اما به دلیل فقدان ارزش و اهمیت از درج آن منصرف شدم. فقط محض اطلاع نمایندگان حقوق آقایون جماعت، به تعدادی از فرهنگ های مبتذل رایج در همین چند وقت پیش اشاره ای گذرا می نمایم:
یونان
زن در بازارها خرید و فروش می شد و بعد از وفات شوهرش، حق زندگی نداشت! اعمالی که تحت تاثیر زنان صورت می گرفت، اعتبار قانونی نداشت. فایده وجود زن، فقط خدمت در خانه و تکثیر نسل بود!
روم
زنان به عنوان "اشخاص" مطرح نبودند بلکه به عنوان "اشیاء" مطرح بودند و پس از مرگ مردان، مانند اشیاء به ارث برده می شدند!!
[عمق فاجعه خیلی طولانی تر از اینهاست منتها به دلیل ضیق وقت و جا، از بیان تمام موارد - که در مجموع تنها گوشه ای از فاجعه است- می گذرم:] در زمان حکمرانی رومُلُس پادشاه رم، سوء استفاده از همسر (= زن) قابل قبول بود و بنابر قانون مجازات، بخشیده می شد. طبق این قانون، مردان می توانستند زن خود را با عصا یا چوب بزنند!!
اقیانوسیه
در جزیره تاسمانی (مالزی) ... به دستور پدر سنگدل، جگر گوشه های خود (کودکانشان) را می کشتند و برای اینکه غریزه مادری خود را ارضا کنند به تربیت بچه ی سگ و گربه می پرداختند.
استرالیا
کشتن و از بین بردن دختر گناه بسیار کوچکی بوده اما مضروب ساختن خفیف گاو شیرده را گناه می دانستند.
زنان حق نداشتند با شوهران در سر یک سفره غذا بخورند. گاهی مردان، زنان مریض خود را خفه می نمودند!!
زنان را می گرفتند تا برایشان خوردنی و آشامیدنی و هیزم تهیه کنند و هنگام کوچ کردن بار بکشند، همچنین در مواقع قحطی و گرسنگی زنان را می کشتند و گوشت آنها را می خوردند. [البته لازم به ذکر است که اعمال شنیع فوق، تنها در میان گرگ هایی که به مرض هاری مبتلا بودند رواج داشت و اصلا فکرتان به سمت موجودی به نام انسان منحرف نشود!!]
روسیه
پدری که دخترش را به خانه شوهر می فرستاد او را آهسته با تازیانه می زد و سپس شلاق را به داماد خود می داد تا از این به بعد دختر از دست شوهرش کتک بخورد!! (بسیار هم سپاسگزار!)
انگلیس
به جز این که در تمام طبقات، زن را طبیعتا پست تر از مرد می دانستند، در سال میلادی در انگلستان، در شورای اجتماعی برای شکنجه زنان، وسائل تازه ای ابتکار نمودند!! و در نتیجه زنان را زنده زنده سوزانیدند!
فرانسه
یک بنده خدایی آمد هفده مقاله درباره "بیانیه حقوق زنان" منتشر کرد که در آن خواستار حقوق مساوی- مشارکت مساوی در حکومت و تحصیلات مساوی- طبق قانون بود.
در آن زمان به این مقالات هفده گانه به سرعت ترتیب اثر داده شد و بلافاصله زنان - دقیقا مثل مردان- از نعمت اعدام با گیوتین برخوردار شدند!! اما حق رای سیاسی را دیگر نتوانستند به دست بیاورند! البته به کارشان هم نمی آمد!!
بعد همان بنده خدای مذکور، آمد مفتخرانه و با شجاعت، در "مقاله ده" اعلام کرد که "زنان حق دارند از سکوی اعدام بالا بروند [کف و سوت خوانندگان] اما آنها باید این حق را نیز داشته باشند که پشت میز خطابه قرار گیرند [متواری شدن خوانندگان!]."
بلافاصله پس از اعلام این مطالب، گردن این زن را بریدند!! :)
هند
گفتن ندارد! مثل موارد بالا، جنایاتی مثل سوزاندن زن به همراه شوهر متوفی (با وارث، بی وارث، با وسیله ایاب ذهاب!) و ...
چین
همینقدر بگویم که چینی ها کلا در جنایت علیه زن، روی کل جهان را سفید کردند! اینقدر عمق فاجعه زیاد بود که ترسیدم دیگر نتوانیم از آن خارج شویم!
اعراب
به علت شدت آبروریزی از بیان این بخش معذورم!!
سومریان
همان!
فینیقیه
همان! (مخاطب محترم! در صورت شدت یافتن کنجکاوی به کتاب "زن، ستم تاریخی، ستم برابری" مراجعه نموده و کسب فیض بنمایید. مطالعه این کتاب به بانوان محترم، سفارش اکید می شود.)
و اما ایران
بگم؟! :) (متاثر از شور انتخاباتی!)
پایین انداختن زنان از بالای برج یا پاره پاره کردن آنها توسط سگ های تربیت شده (فکر کنم منظور نویسنده، سگ های بی تربیت باشد!) مجازات های معمول زنان در سده های نه تا دوازده شمسی بوده است.
در دوره قاجار هم در کنار اطفال و اتباع بیگانه از انتخاب کردن نمایندگان مجلس محروم شدند!
*
بگذریم!
گذشته ها گذشته... اما امروز چی؟ در ملأ عام نسبت به زن جنایت روا می دارند، یک مرد پیدا نمی شود فریاد "وا اسلاما" و "وا نساءا" سر دهد!
عمق فاجعه به حدی است که از نظر این حقیر، جنایاتی که در بالا به آنها اشاره شد، شَرَف دارد به جنایاتی که امروزه ارتکاب می شود، تازه آن هم وقیحانه!
لااقل قدیم می گفتیم سواد نیست، فرهنگ نیست، چه می دانم حقوق بشر نیست، حقوق زن نیست، فمینیست نیست! الان چی؟ با این همه فمینیست گری و حقوق بشرنمایی، اوضاع بهتر که نشد هیچ، بدتر هم شد! از عمق فاجعه کم که نشد هیچ، عمیق تر هم شد.
به مانند یک عدد کودک، ما را گول زده و بازیچه دست خود می نمایند! و جالب اینجاست که ما هم به مانند یک عدد کودک، گول خورده و بازیچه دست ایشان می شویم!
آمدند گفتند حقوق برابر زن و مرد، ما هم استقبال نمودیم! نتیجه چه شد؟ گیوتینش مشترک شد بقیه اش زنانه- مردانه!
نشستند فکر کردند چه کنیم از این فلاکت خلاص شویم، به این نتیجه رسیدند که زن باید حقوق برابر با مرد داشته باشد وگرنه نمی شود! پس گفتند: زن همان مرد است! غافل از اینهمه تفاوت واضح طبیعی!
یک کارهایی ظریف و حساس است و مرد از عهده اش برنمی آید، یک کارهایی سخت و محکم است و زن از عهده اش برنمی آید. هر دو مورد را انداختند گردن زن مظلوم!
به اسم آزادی، این موجود لطیف و ظریف و سرشار از احساسات و عواطف ناب را از آغوش پر مهر همسر و پدر بیرون آورند و دست به دست، به هر کس و ناکسی سپردند!
دیدند سیب و خیار هر دو میوه هستند، هرچند یکی نور بیشتر و آب کمتری نیاز دارد یکی برعکس. برای یکی، سرخ شدن، رسیدن به کمال است و سبز بودن، نقص است و برای دیگری اتفاقا سبز بودن سبب رسیدنش به کمال است، گفتند باید به صِرف اشتراک در میوه بودن، هر دو به یک شیوه طی طریق کنند! سبز بودن را برای هر میوه ای کمال دانستند و بازار را پر کردند از میوه های نارس و ناقص. به این ترتیب لطف کردند تمام میوه ها را تباه کرده و راهی زباله دان تاریخ نمودند!
آیا زن، مرد است؟ آیا اصلا باید زن، مرد باشد؟ در این صورت چه کسی زن باشد؟ لابد مرد! شده است دیگر! زن ها به کمالشان یعنی مرد بودن رسیده اند و مردان به کمالشان یعنی زن بودن! درستش هم همین است!
منتها یک اشکال جزئی وجود دارد و آن هم سیستم عاملِ زن بودن و مرد بودن است که متاسفانه در هردو برعکس کار می کند! واقعا خالقش باید پاسخگو باشد که چرا در زنِ مردنما، سیستم عامل، زنانه است و در مردِ زن نما، مردانه؟! البته دانشمندان محترم، فکر اینجایش را هم کرده اند و تا حدودی موفق شده اند بلایی بر سر مرد بیاورند که باردار شود! البته مقداری سخت و هزینه بر است منتها ارزش دارد!
برای رسیدن به کمال، این گونه اعمال، از خود گذشتگی محسوب شده و کسی که در این راه جان خود را از دست بدهد، بنابر روایاتِ فمینیست مسلکان، شهید از دنیا رفته و تمام گناهانش پاک می شود!
البته آقایان فوق الذکر، از ازدواج با خانم های فوق الذکر و دیگر خانم ها و همچنین دیگر خانم ها با آقایان فوق الذکر و دیگر آقایون و خلاصه تمام آقایون با تمام خانم ها، به کلی محرومند و اصلا ازدواج، عمل شنیعی است که در متون روایی فمینیست مسلکان، به شدت تقبیح شده است! چرا که ازدواج بردگی است! زنی که خودش مرد است، مرد می خواهد چه کار؟ و بالعکس! مردی که خودش باردار می شود زن می خواهد چه کار؟!
نص صریح بیانات بزرگان فمینیست هم همین است، به این چند مورد توجه کنید:
ازدواج، بردگی است.
ازدواج مانند فاحشه گری، ستم گرایانه و خطرناک برای زنان است!
ازدواج کردن، ناتوانی است.
بنیاد ازدواج، اصلی ترین وسیله برای جاودانگی ظلم به زنان است. زن در نقش همسری، زنانی را خواهد آفرید که مانند خود در طول تاریخ اسیر ظلم باشند!
نکنید خواهران من! نکنید! این ستم تاریخی دیگر بس است! (این آخری از بیانات خودم بود)
***
خلاصه کلام اینکه، از ترس پایین افتادن از بام، اینقدر عقب عقب رفتیم که از آن طرف بام پایین افتادیم. اتفاقا از آنطرف بام پایین افتادن خیلی بهتر است از اینکه از اینطرف بام پایین بیفتیم چرا که یکهو بی هوا و بدون آمادگی قبلی می افتیم و خیلی زجر نمی کشیم!
ولی خودمانیم! حالا با اینهمه فاجعه چه بکنیم؟!
زن، لباس مردانه پوشیده و بار اقتصادی زندگی را به دوش می کشد. گل لطیفی که خدای قادر متعال- که از هرکسی آگاه تر به ظرافت و حساسیت ساخته دست خود است- مرد را خدمتگزار او قرار داد تا از او محافظت کند، تا نشکند، آسیب نبیند، پژمرده و افسرده نشود.
زنی که به تعبیر مولا علی (ع) ریحانه است گل بهاری است نه یک پهلوان سخت کوش!
بعد آنوقت ما با اینهمه گنجینه های ناب و ارزشمند، نشستیم شرق و غرب برنامه زندگیمان را بچیند!
بنابر فرمایش مقام معظم رهبری، زمانی که در همین انگلستان، به پیرزنی که در حد دکترا درس خوانده بود، مدرک تحصیلی اش را ندادند به بهانه اینکه چون تا سال 1947 در انگلستان، به زنانی که تحصیل می کرده اند مدرک تحصیلی نمی دادند و می گفتند زن نباید مدرک تحصیلی بگیرد! در همان سال هایی که چنین حقارت هایی در فرهنگ غربی مشاهده می شد، در ایران اسلامی، "بانوی اصفهانی" اجازه اجتهاد از مجتهدان درجه اول آن روز اسلام را داشت و در اصفهان، حوزه ی تدریس فلسفه و فقهش دایر بود...
نسخه ی آزادی زن را کسانی برای ما پیچیدند که تا همین نیم قرن پیش، در کشورهایشان به زنان اجازه داده نمی شد در مال شخصی خودشان تصرف کنند! یعنی اموال شخصی زن، تحت اختیار پدر، برادر یا همسرش بود تا هرطور دلشان می خواهد خرجش کنند در حالیکه از 1400 سال پیش به برکت اسلام و طبق قانون اسلامی، زن مالک ثروت خود است و شوهر یا پدرش راضی باشد یا نباشد، او می تواند ثروت خود را هر طور صلاح می داند مصرف کند و ربطی به دیگری ندارد. در حمایت از استقلال اقتصادی زنان، دنیا چهارده قرن است که از اسلام عقب است.
این اقتصادش بود که حق واضح و آشکار زن است بقیه اش که دیگر بماند!
حالا ما سرمان را پایین انداخته ایم، این میراث داران فرهنگ توحش، برای ما راه و رسم زندگی بیاورند! با ما هرچه کنند چشم و گوش بسته مطیع اوامرشانیم! چرایش، نیازمند نگارش چندین کتاب است که بنده هم سوادش را ندارم اما همینقدر بگویم که هرگز نخواستیم خود را پیدا کنیم و بشناسیم!
قرار بر محاکمه هم که باشد، حکم اعدام (آن هم با گیوتین) مال خودِ مَرد نمایمان است! چرا که هر جفایی در تمام تاریخ بر زن شد، مقصرِ اول خودش بوده است!
در این ارتباط، به فضل خدا بیشتر خواهم نوشت ان شاءالله.
بانوان بانو نمای گرامی، هفته تان مبارک!
***
ببین فاطمه بانوی گُل، همه اینا رو گفتم که بگم این رسمش نمی شه! الان من مامان به این خوبی و مامان نمایی! درسته یه سنگ برداری بذاری تو جعبه، بدی بهم، بگی: روز مادر مبارک؟! نه درسته؟! حالا این هیچی! بعدش می گی لطفا جعبه اشو پس بده؟!جعبه اشو چرا پس می گیری؟ لااقل می ذاشتی دلم خوش باشه دخترم سلیقه به خرج داده! اینهمه روت کار کردم تربیتت کردم که این کارو باهام بکنی؟!
چه دوره زمونه ای شده!