سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

به نام خدا

سلام؛


http://www.shadine.ir/wp-content/uploads/2011/03/16azar-daneshjoo.jpg

چند وقتیه از درس و دانشگاه خلاص شدم و حسابی خوشحالم! یعنی حد نداره! هرچقدر دلم می خواد واسه خودم برنامه ریزی می کنم! هرچقدر دلم می خواد کتاب می خونم! می رم دنبال یادگرفتن هرچی دوست دارم! واست کتاب می خونم.. با هم بازی می کنیم.. با هم بیرون می ریم.. تازه از همه ی اینا گذشته فرصت خلق اثر پیدا کردم!

یعنی اصلا آدم دانشگاه که نمی ره خیییییلی خوشبخته! (واقعا بهت پیشنهاد می کنم دانشگاه نری!)

دانشگاه آدمو تو یه قوطی محدود می کنه.. جبر پشت جبر.. اصلا وقت نداری نفس بکشی.. مجبوری یه رشته ی بخصوصو دنبال کنی و جای حرکت نداری.. سر امتحانا هم که یه ماه بی برو برگرد مریضی!

تازه از همه بدتر مجبورت می کنن درسایی رو بخونی که ازشون متنفری! مثلا می خوای معارف اسلامی بخونی بهت کلیات اقتصاد می دن که هرچی سر تا ته جزوه اشو نگاه می کنی نمی گیری قضیه اش چیه! اونوقت واسه چی؟ واسه اینکه ترم بعد مثلا اقتصاد اسلامی داری و این پیش نیازشه! حالا اصلا ما چیکار به کار اقتصاد داریم؟

آدم دوره های آزاد که می گذرونه اینهمه مصیبت نداره! یه کلام می گی: ببخشید استاد! این اقتصاد که می گن، چی هست؟!

می گه: ببین عزیزم، اقتصاد یعنی تورم! تورم هم حاصل ضرب تحریم در سوءمدیریته (البته اگه استادت "تدبیری" باشه ممکنه اینجا قید احمدی نژاد رو هم به سوءمدیریت اضافه کنه و چهل و پنج دقیقه هم واست از میراث دولت پیشین بگه، ممکنه استاد هم "تدبیری" باشه هم "امیدی"، چنین استادی حتما می گه در دولت احمدی نژاد 70 درصد تورم (=اقتصاد) واسه ی سوءمدیریت بود بقیه اش واسه ی تحریم اما حالا یهویی برعکس شده! بعد ادامه می ده: ).. اما راستشو بخوای اول و آخرش اقتصاد یعنی رابطه با امریکا، راه در رو هم نداره!

تموم شد! همین!

حالا تو دانشگاه باید صبح و شب تصویر وحشتناک این جزوه ی اقتصادو تحمل کنی و شب امتحانم هر چقدر به خودت فشار بیاری نتونی بخونیش و دست آخرم بشی یازده و نیم! بعد اعتراض بزنی بگن وارد نیست! ترم بعدیش غیرتی شی بری بشینی اون جزوه ی مزخرفو بخونی و بشی هیجده. بعد بیان بگن اعتراض ترم قبل وارد بوده و خلاصه تو کارنامه ات بزنن دوازده! هرچی هم استدلال کنی یه کلام می گن: نمی شه! (خدا رحمت کنه آقای خبازو)

یا مثلا می ری گرافیک بخونی.. شونصد تا درس "صفر واحدی" بهت می دن می گن باید پاس کنی! حالا نه نمره اش تو معدل تاثیر داره نه واحد محسوب می شه! اصلا معلوم نیست قضیه ی این صفر واحدی ها چیه؟! (البته این مال سال 41-42 بود شاید الان مرتفع شده باشه) من در تمام طول زندگیم فکر کردم که بفهمم صفر واحدی یعنی چی؟! اما هنوز نفهمیدم!

یا مثلا استاد تصویر سازی جلسه ی اول میاد سر کلاس می گه یادداشت کنید: "کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما شاید این باشد که در افسون گل سرخ شناور باشیم".. اینو تصویرسازی کنید! .... ای بابا!!

یا استاد طراحی از حیوانات اصرار داره که از جنوبی ترین و شرقی ترین نقطه ی تهران که دانشگاهتونه برید شمالی ترین نقطه تهران، موزه ی جانور شناسی.. برای دو ساعت طراحی از حیوانات زنده! و این در حالی است که ساعت بعدش باید جنوبی ترین و شرقی ترین نقطه ی تهران باشید واسه ی کلاس بعدی که یه درس عمومیه و اصلا هم حال و حوصله ی سر و کله زدن با بچه های هنرو نداره! غیبت پشت غیبت! حذف! .. بحث نکن، حذف!

بعد اونوقت گرافیک کامپیوتری رو که اصل قضیه است فقط یه ترم واست می ذارن! یعنی اول و آخرش مجبوری بری دوره های آزاد بگذرونی!

یا مثلا می ری حشره شناسی بخونی! فقط  یه ترم باید بری سیصد نوع! حشره جمع کنی اونم از هر نوع پنج عدد! بعد به چهارمیخ بکشی بدی به استاد، آیا مقبول باشه آیا نباشه! خب آدم می شینه دو تا کتاب در مورد حلزون ها می خونه! نه؟ همین تبلیغ "حلزون! بله! تعجب نکنید..." رو گوش می ده کلی اطلاعات مفید در مورد زندگی حشرات کسب می کنه! چه کاریه؟! اینهمه حشره ی بی گناه هم از بین نمی رن...

اصلا من خودم نشستم حساب کردم اگر هر دانشجویی قرار باشه از هر نوع حشره پنج تا جمع کنه، در طول پنج سال چند میلیون حشره از سطح کشور ناپدید می شن؟! و با این حساب، آیا حشره ای باقی می مونه که بشناسیمش؟! خب این رشته که کاملا مسلمه نه دنیا داره نه آخرت!

این دانشگاه دانشگاهی که می گن همینه که واست گفتم!

از همه بدتر! اصلا هم مدرکش –اونطرف- معتبر نیست! (اونطرف مساوی نیست با اونور آب! مساوی است با اون دنیا!)

حالا با تمام این اوصاف اگه هنوز مایلی بری دانشگاه، برو.. من حرفی ندارم!

 






تاریخ : شنبه 92/9/23 | 1:47 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.