به نام خدا
سلام؛
اگر احساسی که در پی تلاقی دو نگاه جدید، برانگیخته می شود را عشق بنامیم،
از آنجا که در پی هر نگاهی، نگاهی دیگر است،
و در پی هر نگاه تازه، احساسی تازه تر متولد می شود،
هر لحظه خود را عاشق شخص تازه ای می یابیم.
چرا که روح انسان، بی قرار و کمال گراست و در بند هیجانات محدود و کوتاه زمینی تاب نمی آورد.
اگر او را اسیر احساسی کنیم که در یک لحظه متولد شده، هرطور شده خود را از این بند رها می کند و به دنبال احساسی تازه تر و برتر، از عشقی به عشق دیگر می پرد.
به این ترتیب، همین که احساس کردیم به عشق حقیقی دست پیدا کرده ایم، شخص دیگری پیدا می شود که بسیار جذاب تر از نفر قبلی است و به همین ترتیب، همیشه کسی وجود دارد که نقاط مثبت بیشتری داشته باشد.
شکست ها، سرخوردگی ها، افسردگی ها، ناهنجاری های اجتماعی از جمله پوشش های عجیب و آرایش های غریب، گرایشات فمینیستی و ... همه حاصل این نوع نگاه به عشق است.
و این چنین است که هر لحظه سرگردان و بی تابیم و بی جهت به دور خود می گردیم.
بد نیست بدانیم احساسی که در پی جریان فوق حاصل می شود، عشق نیست و از محبت سرچشمه نمی گیرد چرا که محبت در لحظه و مثلا بر اثر تلاقی دو نگاه، متولد نمی شود. از این جهت است که نابینایان هم عاشق می شوند!
هیجانی که در پس احساس مادیِ حواس پنج گانه بوجود می آید، شهوت نام دارد. عشق و شهوت دو احساسی هستند که به راحتی با هم اشتباه گرفته می شوند. تفاوت این دو در دوام آن هاست. شهوت به سرعت برانگیخته می شود و به سرعت فروکش می کند. با کوچک ترین دلخوری یا سوء تفاهم یا با پیدا شدن فردی با ملاک های برتر، این احساس به خودی خود نابود می شود. اما عشق همیشه در وجود آدم باقی می ماند و چرا نگوییم که از ابتدای خلقت، آب و گل انسان به عشق آمیخته بوده است؟
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم
یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم
انسان، با عشق الهی و محبت به معبودش متولد می شود و چنان از این محبت سرشار است و چنان بروز و ظهور آشکاری دارد این عشق، که حتی نیاز نیست در درون خود به دنبالش بگردد. تنها زحمتی که باید بکشد حفظ این گوهر گران بها از فراموشی و نابودی است که البته انسان غالبا مهارت ویژه ای در از بین بردن گنجینه هایش دارد!
سایر محبت ها، همه شاخ و برگ های این عشق آسمانی هستند و از همین اصل سیراب شده و در نهایت به همین ریشه منتهی می شوند.
به این دلیل است که زن و مردی که در جهت فطرت الهی خویش حرکت می کنند و در همین مسیر ازدواج می کنند، روز به روز عشق و محبتشان نسبت به هم بیشتر و بیشتر می شود. بهتر با مشکلات و اختلاف نظرها کنار می آیند و مسائل را راحت تر حل می کنند. مسیر مشخصی را طی می کنند و به راحتی از این هدف دست بر نمی دارند. هر لحظه به دنبال عشقی تازه تر نیستند و به این راحتی ها از هم سیر نمی شوند. گذشت و فداکاری از موضوعات مورد رقابتشان است و جلب رضایت همدیگر – در مسیر رضایت الهی – دغدغه ی خاطرشان.
چرا باور نمی کنی که خوشبختی یعنی همین؟!
*
خوشبخت در پى آخرت است و بدبخت در اندیشه دنیا. (مولا علی علیه السلام/ نثر اللآلئ، ترجمه شیخى، ترجمه فارسى، ص: 106)
*
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (روم/30)
پس روی خود را با گرایش تمام به حقّ ، به سوی این دین کن ، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار ، ولی بیشتر مردم نمی دانند .
بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 61
کل بازدیدها: 583196