سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

سلام؛

این روزها از شدت پیشرفت تکنولوژی نمی دونیم چیکار بکنیم!

دیگه شهری و روستایی و کوچیک و بزرگ و زن و مرد و بی سواد و باسواد نداره.. همه از دم پیشرفته شدیم رفت پی کارش!

روزگاری شده که حتی افراد با فرهنگ غنی و زیبای روستایی یهو افتادن وسط تکنولوژی بی در و پیکر و بی سر صاحاب "فضای مجازی".. چنان در "عصر ارتباطات" غرق شدیم که یهو چشم باز کردیم دیدیم با افرادی ارتباط نزدیک داریم که هیچ اطلاعی از هویتشون نداریم! میون اشخاصی صبح و شب زندگی می کنیم که هیچ نفعی برامون ندارن و هیچ نفعی براشون نداریم.. اصلا معلوم نیست با "نوع بشر" در ارتباطیم یا یه تعداد روبات برنامه ریزی شده! کار و زندگیمون شده چک کردن جوک ها و کلیپ ها و اکاذیب بی پایه و اساسی که برامون -با اهداف از پیش تعیین شده- می سازن و ما هم هی نشر می دیم.. و اتفاقا باور هم داریم که اگه نشر بدیم – به قول همان اکاذیب نامه ها- یه اتفاق خوب تو زندگیمون میوفته و تا چند ساعت دیگه یه خبر خوش بهمون می رسه و اگه نشر ندیم بی چاره می شیم! خدا و پیغمبر ازمون نمی گذرن!

خیال هم می کنیم که دیگه عصر ارتباطاته و چقده پیـــــــــــــــــــــــش رفتیم!

به خانواده ها نگاه می کنیم می بینیم خانوم یه طرف نشسته چشم دوخته به گوشی با خودش می گه و می خنده! آقا یه طرف دیگه با گوشیش مشغوله و بچه هم یه طرف دیگه..

به مهمونی های دوستانه و فامیلی نگاه می کنیم همه کله ها تو گوشیه دارن تو عالم خودشون سیر می کنن!

عصر ارتباطات ....... زده به ارتباطات خانوادگی و فامیلی! روز به روز افراد بیشتری رو از جمع خانواده و دوستان و دلسوزان واقعی شون جدا و به عوالم تنهایی دنیای مجازی سرازیر می کنه!

باور کن دیگه از دست فصل ها هم کاری ساخته نیست.. هر روزِ سال سرد و تاریک و مه گرفته است.. عین زمستون.. همه سر در گریبان تند و تند از کنار هم رد می شیم.. اینقدر سردمونه که حتی فرصت نداریم به همدیگه نگاهی بندازیم! تند و تند نَفَس هامون بخار می شه و ثانیه هامون می گذره.. نه خبر از زمان داریم که چه قدرش رفته و چه قدرش مونده، نه اصلا خبر داریم کجا هستیم.. نشستیم تو خونه، اتوبوس، مترو ... یه جا دیگه سیر می کنیم!

بگذریم!


http://way2pay.ir/wp-content/uploads/%D8%A8%D8%A7%D9%86%DA%A9%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%DB%8C.jpg

واژه ی "فاصله" یه زمانی بیانگر دوری و نزدیکی مکانی بود، حالا باید دنبال واژه ی جدیدی باشیم تا جایگزین "فاصله" کنیم چون با وجود این که در کنار همیم، دنیا دنیا از هم دوریم!

چه پیشرفت وحشتناکی کردیم یهویی! نمی دونم دقیقا از کی افتادیم تو مسیر فاصله ها و تاختیم به سمت تنها شدن.. شاید از وقتی که آپارتمان ها تند و تند روی سر خونه های ویلایی و حیاط های با صفامون سوار شدن و جمع زیبای فامیل به هم ریخت، تخت های دور حوضی مون جمع شدن و بساط هندونه و آب بازی بر چیده شد.. شاید از وقتی همه صاحب تلفن ثابت و همراه شدن و صله رحم شد تلفنی و پیامکی.. شاید از وقتی وایبر و وی چت و تلگرام و هزار برنامه ی ارتباطی رایگان -و البته بی در و پیکر- سر از زندگی هامون درآوردن و ناشناس ها شدن هم دم لحظه های گران بهای زندگیمون و آشناها غریبه..


http://www.zohur12.ir/wp-content/uploads/2014/01/siXgnoq_403.jpg

هر چی که هست سر در نمیارم این که اسم این عصرو گذاشتن "عصر ارتباطات" دقیقا چه علتی داشته؟!

این چه مدل ارتباطیه که این همه تنهامون کرده؟! مگه یکی از خاصیت های ارتباط، آگاهی نیست؟! پس چه جوریه که تا پامونو می ذاریم تو این برنامه ها، به کلی از همه چی غافل می شیم؟! حتی متوجه زمان نیستیم!

این چه مدل ارتباطیه که روابط ما رو با پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر، فرزند، قوم و خویش و دوست و آشنا قطع کرده؟!

سر در نمیارم!


***

پ.ن.1:

تو جلسه ی مدرسه، یکی از مادرها گفت برای دخترم وبلاگ ساختم و مطالب فلان عالم بزرگوارو می دم بهش بنویسه، این اشکالی نداره؟!

شاید خیلی موضوع پیش پا افتاده ای به نظر برسه.. بالاخره عصر ارتباطاته و بچه های این دوره زمونه رو نمی شه از این تکنولوژی ها محروم کرد.. با تمام این احوال این حرف اینقدر برای من سنگین بود که اصلا نمی تونم هضمش کنم!

یه بچه ی دبستانی با دنیای مجازی چه کار جدی ای داره؟ در نهایت روزی سر و کارش به این فضاها میوفته اما چرا خودمون پیش پیش هولش بدیم؟

فرض کنیم وارد شهری شدیم که تمام شهروندانش نقاب به چهره دارن و هیچ قانون خاصی بر اون شهر حاکم نیست.. آیا حاضریم فرزندانمونو تو این شهر رها کنیم؟ حتی اگر قرار باشه کار خاصی رو به فرض بالاجبار تو اون شهر انجام بده یه لحظه دستشو رها نمی کنیم.. با هم می ریم با هم برمی گردیم.. این کاملا بدیهی و واضحه!

پس چطوری حاضریم خودمون با دست خودمون بچه هامونو وارد دنیایی کنیم که این خصوصیات رو داره با این همه خطرها و آسیب ها؟!

اگر هم زمانی مجبور شدن تو این فضا تردد کنن نباید تنهاشون گذاشت.. تا زمانی که اینقدر بزرگ و دانا بشن که بتونن واقعا از خودشون محافظت کنن..

در هر صورت زندگی در هر شهری، آداب و فرهنگ صحیحی می خواد تا از ما در برابر آسیب ها و آزارها و مخاطرات محافظت کنه.. و اگر قبل از ورود با این آداب آشنا نباشیم کلاهمون پس معرکه است..


پ.ن.2:

شنیدین می گن هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیره؟

اندر احوالات این همه برنامه ی جذاب و به روز و البته رایگان هم باید اندکی تامل کرد که از اینهمه تلاش خیرخواهانه! چی عایدشون می شه و به قول معروف چی تو جیب خودشون می ره..

خوبه در این زمینه در مورد یکی از این سرویس دهنده های معروف بیشتر بدونیم:

 






تاریخ : شنبه 93/8/24 | 1:57 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.