سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا


شیرین عسلم، سلام؛
می دانی که چقدر برایم عزیزی. بدون وجود زیبای تو خانه سوت و کور است. برق نگاهت روشنی بخش زندگی است و آهنگ خندیدنت، روح بخش ترین موسیقی دنیاست.
به قول خودت تو چراغ خانه ای. وقتی مدرسه می روی دلم برایت تنگ می شود اینقدر تنگ که تمام خیالم را یادت پر می کند؛ اما خوشحالم که به رشد و بالندگی مشغولی.
مثل آن «لوبیای سحرآمیزی» که با هم در گلدان کاشتیم به امید این که تا ابرها قد بکشد. با این که آن را نمی دیدیم و زیر خاک پنهان بود اما خیالمان راحت بود جایش خوب است و اتفاقات خوبی در انتظارش.
با هم آن را آب می دادیم و در نور مناسب می گذاشتیم تا بالاخره جوانه زد. چقدر ذوق کردیم و چقدر بیشتر دوستش داشتیم.
تو را که به مدرسه گذاشتم، به خیالم توقع داشتم تا ابرها قد بکشی. قد بکشی تا بگویم لوبیای من هم سحرآمیز بود! اما حالا می دانم برگ برگ جوانه هایت گنجی گران بهاست. لحظه لحظه رشدت را با شوق تماشا می کنم و لذت وجودت را می برم که تو –چه تا ابرها برسی چه نرسی-  چشم و چراغ خانه ام هستی.






تاریخ : یکشنبه 95/8/23 | 11:19 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.