سلام عسل دل مامان
ما باز اومدیم رم.. یه هفته ای می شه.. خب الان تولد مامانو رد کردیم و اواسط دیماه هشتاد و هشتیم... امروز چهارم ژانویه ی دوهزار و دهه.. یعنی حدودا یک سال و پنج ماهته..
خبرای تولد و قبلش و بعدشو که برات ننوشتم دیگه سرد شدم و خواستم دیگه ننویسم اما وقتی مطالبی که تا بحال برات نوشتمو می خوندم بازم دلم نیومد.. بعضی قسمتاشو دیدم خودم یادم رفته بود و برام تجدید خاطره می شه واسه ی همینم حیفم اومد که دیگه ننویسم.
چند وقتی که ایران بودیم خیلی بهمون سخت گذشت.. البته پیش فامیل و آشناها خیلی خوب بود اما خب دوری از بابا خیلی سخت بود.. از بعد از تولد تو که بابا برگشت ایتالیا چهار ماه ازش دور بودیم.. فکر نمی کردم به این زودیا دوباره باهاش اخت شی اما تا رسیدیم تو همون فرودگاه بابا بابایی می کردی که بیا و ببین.. دیگه منو هم فراموش کرده بودی.. از خستگی ها و سختی های سفر نمی نویسم چون اینقدر تکرار شدن که دیگه گفتن ندارن..
تو هواپیما خیلی ماه بودی.. با اینکه خوابت به هم ریخته بود و خستگی و بدو بدوی فرودگاه حسابی کلافه ات کرده بود اما خیلی خانومی کردی و اذیتم نکردی.. از مهماندارا تا مسافرا همه می گفتن انگار نه انگار که تو این پرواز بچه ی به این کوچیکی بوده.. راست هم می گفتن.. بعضی از بچه ها تمام 5 ساعت پروازو یه بند فریاد می زنن..
خیلی وقت بود تایپ نکرده بودم دستم درد گرفت..
دیروز گراتسیا رو دیدیم که دلش خیلی برات تنگ شده بود.. دیگه اینکه همه چی خوبه.. سال تحویل اینقدر بارون اومد که نصف آتیش بازیا خاموش می شدن و فشفشه ها و ترقه ها نصفه نیمه عمل می کردن اما حدود دوازده شب بارون بند اومد و مردم حسابی دق دلیشونو خالی کردن..
خوبیش اینه که همه جمع می شن تو چندتا میدون اصلی و هرکار می کنن همونجا می کنن و زیاد آشفتگی و بی نظمی به بار نمیاد
دوست داشتم چند تا عکس برات بذارم از تولدت به اینور اما باور کن وقت نکردم هنوز عکسا رو سر و سامون بدم
اما چون خیلی دوستت دارم به زودی سعی می کنم از خجالتت در بیام.
می بوسمت
...................................
بعد نوشت:
ماه محرمه و ما هم اینجا مراسم رو شرکت کردیم.. خوشبختانه بچه های هم سن و سالت بودن و با هم بازی می کردین و سرگرم بودین
اینجا همه چی به خوبی برگزار شد اما تو اخبار دیدم که ایران قشنگم حسابی شلوغ شده و تصاویر وحشتناکش قلبمو لرزوند
متاسفم که عده ی معلوم الحالی همه چیزو به بازی می گیرن و همه رو هم احمق فرض می کنن و خوشحالم و خدا رو شکر می کنم به خاطر همچین رهبر فرزانه ای که همه ی دنیا انگشت به دهن اقتدار و صبرشن و با مدیریت محکم و دوراندیشش به این زیبایی کشتی انقلابمونو هدایت می کنه جوری که زبون همه حتی شبکه های جنجال برانگیز و پرسرو صدای بیگانه رو بسته و دست هرکسی که قصد دراز دستی به این مملکت رو داره قطع کرده
امیدوارم به زودی زود سران این فتنه گری ها هم به سزای اعمالشون برسن و دوباره همه چیز مثل سابق شه البته حالا دیگه با این بیداری و هوشیاری و اتحاد مردم خیلی زیباتر از سابق خواهد شد ان شاء الله

بازدید امروز: 68
بازدید دیروز: 162
کل بازدیدها: 594691