سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

سلام؛

ازدواج با فانتزی های خیالی ما از زمین تا آسمان فرق دارد. بیایید لااقل برای لحظاتی راه وهم را ببندیم و چشم دل باز کنیم؛ نه دختر آن گنج گران بهایی است که پسر باید برایش خودکشی کند نه پسر گوهر نایابی است که دختر باید به دنبالش بدود. این دو تنها زمانی که کنار هم قرار می گیرند به ثروتی بی بدیل می رسند. گنجینه گران بهایی که آرامش نام دارد.

برای رسیدن به چنین ثروتی، لازم است هر تکه، تکه ی مخصوص خود را پیدا کند وگرنه با هم جور نمی شوند و از آرامش خبری نیست.

پیدا کردن تکه دیگر کار سختی نیست. انسان ها مشترکات زیادی با هم دارند که باعث هم زیستی سالم می شود: دین و عقیده، فرهنگ خانوادگی و اجتماعی، شرایط اقتصادی، علاقمندی ها، خواست ها و نیازها، توانمندی ها و... تمام اینها باعث می شود ما دوستان زیادی داشته باشیم. زمانی که به فرد جدیدی می رسیم در گفتگوهایمان به دنبال چه هستیم؟

- چند سالته؟ بچه کجایی؟ چی می خونی؟ شغلت چیه؟ و ....

همه ما به دنبال مشترکاتی می گردیم که ما را به هم نزدیک کند. کافی است هم شهری از آب درآییم یا نزدیک تر؛ هم محله ای. جانمان برای هم می رود. همه چیز خوب و خوش است تا وقتی که پای ازدواج وسط بیاید!

همین که بحث ازدواج مطرح شد، هر کدام از دختر و پسر به جستجوی حقوق خود و وظایف طرف مقابل در زندگی مشترک می روند؛ باید چنین و چنان کرد، ما چنین رسومی داریم، اصلا مگر می شود....

اگر این بحث ها به زندگی مشترک ختم شود که تازه اول مصیبت است. حرف و حدیث و من چنین بودم و تو چنان کردی و الی یوم القیامه هر کدام به دنبال حقوق پا مال شده هم جنسان خود در طول تاریخ، یقه طرف مقابل را می چسبند و ...

گویا قرار بود جفت و جور شوند و به آرامش برسند. پس چه شد؟!

هر دو به فرض مسلمان، تحصیل کرده، با اصل و نسب... هرچه نگاه می کنیم می بینیم هم این خوب است هم آن. پس چه می شود که هر دو جلوه شیطانی دارند و خبری از ملکوت و رنگ خدایی نیست؟! جای چیزی خالی است. چیزی که اتفاقا دیدنی است؛ با همین چشم سر. اما توجهی به آن نداریم.

تقوا، گمشده ای است که فقدانش سبب تمام این جنجال هاست. اگر به جای پرداختن به صورت، قدری هم - هر کدام از ما- به حقیقت وجود خود بها می دادیم و خود حقیقی و عالیمان را پرورش می دادیم آیا باز هم خبر از این آمارهای تکان دهنده طلاق - لااقل در میان مدعیان مذهب- بود؟!

مصیبت وقتی بزرگ تر به نظر می رسد که ما تقوا را هم در صورت جستجو می کنیم نه در دل. البته عقیده قلبی تنها زمانی که در اعمال ما ظاهر شوند، حقیقت دارند و موجودند. اما ما به ریش و چادری اکتفا می کنیم، حتی اگر طرف بدقول باشد، دروغ بگوید، غیبت کند، با نامحرمان خواهر و برادر باشد، بولوف بزند، خودشیفته باشد، دوستان نااهل داشته باشد، عهدشکنی کند و...

آن تقوای حقیقی اگر وجود داشته باشد، در صورت انسان هم ظاهر می شود، به ریش و چادر هم می رسد اما این صورتک تو خالی که بسیار می بینیم مثل چک بی محل می ماند، تقوایی در حساب پس انداز خود ندارد.

تقوا یعنی وجود نازنین حضرت زهرا (س) یعنی مقام والای امیرالمومنین (ع) که لااقل می توانیم سعی کنیم خود را کمی به ایشان نزدیک کنیم.

 


http://safirekhoor.ir/uploads/2015/09/marriage-in-islam.jpg






تاریخ : پنج شنبه 95/11/28 | 7:11 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.