به نام خدا
عکس هایتان را باز نمی کنیم؛ اخبارتان را پی نمی گیریم؛ روحیاتمان خراب می شود!
یک وقت بد می شود؛ ممکن است بهمان بربخورد که از یک طرف گرسنگی و آوارگی شما را ببنیم و از آن طرف ریخت و پاش و دورریزهای خودمان را.
سرمان را مثل کبک در برف جهلمان فرو می بریم که نبینیم و نشنویم و به گمانمان بازخواست هم نشویم.
چه بگوییم؟ تا از رنج مردمان «دیگرجا» حرفی به میان بیاید، وطن پرستان «اینجایی» فریادشان بلند می شود که مگر خودمان کم فقیر و بیچاره داریم؟ حرف از مرزهای جغرافیایی خودمان فراتر نرود؛ مرز انسانی کدام است؟!
چه از دست ما برمی آید که بنشینیم تصویر کودک گرسنه ای را ببینیم که از اضطرار، التماس قدری غذا می کند؟ خودمان اینجا از شدت اضطرار، بشقاب بشقاب غذاهای دیروز و پریروز را دور می ریزیم!
شما کمی آن طرف تر درگیر گروهی انسان خوارید و ما این طرف تر نظام اسلامی دست و پا کرده ایم و بر بامش پرچم اسلام را هم زده ایم و دیگر رفته ایم پی کار خودمان.
شما آنجا سر بر سنگ و خار و خاشاک می گذارید و ما اینجا جای خوابمان که عوض شود، بدخواب می شویم.
کودکان شما زیر چرخ ستم زمانه له می شوند و کودکان ما زیر فشار رفاه زدگی روزگار.
شما مسلمانید، ما هم مسلمان.
شما آنجا و آن طور؛ ما اینجا و این طور.
بالاخره هرکس قسمتی دارد!
خدا خودش کمکتان کند [1].
بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 163
کل بازدیدها: 584297