به نام خدا
سلام، حضرت سلام؛
چهخوب که جای حق نشستهای. چهخوب که جای حق فقط خودت نشستهای.
چقدر این آرامم میکند در هجوم بیامان سیلیهای روزگار. وقتی سر در پیله خودم میکنم و درِ وجودم را بهروی هرچیز و هرکسی غیرِ تو میبندم. وقتی نور تو را پیدا میکنم لابلای خرده شیشههای پراکنده دلم. وقتی میبینم تو همیشه و همهجا هستی و جای حق نشستهای.
حضرت سلام؛
چه در سجدههایت ریختهای که اینهمه آرامم میکند؟ نمیخواهم لحظهای از آغوش امن تو جدا شوم. رهایم نکن.
هوایم را داشته باش، این روزها که جز هوای تو هوایی در سرم نمانده. سخت به هوایت محتاجم. پناهم بده ای پناه بیپناهان... ای مونس وحشتزدگان... ای ملجأ ناامیدان...
خیلی خستهام. چه کنم؟
ای که مرا خواندهای... راه نشانم بده...
تاریخ : چهارشنبه 96/11/18 | 12:2 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی | >
درباره وب
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 188
بازدید دیروز: 117
کل بازدیدها: 584976