سلام.
تا صبح چشم از خواب باز می کنی و می گم سلاااام عسل دلم! سریع می گی تی تا (ساعتو نشون می دی و می گی تیک تاک) یا مثلا آانه (آیینه) خلاصه یه جوری خودتو می زنی به اون راه و می خندی.
دو سه روزه شدی طوطی.. با همون زبون شیرینت هرچی ما می گیم تکرار می کنی:
داشتیم با بابا حرف می زدیم بابا با خنده گفت آرههه؟!
یهو تو تکرار کردی آدههههههه؟؟!
اصلا حواسمون به تو نبود. اینو که گفتی اینقدر ذوق کردیم که نگو! بعد شروع شد:
-بگو زهرا (با تاکید رو ه که قبلا نمی گفتی)... - دَهههداااا
- بگو مهدی.... - بَههههددِ
- مهیا.... - مَههههننااااا
- نفیسه .... - نَنِه
اما هنوز هم آزاده رو یه جور دیگه می گی که هیشکی نمی تونه مثل تو بگه: آدداددَ
الان بیدار شدی و باید بیام به تو برسم.. عوضت کنم دست و روتو بشورم موهاتو که تازه از ته زده ام! شونه کنم!! صبحونه اتو بدم..
دیشب دوتایی با هم رفتیم فروشگاه. از وقتی اومدیم رم این اولین باری بود که گذاشتی رانندگی کنم اونم با کلی اعمال شاقه!!
اولا که باید جلو بشینی و صندلی ماشینی که برات خریدیم کاملا بی مصرفه. چون حتی اگه عقب هم باشی روش نمی شینی بین صندلی های جلو و عقب وایمیستی!
بعد هم حالا جلو مگه می شستی.. بیچاره ام کردی تا بریم و برگردیم!
یه دستم به تو بود که سرت نخوره جایی.. یه دستم به فرمون و دست سومم!! هم به دنده
فکر کن چجوری رفتیم و چجوری برگشتیم!
خب من باید برم..

بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 162
کل بازدیدها: 594639