بهنام خدا
سلام؛
چرااااااا اینقدر درس میخونیم؟
چرا اینقدر میریم دانشگاه؟
چرا تمومش نمیکنیم؟ :)
آدم باید یه جایی تو زندگی، تو یه سنی دیگه از دانشگاه بیاد بیرون. باید بفهمه کتاب خوندن و مقاله نوشتن، "هدف" نیست.
یه کم از چهارچوب تنگ آموزههای دست و پا شکسته و ناکارآمد دانشگاه خودمونو رها کنیم و بریم سفر.
هیچی مثل سفر، آموزنده نیست.
تجربه کنیم.
آدمها رو ببینیم.
آداب و رسوم و فرهنگهای مختلف رو بشناسیم.
زبانها و گویشهای مختلفو تجربه کنیم.
شهرها رو ببینیم. از مرزها عبور کنیم.
با سبکهای مختلف زندگی آشنا شیم.
دوستان جدید پیدا کنیم.
بوها، رنگها، و طعمهای مختلف رو امتحان کنیم.
زندگی کنیم!
زندگی!
مدتی رو به تماشای آسمون بگذرونیم.
مدتی دغدغه هیچی رو نداشته باشیم.
خلوت کنیم.
به تماشای خدا بنشینیم.
ببینیم که هرروز آسمون رنگ دیگهای داره.
هر شب تعدادی ستاره پیدا و تعدادی دیگه پنهان میشن.
بفهمیم که لبخند ماه هربار شکل عوض میکنه.
به ابرها خیره بمونیم،
پرواز کبوترها رو دنبال کنیم.
از کوه بالا بریم.
خلوت کنیم.
دانهها رو فراموش نکنیم.
به میوهها اهمیت بدیم.
رها شیم از انبوه استرسهای بیموردی که برای خودمون ساختیم.
ساعتها به صدای طبیعت گوش بدیم.
منتظر طلوع آفتاب بمونیم.
غروب رو از دست ندیم.
به دریا فکر کنیم.
روی گذر رودها تمرکز کنیم.
از رقص چمن در آغوش باد غافل نشیم.
بفهمیم دنیای کوچیکمون چقدررررر بزرگه.
بگردیم و انسانی پیدا کنیم.
دور و برمونو با انسانها پر کنیم.
یه جایی تو زندگی، مقصدمونو ببینیم و "حرکت" کنیم.
هیچ کتاب و دفتر و مقالهای،
هیچ مدرک تحصیلیای،
ما رو به مقصد نمیرسونه.
کی دیگه میخواییم زندگی کنیم؟
کی دیگه باید یاد بگیریم؟
بازدید امروز: 29
بازدید دیروز: 210
کل بازدیدها: 584700