به نام خدا
سلام؛
"عادت" از اون ابزارهاییه که هم کارکرد مثبت داره، هم منفی.
همونجور که قبلا گفتم :) چون ظرفیت آدم قابلیت کشسانی داره، نسبت به اتفاقات مختلفی که براش میفته -هر قدر تلخ- مقاومت میکنه، رشد میکنه، و در نهایت "عادت" میکنه.
آدم عادت میکنه به غربت، به فقدان، به دوری، و به رنج بردن و درد کشیدن و ... همچنان که عادت میکنه به سلامتی، به رفاه، به آرامش، و ...
جوری که انگار همیشه اینجوری بوده و جز این متصور نیست!
"عادت" از این جهت خوبه که یه جاهایی که کم میاری و به معنای واقعی کلمه بیچاره میشی، بهت قدرت ادامه مسیرو میده.
اما از این جهت خوب نیست که آدم گاهی متوجه داشتهها و نداشتههاش نیست.
گاهی "وجود" نعمتی برای آدم عادی میشه،
گاهی "غیبت" نعمتی عادی میشه (نمیگم "عدم" چون نمیتونم تصور کنم نعمتی برای مخلوقات "ممکن" باشه و پروردگار از ایجادش "دریغ" کرده باشه، بلکه میشه باور کرد شاید بنا به حکمتی، به "غیبت" دچارمون کرده باشه).
مثلا آدم فکر میکنه همیشه اینجور بوده و خواهد بود که دنیا رو بی حضور امام معصوم علیه السلام تجربه کنیم.
عادت به این مصیبت، از خود این مصیبت سیاهتر و ترسناکتر و نابودکنندهتره.
..................
پ.ن.
1. چنان به تو خو گرفتهام که بدون تو انگار حجاب ندارم، ای ماسک! :)
2. دو روزه فکرم مشغولشه و چند ساعته دارم همین چند سطر رو مینویسم، از بس مجبور شدم قطع کنم، برم و برگردم و دوباره رشتههای پراکنده افکارو ردیف کنم، خودم کلاف سردرگم شدم! فکر میکنم یکی از حکمتهای خلقت شب برای بندگان بینوا، همین باشه.
3. دقیقا 3 ماه دیگه (چو صبح آنجا که من پرواز دارم، قفس با بال توام آفریدند).
بازدید امروز: 135
بازدید دیروز: 107
کل بازدیدها: 584103