سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 به نام خدا
سلام؛


گاهی حالم خیلی بهم ریخته است. هی تو مسیر حرم با خودم کلنجار می‌رم که برگردم و با این حال نیام خدمتتون. اما همین‌ که پشت در می‌ایستم و اجازه می‌گیرم، همین که از بازرسی‌ها رد می‌شم و پا تو صحن و سرای دل‌آرامتون می‌ذارم، همین که چشمم به گنبد میفته و لبخند روی صورتم نقش می‌بنده و دست روی سینه می‌ذارم، همین که سلام می‌کنم و پاسخ می‌گیرم، یهو انگار هرچی تو دل و تو فکرم بوده، همه تشویش‌ها و ناراحتی‌ها، همه یاس‌ها و دلخوری‌ها، همه خستگی‌ها و کم آوردن‌ها، یهو از دلم پر می‌کشن و قاطی کبوترای حرم، تو هوای عشقتون گم می‌شن.
انگار که هیچ وقت نبودن.
وقتی چشمم به ضریح میفته، همه چیز یادم می‌ره. دیگه نه حرفی دارم، نه درخواستی، نه حاجتی، نه کاری.

نه دلواپسم، نه خسته‌ام، نه ...
هیچ!
انگار فقط اومدم بگم دوستتون دارم آقا،
دوستتون دارم.
و جز این، هیچ چیز قابل ذکر دیگه‌ای نه دارم،
و نه می‌خوام.
همین محبت،
دنیا و آخرتمو کفایت می‌کنه.

..................
پ.ن.
بِمُوالاتِکُمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمَ دینِنا و أصْلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا وَ بمُوالاتِکُمْ تَمّتِ الْکِلمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ
به واسطه‌ی محبت شماست هر خیری که نصیبمون می‌شه و هر شری که ازمون دور میشه.
اصلا حرف خیر که می‌شه، اولش شمایید، اصل و فرعش شمایید، معدن و ماوا و انتهاش شمایید...
چی بیشتر از این قابل تصوره؟!

چی بیشتر از این قابل تمناست؟






تاریخ : سه شنبه 101/4/7 | 11:2 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.