به نام خدا
سلام؛
یه مطلبی با موضوع "خِیر" نوشتم، همچین به دلم ننشست، حق مطلب ادا نشد!
اینجوری بگم بهتره:
بیایین برای هر خِیری که سر راهمون قرار میگیره، دست و پا بزنیم!
عین آدمی که داره غرق میشه و به هر دستآویزی که گیرش میاد، چنگ میزنه، اونجوری واسه خِیر دست و پا بزنیم.
نمیخواد هم کارهای حاد و بزرگ و ناممکن رو فقط خیر بدونیم. همین که موردی سر راهمون قرار میگیره و به قدر سر سوزنی، به اندازه یه حداقل ممکن، خودمونو بهش وصل کنیم، این مشارکت تو خِیره و یه جایی به دادمون میرسه. ما خییییلی به این خیرات محتاجیم، بیتعارف.
دو تا نکته مهم رو هم یادآوری کنم خیالم راحت شه :)
1. وقتی یه کاری ازمون خواسته میشه یا نه، اصلا بهطور اتفاقی و غیر مستقیم از فعالیت و حرکتی باخبر میشیم، این کاملا برنامهریزی شده است و خواست اهالی بالادست این بوده که این موقعیت نصیبمون بشه. این موهبته و هیچجوره نباید خودمونو ازش محروم کنیم. حتّی ذرهای :)
2.گاهی آدم ناامید میشه میبینه هرکاری میکنه یه روی و ریایی تهش هست و بعیده فردا دستشو بگیره و به کارش بیاد. بله خب، معلوم نیست کدوم کارمون اینقدر از کدورتهای هوا و هوس پاک باشه و اینقدر سبک و نورانی باشه که بتونیم با خودمون ببریمش اونور مرز. ولی حتی اگر اونور هم نشه بُرد، کار خِیر اینقدر برکت داره که همینجا تو زندگی دنیاییمون دیر یا زود اثرشو میبینیم. بالاخره خدا به قدر سر سوزنی به کسی بدهکار نمیمونه و تو مرام کریم نیست که محبتی رو هرچند ناچیز و بیمقدار، چند برابر جبران نکنه.
3. گاهی آدم واقعا هیچ کاری ازش ساخته نیست و دستش کوتاهه. اینجور وقتا همین که دلِ آدم همراهی کنه و برای پیشرفت اون خیر دعا کنه، به اون خیر وصل میشه. اگر هم زمانش گذشته و محروم موندیم، به قدر یه حسرت، یه "یا لَیتَنا کُنّا مَعَکُم" کارسازه.
..............
پ.ن. عه.. شد سه نکته.. ببخشید!
(میخواستم پینوشت خالی نمونه... بسوزه پدر اعتیاد :) )
بازدید امروز: 59
بازدید دیروز: 140
کل بازدیدها: 584167