به نام خدا
سلام؛
خیلی دندان روی جگر گذاشتم که در ایام انتخابات این حرفها را نزنم و وجهه خودمان را بیش از این خراب نکنم.
الحمدلله که نتایج اعلام شد و کابوس انتخابات به پایان رسید. باید تبریک گفت به آقای پزشکیان و طرفدارانشان. ایشان رسماً تا چهار سال رئیس جمهور همه ایران هستند و اینکه خیال کنیم هر اتفاقی افتاد باید یقه آنهایی را بگیریم که به ایشان رأی دادند، مثل باقی تحلیلهایمان پوچ و بچگانه است.
از امروز تکتک ما مسئول این انتخاب هستیم و همانطور که در دستاوردهای احتمالی این دولت، همه شریکیم، در هر مشکل احتمالی هم همه سهیم خواهیم بود؛ چه کسانی که به ایشان رای دادند، چه کسانی که اصلاً رأی ندادند یا رأی باطله صادر کردند، و چه کسانی که به رقیب ایشان رأی دادند.
آن دو گروه اول که تکلیفشان روشن است، اما این گروه آخر ... جامعه تنگ و بسته ما حزباللهیها مجال جمعگرایی نمیدهد. ما، بیشترمان، فقط با مدل خودمان مراوده داریم و درهای پذیرشمان به روی غیر خودمان بسته است. جمعهای ما اینقدر همه یکشکل و یکدست هستند که خیال میکنیم کل جامعه چنینند یا باید چنین باشند. غیر خود را نمیتوانیم بپذیریم. حتی در خیابان به "دیگری" واکنش نشان میدهیم شده در حد یک اخم، یک چشمغره.
ما، بیشترمان، خیال میکنیم خودمان در صراط مستقیم هستیم و باقی جهنمی و فسادآفرین. ما حتی در میان خودمان، در یک جبهه، تحمل نظری دیگر را نداریم. و این همان چیزی است که حال جمعی را از ما به هم میزند. حق هم دارند. فقط در همین پیله تنگ خودمان نگاه کنیم ببینیم در یک جبهه مشترک، در همین جبهه انقلاب، با طرفداران آقای قالیباف چه کردیم؟! کسی که در یک جبهه، نگاهی غیر از ما داشت!
دوست خوبم! تا زمانی که سطح تحلیل ما به عنوان افراد بالغ این جامعه در این حد است که بپرسیم "آقای قالیباف پول تبلیغات پیامکی را از کجا آورده؟!" وضع ما همین است.
تا وقتی کسانی را صاحب منصب و تریبون میکنیم که حاصلی جز تخریب دیگران و دمیدن در آتش تفرقه ندارند، وضع ما همین است.
ما، بیشترمان، آدمهای مریدی هستیم که تشنه مرادند و وقتی دست روی یک "شخص" بگذاریم، دیگر زمین به آسمان برسد، جز حُسن در او نمیبینیم.
ما پایبند اصول نیستیم، دلبسته اشخاصیم و همین اشخاص اگر از اصول قطعی ما افول کنند هم میگوییم لابد صلاح و حکمتی است!
همینها، همین امثال رائفیپورها، رساییها، ثابتیها، همنوا با دشمنان و بدخواهان این نظام، شروع به تخریب فردی میکنند که در جبهه خودی است، که کارآمدی و صلاحیتش اثبات شده است، که سالها کارنامه موفق داشته و یک فساد نتوانستند برایش ثابت کنند، آنوقت ما مریدان هم همان حرفها را تکرار میکنیم و چشم بسته به همان راه میرویم، گویا جز این سرنوشتی نداریم.
بیشتر ما، همین مایی که اینهمه دم از ولایت و رهبری میزنیم، حتی قدرت تحلیل سخنان رهبری را هم نداریم، یا مصادره به مطلوب میکنیم، یا خود را به تجاهل میزنیم و کار خودمان را میکنیم. حتی حاضر نیستیم با نظر مخالف خود، گفتگو کنیم.
چرا؟
چون قدرت تحلیل و توان استدلال نداریم، پس زود از کوره در میرویم و به جان هم میافتیم و تنها هنرمان، تخریب رقیب است نه اثبات باور خودمان.
این یعنی دستمان خالی است و حرفی برای گفتن نداریم ولی پافشاری میکنیم.
این یعنی تعصب.
یعنی جهل.
و امروز ما چوب جهلمان را میخوریم.
چهرههایی مثل آقای جلیلی، هرچقدر هم خوب و کارآمد باشند، در این جامعه پذیرفته نمیشوند. مردم ترجیح میدهند به مصیبت روحانی رأی بدهند تا امثال آقای جلیلی.
چرا؟
چون دلشان نمیخواهد کار به دست امثال بنده و شما بیفتد.
چون وجهه انقلاب را بنده و شما در همین تعاملات روزانهمان، در همین کینهتوزیها و خودستاییهایمان، نابود کردهایم. چون مردم با دیدن امثال آقای جلیلی، یاد بنده و شما میافتند!
تعارف که نداریم، خراب کردهایم!
دولت شهید رئیسی هم که تنها امید باقیماندهمان بود، فرصت رسیدن به بهرهبرداری را نیافت و با آنهمه تلاش بیوقفه و اقدامات زیربنایی، متأسفانه از دست رفت.
امروز، بهترین و وارستهترین انسان هم در این جبهه دیده و شنیده نمیشود، مردم از این جبهه فراریاند.
چرا فکر میکنند اگر ایشان بیاید جنگ میشود؟ چون بنده و شما را دائم در جنگ دیدهاند، یا با خودمان، با با غیر خودمان.
چرا فکر میکنند ایشان قدرت تعامل با دنیا را ندارد؟ چون بنده و شما را محدود و منزوی یافتهاند که جز با موارد محدودی، نمیتوانیم تعامل کنیم و همه را پس میزنیم.
چرا خیال میکنند حضور ایشان مایه بدبختی است؟ چون بنده و شما، اطرافیانمان را بیچاره کردهایم. چون فکر میکنیم هیچکس نمیفهمد و ما موظفیم به همه بفهمانیم. چون در جمع دوستانه و مهمانیها، نُقل مجلسمان دعوای سیاسی است. چون دم از خدا و پیغمبر میزنیم و اخلاق نداریم، صبر نداریم، روی خوش نداریم، پذیرا نیستیم.
رفیق!
بیشتر ما از کل حزب الله بودن، یک "اشداء علی الکفار" را برداشتهایم و بر سر دوست و دشمن میکوبیم.
اگر ما با جامعه، چنانکه هست، نه چنانکه رؤیا و مطلوب ماست، مراوده داشتیم، اگر بین دوستانمان از تیپها و گرایشهای مختلف وجود داشتند و اهل گفتگو و تفاهم بودیم، اینها را پیش از انتخابات میفهمیدیم و اینهمه شخصی مثل آقای قالیباف را به دست خودمان تخریب نمیکردیم. ایشان در رقابت، بسیار قویتر و موفقتر بود و در مدیریت، بسیار کارآمدتر. چون توان جمع میان تفکرات مختلف را داشت و پیشتر هم اثبات کرده بود. ما روی ایشان اجماع نکردیم، چون بیشتر از نوک بینی را نمیبینیم. چون ما، بیشترمان، اساساً اهل اجماع نیستیم.
ما جمع تفرقهایم رفیق! و در این مسیر، هیچ ابایی از هیچ کاری نداریم. باید بپذیریم.
حاصل این تشتت، دولت آقای پزشکیان است.
و مبارکمان باشد!
بازدید امروز: 51
بازدید دیروز: 140
کل بازدیدها: 584159