باورش سخت است هنوز.
سخت است باور کنم جنگ است. که در همسایگیام، کمی آن طرفتر، که در محلههای مختلف کشور زیبایم، که میان گذر دوست و آشنا و قوم و خویش، خانهها فرو میریزند.
سخت است باور کنم که پنجره بلند خانهام که تا دیروز، تصویر ثابتی از برج میلاد را در دل داشت و گاه و بیگاه صحنه پرواز کبوتری میشد، حالا سینمای چندبعدی است از آتش جنگندهها و پرواز پدافندها که بیامان میروند و میآیند و سوغاتشان جز هیاهوی نعرههای جنگ، انفجار است و آتش و ویرانی.
سخت است تماشای چهرههای معصومی که بلعیده میشوند و خانوادههایی که در آتش جنون میسوزند. سخت است اخبار خون، اخبار تکههای بدن بر در و دیوار، اخبار ویرانی و مرگ و فقدان.
باورش سخت است هنوز میان اینهمه آشوب و بلوا که جهانم را به هم ریخته.
باورش سخت است ولی گویا جهان در حال باززایش است. چیزی از جان جهان، به سختی کنده میشود و دور انداخته میشود، چنان که از خاطرهها محو شود: ریشههای سست به جا مانده از سرطانی که جان و جهانمان را به آتش کشیده؛ رذلی به نام #اسرائیل .
سخت است ولی چه گواراست.
چقدر باشکوه است و رویایی،
که اینک "تو" شاهد رسیدن آن لحظه خاصی باشی که نه فقط امام و شهدا، و نه شیعیان و مسلمانان از صدر اسلام، و نه تمام آزادگان زمین و فرشتگان آسمان، و نه حتی تمام هستیِ مخلوق، بلکه خود خالق، خود خدا از ازل، در تمام آن هستی و وجودی که هیچ آغازی برایش تصور نمیشود، انتظار آن را کشیده است.
تصور میکنم تمام هستی متوقف شده و در سکوت و توجه تام، تماشایمان میکند.
تصور میکنم چشم تمام مخلوقات از ازل تا ابد به این لحظاتی است که رقم میخورد.
میبینم لبخند حاج قاسم را، اشک شوق سیدحسن را، طهرانی مقدم را، حاجیزاده را.
میبینم که هر فریاد شوقی که از قلب کودکان غزه به آسمان بلند میشود، موشکی میشود بر قلب اسرائیل. میبینم پایان خوش ماجرا را.
پروردگارا!
خود فرمودهای و سخنت حق است: "وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحزَنُواْ وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُّؤمِنِینَ"
پس یاریمان کن تا سست نشویم و اندوهگین نگردیم و یاریمان کن به وعده حق خود که برتری یابیم، چراکه سراسر سلولهای وجودمان گواهی میدهند که مملو از ایمان و یقین هستیم.
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِفِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)

بازدید امروز: 113
بازدید دیروز: 101
کل بازدیدها: 598525