آقا مسعود مغازه لوازم خونگی داره توی کرج. ماجراهایی که این مدت شاهد بوده خیلی جالبه. مثلا افرادی که میگفتن: موشک؟ ایران موشک داره؟ اینا همه هوش مصنوعیه. باور نکنین. سر کارتون گذاشتن.
خانومی که آخر شبی اومده و یک عالمه خرید کرده چون در روز نمیتونسته بچهها رو خونه تنها بذاره و همسرش دیروقت رسیده خونه.
درمورد فضای مجازی و خصوصا اینستاگرام که مردم رو ترسوندن که اگه اسرائیل تاسیسات هستهای رو بزنه، تمام آبها آلوده میشن و میگفت یه نیسان گالون آب خالی کردیم همهاش در جا فروش رفت. دوباره درخواست دادیم و به هرکی میومد میگفتیم فردا بعد از ظهر بیا و باز فردا همهاش فروش رفت.
درمورد مردم بسیاری که جاده چالوس جا کرایه کرده بودند و خانههای اجارهای خالی بوده و اونا مجبور شدن برای خرید ظرف و مایحتاج بیان مغازه چون قاعدتا از خونه، این چیزا رو با خودشون برنداشته بودن.
از قیمتها میگفت که یخچالهای یونولیتی رو یه جا به خاطر تقاضای بالا میدادن یک میلیون تومن و مشتریشون اومده بوده از ایشون بگیره صد و بیست هزار تومن.
در این ایام، چهرههای مختلفی از مردم دیدیم. کسانی که قیمت ملک و هتل رو دهها برابر بالا برده بودن و کسانی که رایگان کرده بودن. کسانی که قیمت اجناس سوپرمارکتیشونو بالا برده بودن و کسانی که روی مغازههاشون بنر زده بودن اجناس به قیمت کارخانه فروخته میشه.
صفهای طویل نان که دو سه روزی بیشتر طول نکشید و بعد نانهای متعددی که پخت شد و فروش نرفت. همون اول که این وضعیت رو دیدم میخواستم برم مسجد محلمون بگم بیایین توی خیابون کنار مسجد پخت نان صلواتی بزنیم. همه مساجد باید این کار رو میکردن. آتش هول و هجمه با چند تدبیر ساده میخوابه. اینا رو باید تجربه کرد.
خودم سه روز دنبال پمپ بنزین بودم ماشینمو بنزین بزنم همهجا اینقدر شلوغ بود منصرف میشدم. به خودم گفتم حالا نصف باک که دارم. این جمعیت هم بالاخره باکهاشون پر میشه و پمپ بنزینها خلوت میشه. همین هم شد. همه این هیاهوها به یه هفته نکشید.
چه خبره؟ مگه جنگه؟!
اینو بارها و بارها گفتم. به شوخی و جدی. به هرکسی که بیش از اندازه خرید میکرد. ما خودمون قحطی درست میکنیم و کار دشمن رو راحت میکنیم. قحطی، درون ذهن ماست. مرگ، بیچارگی، ناامیدی، درون ذهن ماست. تو این مدت جنگ من حتی خرید سوپرمارکتی نمیتونستم بکنم. هرچی تموم میشد، تموم میشد. هی میگفتم بعدا. هی میگفتم فردا. اگر کسی بهم سر میزد و میپرسید چیزی نیاز داری، میگفتم فلان چیزو سر راهت بگیر. ولی خودم اصلا. هرچی ظاهرم رو آروم نشون میدادم، از تو غمگین بودم، دلم شکسته بود. تا جایی که دیگه صفحات اخبار رو باز نکردم.
دل و دماغ داشتن، روال زندگی جاری رو به دست خود به هم نزدن، حفظ روحیه، اینا دست خودمونه و مهارتهایی که باید بیاموزیم و تجربه کنیم.
یه چیز دیگه هم بگم از باب جنگ اول به از صلح آخره، چون بعید نیست همین روزا اینم به جریان بیفته (حقیقتا از فتنه 401 دیگه چشمم از زمزمهها ترسیده):
جنگ در چهار ماه قمری به حکم خدا حرامه: رجب، ذیالقعده، ذیالحجه و البته محرم که از اسمش هم پیداست: محرم الحرام.
ولی دفاع و مقابله به مثل جایزه:
الشهر الحرام بالشهر الحرام والحرمـت قصاص فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم
ایران اهل تجاوز نیست و همچنین آغازگر جنگ، ولی اگر تجاوزی بشه، شرعا دفاع و مقابله به مثل میشه، و قطعا هم میشه، و منعی هم که نداره هیچ، تازه ثواب هم داره و توصیه قرآنه.

بازدید امروز: 35
بازدید دیروز: 90
کل بازدیدها: 599140