سلام بر زیباترین گل دنیا...
شیرین عسلم توی قران آیات زیادی در وصف مولای متقیان حضرت علی (علیه السلام) اومده که به مقام و شان بسیار بالای ایشون اشاره داره.
زمانی که حقانیت حضرت علی (علیه السلام) ثابت شه حقانیت دیگر امامان هم روشن می شه چون هر امامی امام بعد از خودشونو معرفی می کردن و اینجوریه که صاف می رسیم به خدمت حضرت حجت روحی فداه...
اما تعداد ایشون علاوه بر این موضوع، از اخبار متواتر از پیامبر (ص) به ما رسیده که خود بزرگان سنی نقل کرده و مورد تاییدشونه. این موضوعی نیست که ارثی باشه مثل سلطنت، چون گفتیم که خداست که تعیین کننده است و بهتر از هرکسی می دونه که بر مقتضای حکمتش رسالتشو کجا قرار بده و بهتر می دونه کی شایستگی داره:
در قران به اولی الامر منکم و همچنین اهل البیت و ... اشاره شده که مصداق آنها ائمه اطهار هستند و پیامبر هم تعداد و اسامی ایشان را اعلام کرده بودند. مثلا بعد از نزول آیه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم که از پیامبر سوال می شه اولی الامر چه کسانی هستند ایشان صراحتا به اسامی و تعداد ایشان اشاره می کنن. اینکه سوال می شه چرا اسامی ایشان در قران نیومده از اونجایی که قران احکام و مسائل رو به صورت کلی بیان کرده جزئیات در آن بیان نشده. مثل خیلی دیگه از مسائل که به صورت کلی اشاره شده و بعد پیامبر اونو تفسیر کردند مثلا خدا در قران فرمود نماز بخوانید اما تعداد رکعت ها و غیره رو پیامبر تفسیر کردند و در قران مستقیما اشاره نشده.
خدا می تونست مستقیما اشاره کند و نام ببرد اما چرا این کار رو صلاح ندونست؟ یه دلیلش اینه که اگه این کارو می کرد قران با خطر تحریف مواجه میشد و بی شک معاندان در اون دست می بردن همونطوری که در کتب پیش از این دست برده بودن و چون خدا وعده عدم تحریف قران رو داده به این شکل هم حفظش کرده یعنی جایی برای دست بردن و کم و زیاد کردن باقی نذاشته. به جز اون شاید این امتحان الهیه چرا که مثلا جایی که در قران می فرماید اطیعوا الله و بلافاصله می فرماید و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم منظور اینه که اینها مثل رشته های زنجیر به هم متصلند و پیروی از خدا مستلزم پیروی از پیامبر خدا و اولی الامری است که خدا تعیین کرده پس اگر ما واقعا نیتمون نزدیک شدن به خداوند و خواست اوست باید حتما از دستورات پیامبرش هم بی چون و چرا تبعیت کنیم. پس اگر پیامبر تعداد و اسامی ائمه رو فرمودند باید متوجه باشیم که پیامبر چیزی از جانب خودشون نمی فرمایند و هرچه بگویند سخن خداست که برای ما نقل می کنند و وحی است بنابراین سخن پیامبر برای ما باید حجت باشه و باید اونو حرف و اراده خدا بدونیم. اگه این اعتقاد رو داریم پس نباید بگیم چرا اسامی و تعداد ائمه و بسیاری دیگه از مسائلی که موجب اختلافات ماست در قران نیومده. از همه اینها که بگذریم حق بودن و شایسته بودن امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام رو که کسی کتمان نمی کنه و به اندازه کافی سند و دلیل برای حقانیت ایشون وجود داره و با این حال باز هم مردم به افراد ناشایست رو آوردن و حق ایشون رو ناحق کردند. پس در نتیجه اگه در قران هم با صراحت اسامی و تعداد ایشان آورده می شد ما همچنان اندر خم همون کوچه ای بودیم که الان هستیم
البته شیعه و ثنی در تعداد اختلاف ندارند و به استناد آیات و روایات پیامبر تعداد جانشینان پس از ایشان رو قبول دارند همچنان که قبلا هم در تاریخ تکرار شده بود اما اختلاف در مصداق این جانشینان هست. اینکه این دوازده نفر چه کسانی باید باشند که این موضوع هم در احادیث پیامبر صراحتا بیان شده
احادیث متواتری از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در منابع شیعه و اهل سنّت نقل شده است که میگوید: خلفای راستین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دوازده نفرند. البته برخی از اهل سنّت تفسیرهای گوناگونی ارائه دادهاند؛ ولی دانشمندانی از اهل سنّت که بهرهای از انصاف دارند، تصریح کردهاند که مقصود، امامان دوازدهگانه از اهل بیت علیهم السلام هستند که علی ابن ابی طالب علیه السلام در رأس آنها قرار دارد و همگی آنها از قریش یا بنی هاشم میباشند و آخرین آن حضرت مهدی علیه السلام است (احمد حنبل، بیتا: ج2، ص35؛ ترمذی، بیتا: ج2، ص35؛ هیثمی، 1417: ص113؛ حاکم نیشابوری، 1418: ج4، ص510).
بیش از سی روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسیده است که میفرماید: خلفای دوازدهگانه از قریش و تبار هاشم هستند. اکنون به دو نمونه از آنها که از اهل سنّت نقل شده، اشاره میکنیم:
ابن ابی الحدید مینویسد:
سخن امام علی علیه السلام با اصول معتزله نمیسازد؛ ولی من سخن علی را قبول دارم؛ چرا که به گونه متواتر ثابت است که پیامبر در شأن او فرمود: «إنه مع الحق و إن الحق یدور معه حیث دار؛ علی، تحقیقاً با حق است، به هر سو بگردد، حق هم به همراه او میگردد» (ابن ابی الحدید، 1404: ج2، ص287).
وانگهی علی و یازده فرزندانش از اهل بیت هستند که به اعتراف بزرگان اهل سنت با احدی از اصحاب و مردم قابل قیاس نمیباشند (ابن جوزی، بیتا: ص212؛ طبری، بیتا: ج3، ص180؛ حسکانی، بیتا: ج2، ص270).
حافظ ابراهیم جوینی با ذکر سند از عبدالله بن عباس نقل کرده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
إن أولیایی و أوصیائی حجج الله علی الخلق بعدی اثناعشر أولهم أخی و آخرهم ولدی. قیل: «یا رسول الله! من اخوک؟» قال: «علی بن ابی طالب». قیل: «فمن ولدک؟» قال: «المهدی. إنه یملأها قسطا و عدلا کما ملئت جوراً و ظلماً»؛
خلفا و اوصیای من و حجتهای خدا بعد از من، دوازده نفر خواهند بود که نخستین آنها برادرم است و آخرین آنان، فرزندم. گفته شد: «ای رسول خدا! برادرت کیست؟ فرمود: «علی بن ابی طالب». گفته شد: «فرزندت کیست؟» فرمود: «مهدی؛ همان کسی که دنیا را پر از عدل و داد کند، پس از این که پر از ظلم و جور شده باشد» (قندوزی، 1418: ص443). 1. ابن ابی الحدید معتزلی از امام علی علیه السلام نقل میکند که فرمود: «إن الأئمة من قریش غرسوا فی هذا البطن من هاشم لاتصلح علی سواهم و لا تصلح الولاة من غیرهم؛ تحقیقاً امامان از نسل قریش در نسل بنی هاشم کاشته شدهاند و غیر آنان، صلاحیت امامت را ندارند و همچنین حاکمان از غیر بنی هاشم صلاحیت و شایستگی برای خلافت ندارند» (حاکم نیشابوری، همان: ج4، ص73).
در کتاب فرائد السمطین از مجاهد و ابن عباس حدیثی نقل شده است که به ترجمه آن میپردازیم:
یک نفر یهودی به نام «نعثل» به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و پس از پرسش درباره خداوند و پاسخ گرفتن، پرسید: «اکنون از وصی و جانشین خودت بگو که کیست؟ چرا که پیغمبران اولواالعزم همگی وصی و خلیفه داشتهاند و موسی، پیامبر ما یوشع بن نون را وصی خود قرار داد».
پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «وصی من، علی بن ابی طالب است و پس از وی دو سبط من حسن و حسین هستند و پس از آن دو، نه تن از امامان از صلب حسین خواهند بود».
یهودی عرض کرد: «ای محمد! نام و مشخصات آنها را برایم بیان کن». فرمود: «بعد از حسین، پسرش علی است و بعد از او فرزندش محمد و سپس فرزندش جعفر و بعد از او فرزندش موسی و بعد از وی فرزندش علی و بعد از او فرزندش محمد و پس از وی فرزندش علی و بعد از او و پس از او فرزندش حسن و پس از او فرزندش مهدی است؛ اینها هستند امامان دوازدهگانه».
یهودی گفت: «بگو تا بدانم علی و حسن و حسین، مرگشان چگونه است؟» فرمود: «علی با شمشیری که بر فرقش زده میشود، کشته میشود و حسن، به زهر جفا و حسین، سرش از بدنش جدا میشود».
یهودی پرسید: «جایگاه آنان کجاست؟» فرمود: «در بهشت، در مقام من هستند».
یهودی فریاد زد: «شهادت میدهم: معبودی جز خداوند نیست و اینکه تو رسول او هستی و شهادت میدهم که آنان بعد از تو اوصیایت هستند. من در کتابهای پیشین و در آنچه موسی با ما عهد کرده بود، یافتم که در آخر الزمان پیغمبری خواهد آمد که به او احمد و محمد گفته میشود. او خاتم همه پیامبران است و بعد از وی پیامبری نیست و نخواهد آمد و پس از او، اوصیایش دوازده نفرند. اول آنها پسر عمّ و شوهر دختر او است و دوم و سوم، دو برادرند از فرزندان پیغمبر، اولی را به وسیله شمشیر میکشند و دومی را به وسیله زهر و سومی را با عدهای از اهل بیتش با لب تشنه در غربت، شهید میکنند…. نُه نفر از اوصیای پیغمبر اسلام از فرزندان سومی هستند. اوصیای پیامبر به عدد اسباط بنی اسرائیل دوازده نفرند».
پیغمبر فرمود: «آیا اسباط را میشناسی؟»
عرض کرد: بلی. اول از اسباط، لاوی بن برخیا است. هم او بود که شریعت خویش را پس از فرسوده شدن، ظاهر ساخت و با قرطیسای ـ قرشیطا ـ پادشاه جنگید تا او را کشت». سپس پیغمبر فرمود: «در امت من نیز همان واقع خواهد شد که در بنی اسرائیل رخ داد. امام دوازدهم از فرزندان من غیبت میکند و دیده نمیشود. او روزی ظاهر خواهد شد که از اسلام، جز اسمی باقی نمانده باشد و از قرآن و کلام خدا مگر درسی باقی نباشد. در این موقعیت است که خدای متعال، اذن ظهور میدهد، تا او اسلام را تجدید نماید. خوشا به حال آنان که او را دوست داشته باشند و از وی پیروی نمایند! و بدا به حال دشمنان و مخالفان وی و خوش به حال آنان که از وی راهنمایی بجویند! (قندوزی، همان: ص440-442؛ جوینی، همان: ج2، صص132و134).
از نظر عقلی کسی که از جانب خدا منصوب شده و معصومه دیگه نمیاد ببینه مردم چی می گن. حرف اول و آخرو قراره خدا بزنه دیگه پس ما چیکاره ایم. مثل اینه که پیامبر بیاد بین مردم بگه مردم من از جانب خدا به رسالت مبعوث شدم حالا نظر شما چیه؟ بشینین با هم مشورت کنین چون خدا حکم به شورا کرده ببینین دوست دارین من پیامبرتون باشم یانه... اگه شورا قبول کردن وظیفه خطیر پیامبری رو بر عهده بگیره وگرنه به کس دیگه ای که نظر شوراست محول کنه.. این نظر خیلی بچگانه است. با دلایل عقلی ثابت شد که ولایت بعد از نبوت برحقه و لازم. حالا ولی که از جانب خدا وظیفه و تکلیفی بر عهده اشه چکار به شورا و نظر مردم داره؟
حضرت علی اگر سکوت کردند و همچنین دیگر ائمه بزرگوارمون هدفشون حفظ اسلام بود که اگه این کار رو نمی کردن و به دنبال احقاق حقوق خودشون بودن دیگه اسمی از اسلام نمیموند وگرنه فاتح خیبر قدرتشو نداشت که حکومت رو بدست بگیره و بقیه رو سرجاشون بنشونه؟
افلا تعقلون؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
تا اینجا داشته باش تا برسیم به اصل قضیه یعنی موعود منتظَر به امید خدا...
یاعلی

بازدید امروز: 103
بازدید دیروز: 190
کل بازدیدها: 594564