سلام عزیز دل مادر...
حالت خوبه... وقتی تکون می خوری خیالم راحته که خوبی و داری شیطونی می کنی...
راستی گفتم برات؟ این همسایه امون پرتیره همون پیرزن مهربونی که همیشه به من و بابایی محبت داره چند روز پیش اومد یه سر خونمون
برات هدیه خریده بود...
قربونت برم... یه بلوز سفید با یقه ی صورتی... خیلی نازه...
تازه گفت وقتی به دنیا بیای یه گردنبند هم برات می خره که تا آخر عمرت یادگاری ازش داشته باشی...
خیلی مهربونه... همین که برگشتم رم اولین روزی که دیدمش و فهمید حامله ام اینقدر ذوق کرد انگار که نوه ی خودشه
خلاصه خیلی عسلی که همه اینقدر دوست دارن!
خبر بعدی:
مانی و خاله آزیلا رفته بودن سوریه... بهشون می گم برام سوغاتی چی خریدین؟! می گن برای عسل بسل یه عروسک خریدم اندازه ی خودش.... می گم خب... واسه ی من چی خریدین؟! ... می گن الان داریم می ریم یه مغازه ی لوازم بچگونه برای عسل بسل لباس بخریم.... می گم خب... می گن نذر کردیم از طرف عسل بسل یه عروسک بذاریم حرم حضرت رقیه سلام الله علیها....
می بینی؟! اصلا دیگه به کل منو فراموش کردن...
زنگ می زنن اول از همه می پرسن حال عسل بسل چطوره؟ خوب غذا می خوری؟ تکون می خوره؟ زیاد خودتو خسته نکنیا واسه بچه ضرر داره...
جالب اینجاست که این قضیه ی عسل بسل مسری شده... ددی ات زنگ زده می گه فنچات چند تا عسل بسل گذاشتن؟!!!!....
خلاصه بساطی درست کردی واسه ی خودت...
من و بابایی ات که دیگه داریم خودکشی می کنیم... ما هم بی جنبه! بچه ندیده!! برات رفتیم از زارا کیدز چند دست لباس سایز صفر خریدیم... بگو چی؟!! جینگیل! عکساشو حتما باید برات بذارم... یه پیرهن سرمه ای راه راه سفید برات خریدیم اینقدر موشه که کلی قربون صدقه اش می ریم... بعد من رفتم برناردی یه جفت از این جوراب کفشیای نوزادی دیدم سرمه ای و سفید بود زود یاد پیرهنت افتادم و گرفتم که ست شه... واسه ی مانی اینا که تعریف می کردم مرده بودن از خنده... جینگیل بچه چیه که دیگه ست کردن داشته باشه...
خلاصه نمی دونی چقدر عزیزی... اینقدر برات لباس و خرت و پرت خریدم که فکر کنم همه ی سی کیلو باری که می تونم با خودم ببرم ایران رو فقط وسایل تو پر کنه!! من بیچاره فکر کنم حتی جا نداشته باشم یه دست لباس واسه ی خودم ببرم!!
همه ی دیوار رو پر کردم از عکسای عسل بسلای خوشگل و کلی قربون صدقه اشون می رم...
خلاصه عالمیه این روزا واسه ی خودش...
الان درست پنج ماه و نیمه هستی...
خیلی دوست دارم...
از وسایلی که برات خریدم فیلم گرفتم تا یه میکس خوشگل کنم یادگاری برات بمونه...
می بوسمت عزیزم...
باید برم یه فکری واسه ی نهار کنم... بابایی رفته پراتی میوه بخره... الان میاد و می بینه خبری از نهار نیست!!
چند تا عکسم می خوام بذارم برات هنوز فرصت نکردم...
قربونت برم عزیزم...
تا بعد/

بازدید امروز: 89
بازدید دیروز: 162
کل بازدیدها: 594712