EMOZIONANTE | ||
به نام خدا اگه قرار باشه زندگینامه کسی رو بنویسیم که بین ما نیست، نزدیکترین مسیر، خانواده و خویشانش هستن که باید اول برای کسب اجازه و بعد برای پژوهش سراغشون بریم. این شامل عکسها، فیلمها، دفتر خاطرات هم هست. همچنین نوشتههای پراکنده، نامهها، نقاشیها، و خلاصه هر اثر دیگهای که مربوط به ایشونه. بعد باید رفت سراغ دوستان نزدیک، مکانهایی که به طور منظم یا کم و بیش رفت و آمد داشته، افرادی که به هر طریق با ایشون ارتباط داشتن و ... اما در مورد آدم زنده، موضوع فرق میکنه. بدیهیه که اول باید سراغ خودش بریم؛ هم برای کسب اجازه، هم برای پژوهش. در مورد زندگینامه شهید هم فکر میکنم ضروریه اول از همه، خدمت خودشون بریم. البته "حی" با "حاضر" فرق میکنه، از این جهت که غالبا منظور ما از حاضر، "ملموس" و دستیافتنیه و اینجوری، خیال میکنیم دسترسی به شهید نداریم چون قابلیت گفت و شنودِ این بُعد جسمانی با اون بُعد روحانی بهمون داده نشده. اما به چند دلیل اتفاقا میتونیم شهید رو هم حی بدونیم، هم حاضر. سوم: کسی که از بذل جان -این عزیزترین داراییش- دریغ نمیکنه، قطعا کریمه. شهید، تجلی رحمت واسعه خداست پس در شان اون نیست سائلی رو دست خالی برگردونه." با کریمان، کارها دشوار نیست". چهارم: به قول استاد فاطمینیا، اولیاء الهی بعد از رحلت، دستشون بازتره و بیشتر و فارغ از هر محدودیتی میتونن فیض برسونن. فارغ از هر محدودیتی. یعنی "تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد". پنجم: اصلا صاحب کار خودشونن. وقتی صاحب کار خودش حضور داره، نباید لقمه رو دور سر بگردونیم. ممکنه زوایایی از زندگی شهید بر همه -حتی نزدیکانش- پوشیده باشه و اتفاقا شهید بخواد آشکارش کنه و یا برعکس، مطالبی باشه که اصلا نخواد دستمون بهش برسه. پس در نهایت وقتی سوژه، حی و حاضره، لازمه اول سراغ خودش بریم تا هم کسب اجازه کنیم، هم مدد بگیریم و بعد از اون دیگه "خود راه بگویدت که چون باید رفت". |
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |