به نام خدا
سلام
لینک های زیر، پاورپوینت و صوت همایش ولایت فقیه است که در سال 91 برگزار شد؛ سخنران این جلسه دکتر غلامی بودند و لینک ها برگرفته از سایت شخصی ایشونه.
مطالب کاملا جامع و پاسخگوی شبهات روز در باب ولایت فقیه است. اگر هرگونه سوال و شبهه ای در این زمینه دارید و یا اگر از آن دسته ولایت مدارانی هستید که نمی توانند از عقایدشان دفاع کنند و برای آن ها دلیل و برهان موجه عقلی بیاورند، حتما دانلود کنید:
مبانی و ضرورت وجود حکومت اسلامی و ولی فقیه:
|
انتخاب مقام معظم رهبری:
صوت |
امام خمینی |
برای دانلود لینک ها، ابتدا روی هریک از آن ها کلیک راست کرده و سپس گزینه ی Save Link As را بزنید. التماس دعا |
به نام خدا
سلام؛
مناظره دکتر علی غلامی و دکتر صادق زیباکلام با موضوع ولایت فقیه که در سال 1391 از رادیو گفتگو
پخش شده است. (منبع)
|
|
صوت جلسه اول |
فایل متنی جلسه اول |
فایل متنی جلسه دوم |
|
فایل متنی جلسه سوم |
|
فایل متنی جلسه چهارم |
|
فایل متنی جلسه پنجم |
|
فایل متنی جلسه ششم |
سلام فاطمه گلی قشنگم...
امروز در مورد مکان و جایگاه امام زمان (عج) در طول غیبتشون صحبت می کنیم که یکی دیگه از پرسش های رایج در مورد ایشونه: به جان می جویمت جانا کجایی؟...
مکان و جایگاه امام زمان در طول غیبت کجاست؟
در پاسخ به این پرسش گفتنى است که نمىتوان محل خاصى براى آن حضرت در نظر گرفت و منطقه و شهرى را به عنوان محل سکونت او معرّفى کرد. اصولاً «پنهان زیستى امام» ایجاب مىکند که مسکن و مکان زندگى او، کاملاً مخفى و ناشناخته بماند .
سدیر صیرفى از امام صادق«ع» روایت مىکند : «صاحب الامر» از این جهت با یوسف«ع» شباهت دارد که برادران یوسف - با اینکه عاقل و دانا بودند و قبلاً هم با وى معاشرت داشتند - وقتى پیش او رفتند تا خودش را معرفى نکرد ؛ او را نشناختند و با اینکه بین او و یعقوب«ع»، بیش از هیجده روز راه فاصله نبود، یعقوب از وى اطلاعى نداشت. پس چرا این مردم انکار مىکنند که خداوند همین عمل را نسبت به حجّت خویش صاحب الامر نیز انجام دهد؟ او نیز در بین مردم تردّد مىکند و در بازار ایشان راه مىرود و بر فرشهاى آنان قدم مىگذارد ؛ ولى (مردم) او را نمىشناسند و به همین وضع زندگى مىکند تا هنگامى که خداوند به او اذن معرّفى به مردم را بدهد» آن حضرت براى انجام وظایف و تکالیف خود از مکانى به مکان دیگر مىرود و بر اساس حکایات معتبره در شهرها و اماکن مختلفى دیده شده است. مدینه، مکه، نجف، کوفه، کربلا، کاظمین، سامرا، مشهد و قم، از جمله آن است.
و در بعضى از زمانها و مناسبتها در مکانى مقدس حضور دارد. در اینجا به برخى از آنها اشاره مىشود :
مکانهاى خاصى
1. مدینه و پیرامون آن (رضوى)
امام باقر«ع» مىفرماید : «ناچار براى صاحب الزمان، عزلت و غیبتى است و طیبه (مدینه) خوب جایگاهى (براى ایشان) است»
2. مکّه و اطراف آن (ذى طوى)
از امام باقر«ع» نقل شده است : «یکون لصاحب هذا الامر غیبة فى بعض الشعاب، (و) أومأ بیده الى ناحیة ذى طوى...الغیبة النعمانى، ص 182 ؛ 550، ح 559. ؛ «صاحب الامر در یکى از این درّهها غیبتى خواهد داشت، سپس با دستش به بخشى از ذى طوى اشاره کرد».
در دعاى ندبه مىخوانیم : «لیت شعرى این استقرّت بک النوى بل اىّ ارض تُقِلّکَ اَو ثرى أ برضوى اَو غیرها ام ذى طوى» «اى کاش مىدانستم که در کدامین زمین قرار دارى و کدام زمین یا خاک وجود نازنینت را بر خود حمل مىکند؟ آیا در رضوى هستى یا در جاى دیگر؟ آیا در ذى طوى هستى؟»
3. حضور هر ساله در حج و عرفات
از زمانها و مکانهایى که امام در آن حضور مستمر و دائمى دارد، موسم حج و روز عرفه و در سرزمین عرفات است ؛ امام صادق«ع» فرمود : «یفقد الناس امامهم یشهد الموسم فیراهم و لا یرونه»«مردم امام زمان خود را نمىیابند، او در موسم حج (و در منا و عرفات) شرکت مىکند و آنان را مىبیند ؛ ولى آنان او را نمىبینند».
امام رضا«ع» نیز مىفرماید : «اِنّه لَیَحضُرُ الموسِمَ فیقضى جمیع المناسک.. (مهدى) در موسم حج حاضر مىشود و همه اعمال را انجام مىدهد و در عرفه نیز وقوف مىکند و دعاى مؤمنان را آمین مىگوید».
محمد بن عثمان عمرى، یکى از نائبان چهارگانه امام زمان(عج) مىگوید : «به خدا سوگند : صاحب الزمان در موسم حج، همه ساله حضور مىیابد و مردم را مىبیند و مىشناسد. مردم (هم) او را مىبینند، اما نمىشناسند»
4. مسجد کوفه، سهله، کربلا و نجف
ابو بصیر از امام صادق«ع» نقل مىکند : «گویا مىبینم که قائم ما با خانوادهاش در مسجد سهله اقامت گزیده است» بر اساس حکایات معتبر، ملاقات بزرگانى چون مقدس اردبیلى، علامه بحرالعلوم، شیخ محمد تقى آملى و... در مسجد سهله و کوفه صورت گرفته است
از مجموع این روایات و حکایات معتبر، برداشت مىشود که آن حضرت در شهرها و مناطق مختلف حضور دارد و محل زندگى ایشان، جاى خاصى نیست. پس زندگى او به شیوه عادى و معمولى است ؛ زیرا این گونه زندگى، حسّاسیت برانگیز نیست و براى آن حضرت نیز آسانتر و طبیعىتر است
*******
تا اینجا داشته باش تا بعد...
یاعلی
ادامه مهدویت 7
یاد آوری یک نکته:
لازم به یاد آوری است که بحث اصلی ما ازدواج امام زمان(علیه السلام) است که مطالب مذکور پیرامون همین عنوان است. ولی از مباحثی پیرامون فرزندان و ویژگیهای همسر آن حضرت که لازمه ازدواج است خودداری کردیم و سعی بر این بود که به مقدار نیاز اکتفاء و از زیاده گویی پرهیز نماییم.
ـ نتیجهگیری کلّی:
دلایل نظریّهی اوّل (قائلین به ازدواج آن حضرت) یا مخدوش است و رسا نیست و یا غالباً ناظر به زمان ظهور آن حضرت است و از بیان ازدواج وی در زمان غیبت ساکت است.
دلائل نظریّهی دوّم (قائلین به ازدواج نکردن آن حضرت) که فلسفهی غیبت یعنی ترس از کشته شدن بود، با احتمالات و ذکر موارد دیگر فلسفه غیبت و این که آن موارد در طول یکدیگرند، نتوانست مدّعای خود را به طور کامل ثابت کند.
دلیل نظریّهی سوّم (قائلین به توقّف) که عدم اعتقادی بودن موضوع و عدم اطّلاع از مسائل شخص آن حضرت بود، با سیر تحقیقات علمی و اشتیاق شیعیان بر اطّلاع از این مسائل و پیدا کردن جوابی برای سؤالات و ابهامات ذهنی خود، سازگار نبود.
بنابراین، با توجّه به عمومات در استحباب ازدواج و مکروه بودن عزوبت و ترک آن در هر حالی و مانع نبودن فلسفهی غیبت، میتوان نتیجه گرفت که وی ازدواج کرده است و لازم نیست که این امر باعث افشاء سرّ آن حضرت شود و با فلسفهی غیبت منافات داشته باشد، بلکه همسر وی میتواند زنی پاکدامن و خودساخته همچون یاران خاصّ و یا ابدال آن حضرت باشد و همچنین لازم نیست که این ازدواج، از نوع دائم آن باشد، بلکه با ازدواج موقّت (غیر دائم) نیز میتواند به امر مستحب عمل کند، همانطور که لازم نیست حتماً عمر همسر وی مانند عمر خود آن حضرت طولانی باشد.
از طرفی لازمه ازدواج، داشتن فرزند هم نیست که سؤال شود فرزندانش در کجا زندگی میکنند؟ بلکه ممکن است ازدواج کرده باشد ولی دارای فرزند هم نباشد و نداشتن فرزند نیز برای آن حضرت نقص نیست، چرا که وی میتواند صاحب فرزند شود، ولی به دلیل انجام مأموریت الهی و حفظ خود از شناسایی دیگران، میتواند با اختیار خود صاحب فرزند نشود.
پس اگر چه دلیل محکم و قاطعی بر ازدواج آن حضرت در اختیار نداریم، ولی مانعی هم برای ازدواج نمیبینیم، لذا با شواهد و قرائن و عمومات ادلّه استحباب ازدواج میتوانیم معقتد شویم که آن حضرت ازدواج کرده است. واللّه اعلم.
«کتابنامه»
1. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار،مؤسسه الوفاء، بیروت / 1404.
2. نوری طبرسی، میرزا حسین، نجم الثاقب، انتشارات مسجد جمکران، چ دوم / 77.
3. سعادتپرور، علی، الشموس المضیئة، نشر احیاء کتاب، چ أوّل / 80، مترجم: سید محمدجواد وزیری.
4. حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، وسایل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم / 1409.
5. مکی عاملی، محمّد بن جمال، اللمعة الدمشقیة، 10 جلدی، دار العالم الاسلامی بیروت.
6. نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام.
7. طباطبایی یزدی، محمّدکاظم، عروة الوثقی.
8. طباطبایی، محمّد حسین، شیعه در اسلام، انتشارات جامعه مدرسین، چ دوازدهم / 76.
9. نعمانی، ابن أبی زینب، الغیبة، انتشارات صدوق.
10. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی، انتشارات مسجد جمکران، چ أوّل / 84.
11. سیّد ابن طاووس، جمال الاسبوع، انتشارات رضی، قم.
12. حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، اثبات الهداة، 3 جلدی، مکتبة العلمیة قم.
13. عاملی، جعفر مرتضی، دراسة فی علامات الظهور والجزیرة الخضراء، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم ترجمه محمّد سپهری.
14. تهرانی، آغابزرگ، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، دار الاضواء، بیروت.
15. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، ناشران قم، چ أوّل.
16. باقی، محمدرضا، مجالس حضرت مهدی(علیه السلام)، نشر صدر، چ أوّل / 78.
17. طوسی، محمّد بن حسن، الغیبة، انشتارات بصیرتی، چ دوم.
18. صدوق، محمّد بن علیّ، کمال الدین، نشر اسلامی 2 جلدی.
19. صدوق محمّد بن علیّ علل الشرایع، دار احیاء التراث العربی، چ دوم.
20. صدر، سیّد محمّد، تاریخ الغیبة الکبری، دار التعارف سوریه.
21. عیاشی، محمّد بن مسعود، تفسر القرآن، نشر علمیه قم.
22. کلینی، محمّد بن یعقوب، اصول کافی، دار التعارف، لبنان.
23. افتخارزاده، سیّد حسن، گفتارهایی پیرامون امام زمان(علیه السلام)، نشر شفق، چ چهارم / 79.
24. سیّد ابن طاووس، الامان، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، قم / 1409 هـ.
25. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین، 4 جلدی، 1413 هـ.
26. إبراهیم بن علیّ، کفعمی، المصباح، انتشارات رضی، قم / 1405 هـ.
************
مهدویت 4 تا 8 حول یه محور و یه موضوعند اما به دلیل محدودیت طول مطالب در پارسی بلاگ مجبور شدم به چند قسمت تقسیمش کنم امیدوارم زیاد گیج کننده نباشه. به هرحال برای دریافت مطلب باید به ترتیب از مهدویت 4 شروع کنی.
عشق است و آتش و خون... داغ است و درد دوری... کی می توان نگفتن... کی می توان صبوری؟!...
یاعلی
ادامه مهدویت 6
با عنایت و دقّت در مطالب کتاب مذکور توجّه به چند نکته ضروری است:
اوّلا: نمیتوان به آن هفت روایت در اثبات ازدواج آن حضرت و در نتیجه وجود فرزندان و داشتن اقامتگاه استناد کرد، چرا که برخی از آن روایات همان روایاتی است که قبلا به آنها اشاره شد.([35]) و برخی دیگر گویای وجود همسر و فرزند برای آن حضرت نیست و بعضی دیگر با خفای شخصی و عدم اطلاع از مکان او سازگاری ندارد.
ثانیاً: وجود فرزندان بیشمار آن حضرت با فلسفه غیبت منافات دارد، زیرا ممکن است فرزندان در صدد تشخیص هویّت خود برآیند و خواهان دانستن حسب و نسب خود باشند.([36])
ثالثاً: چطور ممکن است شیعیان آن جزیره (بنابر نقل وی از کتاب إثبات الهداة)([37]) تعدادشان از تمام مردم دنیا بیشتر باشد. با اینکه علم پیشرفتهی نقشهبرداری و جغرافیای امروز در شناسایی نقاط این کره خاکی چیزی را از قلم نینداخته است و امروزه جایی وجود ندارد که ناشناخته باشد، حتّی مثلث برمودا،([38]) کاملا شناخته شده و اسرارش (خواص مغناطیسی) آشکار گشته و تعداد زیادی به آن مکان رفتهاند و گزارشهای متعدّدی ارائه کردهاند. بنابراین معقول نیست که جمعیّتی چند میلیاردی بیش از جمعیّت فعلی جهان در مکانی زندگی کنند و کسی هم از آنها هیچگونه اطلاعی نداشته باشد.([39])
به هر جهت اینگونه مطالب نمیتواند دلیلی قاطع بر اثبات ازدواج و در نتیجه فرزندان و مکان اقامت خاصّی برای آن حضرت باشد.
یــ برخی ممکن است برای اثبات ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدی(علیه السلام) به کنیه مشهور آن حضرت یعنی «أبا صالح» استدلال کنند و بگویند این کنیه به معنای پدر صالح است و این دلالت بر وجود فرزندی به نام صالح برای آن حضرت دارد. این نیز سخن درستی نیست زیرا:
اوّلا: با جستجو و تفحّص در میان کنیههای نقل شده برای حضرت مهدی(علیه السلام) در کتابهای معتبر، چنین کنیهای نقل نشده است، بلکه به نظر میرسد این کنیه بر اثر کثرت استعمال در میان مردم، معروف شده است و در بعضی از مجلاّت([40]) و کتابها که در پاسخ از این سؤال مطالبی گفته شده است، بیشتر جنبه های ذوقی و استحسانی، با احتمالاتی بدون ذکر سند و دلیل در نظر گرفته شده است، مثلا: گفته شده است که این کنیه ممکن است از آیه شریفه (وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنم بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاَْرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّــلِحُونَ)([41]) گرفته شده باشد.([42]) و یا میگویند: چه مانعی دارد که ما به آن حضرت بگوئیم أبا صالح یعنی پدر تمام نیکیها و خوبیها؟ و ممکن است برخی استدلال کنند به احادیثی که در آنها واژه أبا صالح و صالح به کار رفته است.
مرحوم مجلسی(رحمه الله) نیز در این رابطه داستانی در بحار الأنوار نقل کرده است، در حالیکه با رجوع به آن احادیث و دقّت در آنها معلوم میگردد، صالح یا أبا صالح نام جنّی است که مأموریت دارد تا اشخاص گمشده را هدایت و راهنمایی کند. در کتاب من لا یحضره الفقیه چنین آمده است: «امام صادق(علیه السلام)فرمود: هرگاه راه را گم کردی صدا بزن یا صالح! یا بگو: یا أبا صالح راه را به ما نشان دهید، خداوند شما را رحمت کند!»([43]).
امّا مرحوم مجلسی(رحمه الله) در حکایات و داستانهای اشخاصی که امام زمان(علیه السلام) را دیدهاند «قضیهای را از پدرش نقل میکند و او نیز از شخصی به نام امیر اسحاق استرآبادی که چهل مرتبه با پای پیاده به حجّ مشرّف شده بود نقل میکند که در یکی از سفرهایش قافله را گم کرد و متحیّر با حالت عطش و بیآبی مانده بود، سپس صدا زد یا صالح یا أبا صالح ما را راهنمایی بفرما، ناگاه شخص سوارهای را از دور دید که آمد و او را راهنمایی کرد و به قافلهاش رساند. وی میگوید: پس از آن قضیّه من متوجه شدم که او حضرت مهدی(علیه السلام) بوده است.»([44])
روشن است که این قضیه ارزش علمی و استدلالی ندارد و صرفاً داستانی بیش نیست، زیرا معلوم نیست که شخص مورد نظر واقعاً امام(علیه السلام)را دیده باشد.
ثانیاً: با توجّه به معانی مختلف کلمه «أب» در لغت عرب که تنها به معنای پدر نیست، بلکه به معنای صاحب و غیر آن نیز آمده است([45]) و همچنین در روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)آمده است که فرمود: «من و علی پدران این امتیم»، می توان استفاده نمود که مقصود از این کنیه معنای پدرِ فرزندی به نام صالح نیست، بلکه أبا صالح یعنی کسی که افراد صالح و شایسته در اختیار دارد و نیز ممکن است کنیه ابا صالح بدین جهت باشد که امام زمان(علیه السلام)پدر و مجری اصلاح جامعه است، یعنی او تنها کسی است که به اذن خدا جامعه بشری را اصلاح خواهد نمود.
بنابراین با عنایت به مطالب فوق و احتمالات متعدّد، نمیتوان از این کنیه بر ازدواج و داشتن فرزند برای آن حضرت استفاده کرد.
پس دلیل دوّم قائلین به ازدواج آن حضرت که روایات است، مخدوش می شود و جایی برای استفاده واستدلال به آن باقی نمی ماند، لذا نمیتوانیم به آن روایات تمسّک کنیم.
امّا دلیل أوّل که برای ازدواج آن حضرت به استحباب شرعی ازدواج و سنّت بودن آن استدلال شده بود، دلیل محکم و قابل قبولی است، چون مقتضی موجود است، اگر چه زمان استنتاج هنوز نرسیده و زود است تا قضاوت قطعی بشود، چرا که باید دیدگاه مقابل را نیز بررسی کرد و از نبودن مانع و یا وجود امری مهمتر از ازدواج نیز مطمئن شد.
آیا ازدواج امام(علیه السلام) با فلسفه غیبت سازگاری دارد؟
ـ نظریه دوّم: برخی معتقدند که اساساً آن حضرت ازدواج نکرده است.
تنها دلیل آنان این است که: ازدواج امام(علیه السلام) با فلسفه غیبت سازگاری ندارد، زیرا لازمه ازدواج داشتن همسر و فرزند است و این امر باعث میشود که حضرت شناخته شده و اسرارش فاش شود و از سوی دیگر غیبت به معنای خفای شخص است، یعنی ناشناس بودن نه نامرئی بودن، در حالی که با ازدواج کردن شناخته میشود و حد اقلّ شناخته شدن شناسایی وی توسط همسرش میباشد.
امّا فلسفه غیبت بنا بر آنچه در روایات آمده است خوف از کشته شدن است. امام صادق(علیه السلام)درباره آن حضرت میفرماید: «برای غلام (مهدی(علیه السلام)) غیبتی است قبل از این که قیام کند، شخصی پرسید: برای چه؟ فرمود: میترسد. سپس با دست مبارکش به شکمش اشاره کرد.»([46])
مقصود امام صادق(علیه السلام) از این حرکت احتمال کشته شدن آن حضرت است، و همچنین از امام سجّاد(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «در قائم ما سنّتهایی از پیامبران گذشته وجود دارد... و سنّتی که از موسی(علیه السلام) در او هست، خوف و غیبت است.»([47])
بنابراین، فلسفهی غیبت، دوری و پنهان بودن از مردم است تا اینکه صدمه و گزندی به او نرسد و از شرّ دشمنان در امان بوده و هر چیزی که خلاف آن باشد، بر آن حضرت روا نیست و ازدواج با این امر و فلسفه منافات دارد. در نتیجه میتوان گفت: ازدواج کردن امری است مستحب و پسندیده و مهمّ و حفظ اسرار و پنهان زیستی و حفظ جان از گزند دشمنان امری است اهمّ و مهمتر و هر گاه امری دائر شود بین مهمّ و اهمّ، عقل اهم را برمیگزیند.
به عبارت دیگر مصلحت اهمّ و فلسفه غیبت بیشتر است از مصلحت ازدواج، لذا فلسفه غیبت مانعی است برای ازدواج و میتواند از فعلیّت ازدواج جلوگیری کند و حال که ازدواج مانع دارد، ازدواج نکردن آن حضرت نمیتواند به عنوان اعراض از سنّت تلّقی شود، چون که وی اعراض نکرده، بلکه امر اهمّ را اختیار کرده است.
ـ نقد و بررسی:
با عنایت به دلیل فوق ممکن است برخی در مقام جواب بگویند: پنهان زیستی و خوف آن حضرت از کشته شدن مانع از ازدواج نمیتواند باشد، زیرا در روایات موارد دیگری نیز وجود دارند که به عنوان فلسفهی غیبت شناخته میشوند، مانند:
الف) به دنیا آمدن مؤمنانی که در صلب افراد کافر هستند، درباره این مطلب امام صادق(علیه السلام)فرموده است: «قائم ما اهل بیت تا تمام کسانی که (مؤمنان) در اصلاب پدران خود به ودیعت نهاده شدهاند، خارج نشوند، ظهور نخواهد کرد و هنگامی که همه خارج شدند، آن حضرت بر دشمنان خدا پیروز شده و آنها را میکشد.»([48])
ب) امتحان الهی: امام کاظم(علیه السلام) به برادرش علی بن جعفر فرمود: «برای صاحب این امر (امام مهدی(علیه السلام) ) غیبتی است که عدّهای از معتقدین به وی برمیگردند. این غیبت محنت و سختی از طرف خداوند است که با آن خلقش را امتحان میکند.»([49])
ج) سرّی از اسرار الهی: در روایتی از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده است: «صاحب این امر غیبتی دارد که گریزی از آن نیست... راوی پرسید: چرا؟ فرمود: به دلیل امری که ما اجازه بازگو کردنش را نداریم. راوی پرسید: پس حکمت غیبت او چیست؟ فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجّتهای دیگر خداوند بوده است که پس از ظهورش کشف خواهد شد، همان طور که فلسفهی کارهای خضر نبی(علیه السلام) برای موسی(علیه السلام) تا هنگام جدایی آنها کشف نشد. سپس امام فرمود: ای پسر فضل! این امر از امور خداوند و از اسرار الهی و غیبی از غیبهای خداست.»([50])
با توجّه به موارد مذکور و موارد دیگری که به عنوان فلسفه غیبت شمرده شده است، نمیتوان فلسفه غیبت را فقط در خوف از کشته شدن دانست که با ازدواج آن حضرت منافات داشته باشد. شهید سیّد محمّد صدر در این رابطه مینویسد: «اگر بپذیریم که غیبت آن حضرت به معنای مخفی شدن شخص وی است، بدین معنا که جسم مبارک او از دیدهها مخفی شده و با اینکه میان انبوه جمعیّت بوده و آنها را میبیند اما آنها او را نمیبینند، در این صورت باید گفت آن حضرت ازدواج نکرده و تا زمان ظهور مجرّد خواهد بود.
و این مسأله هیچ بعدی هم ندارد، زیرا هر چیزی که با غیبت در تضادّ باشد و آن حضرت را با خطر مواجه کند بر وی جایز نیست، چرا که ازدواج باعث کشف شدن امر آن حضرت میگردد. علاوه بر آن برای ازدواج لزوماً باید آن حضرت ظاهر شده و در معرض دید مردم قرار گیرد و این همان چیزی است که باید از آن اجتناب کند.
و این فرض که فقط برای همسر خود آشکار شود، اگر چه عقلا ممکن است ولی فرض آن بسیار بعید است، بلکه فرض باطلی است، زیرا چنین زنی با خصوصیات خاصّ به طوری که امام(علیه السلام)هویّت واقعی خود را از او مخفی نکند و هیچ خطری هم از ناحیهی او متوجّه امام(علیه السلام) نباشد، چنین زنی بین زنان عالم یافت نمیشود، چه رسد به اینکه بگوییم در هر عصری چنین زنی وجود دارد;
امّا اگر غیبت را به معنای پنهان بودن و پوشیدگی عنوان آن حضرت بدانیم بدین معنا که او به صورت ناشناس در بین مردم زندگی میکند، در این صورت هیچ اصطکاکی با ازدواج ندارد و از آسانترین کارهاست، زیرا ازدواج به صورت ناشناس صورت گرفته و همسر وی نیز در طول عمر خود بر هویت واقعی او آگاه نخواهد شد و اگر به علّت عدم مشاهده پیری در چهرهی آن حضرت به هویت وی گمانی برد، حضرت او را طلاق داده و یا در شهری دیگر، دورِ جدیدی از زندگی خود را آغاز کرده و دوباره ازدواج میکند».
سپس شهید صدر میگوید: «حال که ثابت شد که ازدواج آن حضرت در عصر غیبت ممکن است، امکان دارد بگوئیم این امر تحقّق یافته است، چون مهدی(علیه السلام) به تبعیّت از سنّت اسلامی سزاوارتر است، خصوصاً اگر معتقد شدیم که معصوم تا جایی که ممکن است به مستحبّات عمل کرده و مکروهات را ترک می کند. بنابراین التزام به این که ازدواج وی در عصر غیبت ممکن است، در اعتقاد به آن کافی است»([51]).
با عنایت و دقّت در دلیل قائلین به ازدواج نکردن آن حضرت و جواب مذکور و کلام شهید سیّد محمّد صدر نکاتی قابل تأمّل است. از جمله:
1. مواردی که به عنوان فلسفهی غیبت از روایات قابل استفاده است که به چند نمونهی آن اشاره شد، در عرض یکدیگر نیستند، به این معنا که اگر غیبت برای امتحان باشد، دیگر مسألهی خوف و ترس از کشته شدن در آن نیست. بلکه اینها در طول یکدیگرند، لذا نمیتوان با بیان موارد دیگر فلسفهی غیبت قائل به ازدواج امام(علیه السلام) شد. چون در عین این که غیبت برای ترس از کشته شدن است، برای امتحان کردن بندگان و معتقدین به آن حضرت نیز میباشد که این هم جای استبعاد ندارد، به عبارت دیگر فرضیّه ترس از کشته شدن در تمام موارد دیگر نیز جاری است.
2. سخن شهید صدر در معنای غیبت به دو صورت ناشناسی (مردم او را میبینند ولی نمیشناسند) و ناپیدایی (جسم و شخص او دیده نمیشود) و بنا کردن مسألهی ازدواج را بر ناشناسی، سخن جامع و فراگیری نیست، چون نمیتوانیم به ناشناسی به تنهایی و یا به ناپیدایی آن حضرت قطع پیدا کنیم، چرا که ممکن است آن حضرت گاهی ناشناس باشد و گاهی ناپیدا، همانطور که این برداشت از روایات نیز قابل استفاده است.([52])
3. شهید صدر معتقد است زنی که لیاقت و شایستگی و به اصطلاح هم کفو آن حضرت باشد در عالم وجود ندارد، صدور این سخن از ایشان جای تعجب است، چرا که زنان شایسته و بایسته با فضائل اخلاقی و معنوی بالا در هر دورهای وجود داشته و هست. زنانی همچون حضرت مریم(علیها السلام) و آسیه همسر فرعون که در قرآن کریم الگوی دیگران شمرده شدهاند([53]) و یا مانند حضرت خدیجه همسر پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) بودهاند و هستند و از سوی دیگر در روایات وارده در شأن و خصوصیات اصحاب و یاران خاصّ امام زمان(علیه السلام) آمده است که پنجاه نفر آنان زن میباشند.([54])
آیا اینگونه زنان که لیاقت واقع شدن در زمره اصحاب خاص را دارند و محرم خیلی از اسرار هستند، لیاقت همسری آن حضرت را ندارند؟ چه مانعی دارد که امام(علیه السلام) از میان آنان زنی را به همسری برگزیند؟
4. به نظر میرسد که ازدواج آن حضرت به صورت ناپیدایی امری ممکن باشد برخلاف شهید صدر که آن را غیر ممکن میداند، زیرا ناپیدایی امری همیشگی برای امام(علیه السلام) نیست، و از سوی دیگر همانطور که برای همراهان و خواصّ غائب نیست([55]) برای همسر خود نیز میتواند غائب نباشد.
ـ نتیجه گیری:
کسانی که می گویند حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج نکرده است، تنها دلیلشان فلسفهی غیبت است که آنهم ترس از کشته شدن و افشاء سرّ امام است. ولی با توجّه به موارد دیگر در فلسفهی غیبت که در طول یکدیگربودند نه در عرض، این امر نمیتواند مانع ازدواج آن حضرت باشد، گرچه در این بحث فقط به عدم اثبات مانع پرداخته شده است. چون اثبات عدم المانع نیاز به اطلاعاتی کافی و جامع و احاطهی کامل بر زندگی شخصی آن حضرت دارد و این نیز در حدّ توان ما نیست.
از سوی دیگر در مباحث تحقیقی و علمی نیاز به دلیل داریم و براساس مدارک و ظواهر به نتیجه میرسیم. بنابراین، گرچه با وجود این گونه مدارک، ازدواج آن حضرت امری ممکن است، ولی نمیتوانیم با قطع و یقین به آن حکم کنیم، همانطور که نمیتوانیم به عدم ازدواج قطع پیدا کنیم.
آیا سکوت بهتر نیست؟
ـ نظریّه سوّم: گروهی دیگر میگویند نباید به اینگونه مباحث پرداخت و نهایتاً باید توقّف کرد و در جواب این نوع سؤالات کلمه «نمیدانم» و «نمیدانیم» را بر زبان جاری میکنند، چرا که اصل ازدواج یا عدم ازدواج حضرت جزء اعتقادات ما نیست، زیرا در مباحث اعتقادی ما نیامده است که باید معتقد شویم به امام زمانی که ازدواج کرده یا نکرده است. این نوع موضوعات از مسائل شخصی است که معمولا در روایات نیامده و کسی هم به آن نپرداخته است، حتّی امام عسکری(علیه السلام) نیز در رابطه با ازدواج فرزندش چیزی نفرموده است.
نگاه اجمالی به تاریخ غیبت صغری و کبری حاکی از وجود نداشتن چنین مسائلی است و حتّی کسانی که توفیق لیاقت ملاقات با آن حضرت را یافتهاند، هیچگونه سؤالی درباره ازدواج آن حضرت از آنها صادر نشده است و غالباً به دلیل مشکلات فراوان یا نیازهای مادّی و معنوی و یا پرسیدن مسائل علمی از این گونه سؤالات غافل بودهاند، گرچه اساساً سؤال نکردن از ازدواج طبیعی است، چرا که خیلی اوقات پیش میآید که سالها با اشخاص و دوستان زیادی آشنا هستیم، ولی لزومی نمیبینیم که از زندگی شخصی او سؤال کنیم، مثلا بگوییم آیا همسر دارید؟ اگر دارید دختر چه کسی است؟ آیا فرزند دارید؟ جنسیّت آنها چیست؟ و... لذا اساساً لزومی ندارد که از این گونه امور مطّلع شویم و این مسائل در زندگی ما نیز هیچ تاثیری ندارد و به دلیل اطّلاع نداشتن مورد مؤاخذه قرار نمیگیریم.
ـ نقد و بررسی:
درست است که اینگونه مسائل جنبه شخصی دارند و دانستن یا ندانستن آن تأثیری در زندگی ما ندارد، ولی امامان ما مانند انسانهای عادی نبودهاند که بیتفاوت از کنارشان بگذریم، زیرا آنها هادیان و رهبران دینی و اجتماعی مردم هستند که طبق نصوص متعدّد از آیات و روایات، دارای مقام عصمت و مصونیّت از خطا و اشتباه میباشند.
لذا دوستان و شیعیان آن حضرت دوست دارند سیره و روش آن امام را در مسائل خانوادگی و شخصی نیز بدانند و به ابهامات و یا سؤالات احتمالی ذهن خویش پاسخی مناسب بدهند و این مسأله مختص به امام مهدی(علیه السلام) نیست، همانطور که هنوز عدّهای میپرسند: چرا امام حسن مجتبی(علیه السلام) با جعده ازدواج کرد؟ یا چرا امام جواد(علیه السلام) با امّ الفضل دختر مأمون، یعنی کسی که قاتل پدرش بود ازدواج کرد؟ آیا از آنها فرزندی باقی ماند؟ و... امام عصر(علیه السلام) نیز از این قاعده مستثنی نیست، بلکه قضیه برعکس است و حسّاسیّت در امام زمان(علیه السلام) که مهدی موعود است و قیام خواهد کرد و حکومت جهانی را تشکیل خواهد داد و... بیشتر است.
بنابراین، اساس بحث از زندگانی شخص آن امام مانعی ندارد، گرچه به علّت موقعیّت استثنایی وی که همان در غیبت به سربردن باشد، ما اطّلاع چندانی نداریم و ناچاریم به همان مقدار از ادلّه و ظواهر و عمومات اکتفاء کنیم.
برو مهدویت 8
ادامه مهدویت 5:
****************
ب: استدلال به روایات:
دلیل دیگر معتقدین به ازدواج حضرت مهدی(علیه السلام) تمسّک به بعضی از روایات است، از جمله:
1 ـ مفضّل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «... از مکان او هیچ یک از اولاد و دیگران اطلاع نمییابد، مگر مولایی که متولّی امر اوست»([23])، در این روایت وقتی که سخن از جا و مکان و محلّ زندگی آن حضرت میشود، امام صادق(علیه السلام) میفرماید: کسی از مکان او اطلاع ندارد حتّی اولادش، پس معلوم میشود او اولادی دارد و داشتن اولاد حاکی از ازدواج امام است.
امّا با تأمّل در این روایت نکاتی به نظر میرسد که مانع از استدلال بر ازدواج آن حضرت است، آن نکات عبارتند از:
الف ـ این روایت در کتاب الغیبه نعمانی نیز نقل شده است، با این تفاوت که به جای کلمه «ولد» کلمه «ولی» آمده است: «ولا یطّلع علی موضعه أحد من ولیّ ولا غیره;([24]) از مکان او کسی از ولی و غیر ولی اطّلاع نمییابد»، یعنی دوست و غیر دوست، آشنا و غیر آشنا، از مکان او خبری ندارند و نمیدانند او کجاست. در این روایت هیچ سخنی از فزرند و فرزندان نیست، بنابراین با توجه به این نقل اعتمادی بر آن روایت نیست.
ب ـ در روایت سخن از فرزند است، ولی از این جهت که بگوییم الآن امام(علیه السلام) دارای فرزند و همسر باشد نیست و به اصطلاح مجمل است، چرا که امکان دارد منظور فرزندانی باشند که در آستانه ظهور و یا پس از ظهور امام(علیه السلام) به دنیا میآیند.
ج ـ ممکن است این روایت و امثال آن بیانگر مبالغه در خفای شخص باشد، یعنی هیچ کس نمیداند که او در کجاست، حتّی اگر دارای فرزند هم باشد، فر
با توجّه به نکات فوق، استدلال بر ازدواج امام(علیه السلام) در عصر غیبت مشکل، بلکه بعید به نظر میرسد.
ن ـ سیّد ابن طاوس از امام رضا(علیه السلام) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «... خدایا، مایه چشم روشنی و خوشحالی امام زمان(علیه السلام) را در او و خانواده و فرزندان و ذرّیه و تمام پیروانش فراهم فرما»([26]).
در این روایت سخن از خانواده و فرزندان آن حضرت است، ولی چون معلوم نیست که وجود این فرزندان پیش از ظهور است یا پس از آن، از این جهت مجمل است، و نمیتوان به آن استناد کرد.
و ـ ابو بصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «گویا میبینم که قائم ما با خانوادهاش در مسجد سهله اقامت گزیده است. ابو بصیر می گوید: گفتم منزلش آنجاست؟ فرمود: آری. گفتم: فدایت شوم! قائم همیشه در آن مسجد است؟ فرمود: آری...».([27])
این روایت نیز دلالت بر وجود فرزند برای امام(علیه السلام) پیش از ظهور ندارد و چه بسا مرادش اولاد آن حضرت پس از ظهور باشد، همانطور که از سیاق کلام در اکثر روایات که به نمونههایی از آنها اشاره خواهیم کرد، این گونه استفاده میشود.
2 ـ روایتی مرحوم مجلسی(رحمه الله) در بحار الأنوار از علی بن فاضل نقل کرده است که در آن به مکان و جزیرهای اشاره شده که نسل و فرزندان آن حضرت، زیر نظر وی جامعه نمونه اسلامی تشکیل داده و برای خود حکومت دارند([28]). این مکان نامعلوم است و هر کس نمیتواند به آنجا برود و دسترسی برای عموم مردم ممکن نیست.
تمسّک به این روایت نیز نمیتواند اثبات کند که آن حضرت ازدواج کرده و در نتیجه فرزندانی دارد و لازمه آن نیز زندگی در مکان خاصّ است، زیرا اولاًّ: از نوع بیان روایت به دست میآید که این روایت اعتبار قابل ملاحظهای در نزد مرحوم مجلسی(رحمه الله) نداشته است، زیرا میگوید: «چون این حدیث را در کتابهای معتبر نیافتم آن را به طور مستقل و جدا میآورم»([29]).
ثانیاً این داستان با وجود تناقضات فراوان و سخنان بیاساس و نیز مجهول بودن عدّهای از روات آن، قابل استناد نیست، حتّی بعضی از محقّقین با بررسیهای گستردهای که انجام دادهاند، معتقدند جزیره خضراء افسانهای بیش نیست و واقعیت ندارد.([30]) و برخی همچون آقا بزرگ تهرانی میگویند: این داستان تخیّلی است.([31])
3 ـ روایتی که ابن طاووس از امام رضا(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «اللّهمّ صلّ علی ولاة عهده والأئمّة من ولده». ابن طاووس میگوید: روایت فوق اینگونه نیز نقل شده «اللّهمّ صلّ علی ولاة عهده والأئمّة من بعده».([32])
این روایت نیز نمیتواند اثبات کند که آن حضرت دارای فرزند است. زیرا با وجود دو گونه نقل معلوم نیست مقصود فرزندان بعد از آن حضرت است، یا امامان پس از او. بنابراین روایت مجمل است. علاوه این دو روایت ناظر به پس از ظهور حضرت است نه پیش از آن.
هــ صاحب کتاب الشموس المضیئة پس از نقل هفت روایت در باره اقامتگاه و خانواده داشتن آن حضرت که بعضی از آن را آوردهایم، چنین نتیجه میگیرد: «از مجموع این روایات معلوم میشود که حضرت حجّت(علیه السلام) خانواده و اقامتگاه دارد، هر چند که جزئیّات آن را نمیدانیم».([33])
سپس اضافه میکند که داستان جزیره خضراء به نقل از مرحوم علامه مجلسی(رحمه الله) و داستانی قریب به آن در اثبات الهداة با این قید که شیعیان آن جزیره از تمام مردم دنیا تعداد شان بیشتر است و هر یک از فرزندان امام(علیه السلام) در آن جزیرهها حکومتی دارند، چنین آورده است: «با توجه به عمر طولانی و مبارک ایشان ممکن است آن حضرت همسر و فرزندان متعدّدی داشته باشد که بعضی مرده و برخی زندهاند». بنابراین آن حضرت فرزندان و نوادگان زیادی خواهد داشت که شمارش آنها به سادگی ممکن نیست».([34])
ادامه مهدویت 4:
ـ نقد و بررسی:
دلیل مزبور شامل دو قسمت است. قسمت اوّل: ازدواج سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امری نیکو و مستحبّ شرعی است. قسمت دوّم: امام زمان(علیه السلام) لزوماً به این سنّت و امر شرعی عمل میکند. هر دو مقدّمه نیازمند بررسی و تأمّل است.
امّا استحباب ازدواج([5]) از آیات و روایات فراوانی استفاده میشود مانند: آیه شریفه (فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَآءِ)([6]) و آیه (وَأَنکِحُواْ الاَْیَـمَی مِنکُمْ وَالصَّــلِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَآلـِکُمْ )([7]) و همچنین در حدیثی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ازدواج را سنّت خود میداند([8])، و در حدیثی دیگر میفرماید: هر کسی از آن اعراض کند از من نیست.([9]) و در روایاتی دیگر ازدواج امری پسندیده و ممدوح دانسته شده([10]) و بر تولید نسل و بقاء آن توصیه شده و کثرت مسلمین مایه مباحات پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شمرده شده است.
در اهمیّت و تشویق به ازدواج چنین آمده است: «هر کس ازدواج کند نصف دینش را بدست آورده است»([11]) و نیز امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «دو رکعت نماز کسی که ازدواج کرده با فضیلتتر است از هفتاد رکعت نماز کسی که بدون همسر است»([12])، و همچنین در روایات فراوانی نقطه مقابل ازدواج یعنی ترک ازدواج مذمّت شده و از ناحیه ائمّه(علیهم السلام) امری مکروه و ناپسند شمرده شده است.([13]) که این روایات نیز به قرینه مقابل دلالت بر استحباب ازدواج دارند.
با توجّه به آیات و روایات فوق و وجود کلمات امر مانند «انکحوا» در آیات و تشویق به ازدواج در روایات و توصیه کردن در عمل به سنّت رسول خدا، فقهای بزرگوار اسلام، استحباب شرعی ازدواج را استنباط کرده و بر طبق آن به استحباب([14]) و بعضی به استحباب مؤکّد فتوی دادهاند، و برخی آن را در شرایطی واجب میدانند([15]).
و از سوی دیگر از عمومات و اطلاقات ادلّه استحباب ازدواج بدست میآید که اوّلا: ازدواج چه به صورت دائم و چه به صورت غیر دائم (موقّت) مستحب شرعی است. ثانیاً: استحباب ازدواج مخصوص مشتاقان و کسانی که نیازمند به همسر میباشند نیست، بلکه شامل غیر مشتاقان و کسانی که در خود احساس نیاز به همسر نمیکنند نیز میباشد.([16]) چرا که علّت این حکم شرعی در اشتیاق به جنس مخالف و یا اطفاء (خاموش کردن) غریزه جنسی خلاصه نشده است تا گمان شود ازدواج برای غیر مشتاقان استحباب ندارد، بلکه مواردی از قبیل: تکثیر نسل و ابقاء نوع انسانی و کثرت تعداد موحّدین، در استحباب شرعی ازدواج دخالت دارند.([17])
پس اگر ازدواج برای تأمین این اغراض هم باشد، از جهت شرعی مستحب است، و دارای مطلوبیّت شرعی است.
بدیهی است که استحباب ازدواج فقط مختصّ به ازدواج دائم نیست، بلکه شامل غیر دائم و مِلک یمین (کنیزان) نیز میشود.([18]) و به همین جهت اینگونه به نظر میرسد که تحقّق یک مرتبه از ازدواج در طول عمر برای عمل کردن به این مستحبّ شرعی کافی است، اگر چه بنا به عللی([19]) بین زوج و زوجه جدایی حاصل شده باشد.
امّا با تأمّل در روایاتی که در آن عزوبت (همسر نداشتن) مکروه دانسته شده است حتّی برای مدّتی اندک([20])، معلوم میشود که مقصود از استحباب ازدواج، استمرار آن تا پایان عمر است. پس عمل کردن به استحباب ازدواج در صورتی کافی است که استمرار و دوام داشته باشد نه فقط صرف تحقّق آن، همانطور که این استحباب فقط به داشتن یک همسر نیست بلکه تعدّد آن نیز مستحب شرعی است.([21])
بنابراین در باره مقدّمه أوّل (ازدواج سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، و امری مستحب است) چنین نتیجه میگیریم: 1. ازدواج مستحب شرعی است، خواه نیاز به ازدواج باشد و خواه نباشد، خواه دائم و خواه موقّت. 2. این استحباب دوام و استمرار دارد و شامل تمام عمر انسان میشود. 3. تعدّد همسر نیز مستحب شرعی است.
و امّا مقدّمه دوّم (لزوم عمل امام(علیه السلام) به امر شرعی و سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ) در اذهان سؤالاتی را به وجود میآورد، از جمله اینکه: با کثرت امور مستحبّی، آیا امام(علیه السلام) به همه آنها عمل میکند؟ یا اینکه از آن امور انتخاب کرده و گزینشی عمل میکند؟ آیا لزوم عمل به امور مستحب برای امام ضروری است؟
بدون تردید امامان مانند پیامبران چون هدایت مردم را به عهده دارند، و رهبران الهی محسوب میگردند، همیشه در عمل به احکام الهی پیشقدم بودهاند، و اساساً رسالت آنان ایجاب میکرد که أوّل خودشان عامل به احکام الهی باشند و از دستورات الهی سرپیچی نکنند و در صحنه عمل برای دیگران الگو و نمونه باشند، لذا عمل نکردن به اوامری که حکایت از محبوبیّت نزد خداوند دارد (خواه واجب و خواه مستحب) برای رهبران دینی مذموم است و شأن و رسالت آنان اقتضاء دارد که آنها به دستورات واجب و مستحب عمل کنند، پس امام(علیه السلام) نیز به آنها عمل میکند.
بنابراین، دو نکته در لزوم عمل کردن امام به مستحبّات وجود دارد:
1. هدایت و رهبری و الگوی کامل بودن برای مردم که ایجاب میکند امام در زندگی و معاشرت و در برخورد با دیگران به نحو احسن عمل کند و در عمل به دستورات دینی (واجب و مستحب ) پیشقدم باشد.
2. اقتضای شأن و منزلت انسان کامل ایجاب میکند که به مستحبّات عمل کند.
بدون تردید نکته أوّل در زمان غیبت امام(علیه السلام) موضوعیّت ندارد، زیرا امام(علیه السلام) در مرأی و منظر مردم نیست و امامت وی در باطن است، نه در ظاهر.([22]) ولی نکته دوّم در رسیدن به مطلوب (امام پایبند به مستحبّات شرعی است، و سزاوارتر از دیگران است) کافی است. با توجّه به دو مقدّمهای که گذشت، عدّهای معتقدند که امام زمان(علیه السلام) در عصر غیبت ازدواج کرده و صاحب همسر و فرزند است.
*********
برو مهدویت 6
سلام فاطمه گلی...
ادامه بحث مهدویت رو می ذارم...
**************
آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟
وآنکه بیرون برد از جان و دلم دست کجاست؟
آنکه سوگند خورم جز به سر او نخورم،
وآنکه سوگند من و توبه ام اِشکست (= شکست) کجاست؟
**************
عده ای از عاشقان و شیفتگان قائم آل محمد (عج) دوست دارن در مورد مسائل خصوصی تری هم باخبر بشن مثلا اینکه آقا چجوری الان زندگی می کنن؟ کجا؟ همسر و فرزند دارن یا نه؟ چجوری لباس می پوشن و غیره
این بحث از نظر من چندان جالب نیست چون در هر حال موضوعیه که جواب قطعی نداره و در مجموع من شخصا مایل نیستم برای این مسائل وقت صرف کنم چون دلیلی هم نداره و دونستن و ندونستنش از نظر من چندان هم مفید فایده نیست. اما خب از اونجایی که آدم وقتی یکی رو خیلی دوست داره دلش می خواد همه چی در موردش بدونه و عده زیادی هم هستن که چنین سوالایی براشون مطرحه اینجا در این مورد می نویسم. یکی از دوستام تو مباحثه مهدویت می گفت آدم وقتی مثلا (بلا تشبیه) یه خواننده یا بازیگرو خیلی دوست داره و به اصطلاح هوادارشه می گرده دنبال مسائل شخصی اش و دوست داره همه چیزو در موردش بدونه...
به هر حال...
*************
یکی از مباحث پیرامون شخصیّت حضرت مهدی (عج)، زندگی شخصی و خانوادگی آن حضرت است، سخن از ازدواج یا عدم آن و داشتن فرزند و مکان زندگی و وضعیّت زندگی اولاد او و کیفیّت زندگی آن حضرت از بحثهای جذّابی است که احیاناً در اذهان بسیاری از معتقدان به او ابهاماتی وجود دارد که معمولا با جوابهای ضدّ و نقیضی نیز مواجه میشوند.
مقدّمه
اساساً غیبت طولانی آن حضرت از نگاه زندگانی شخصی و خصوصی وی این سؤال را به وجود میآورد که آیا در این مدّت، حضرت مهدی(علیه السلام)ازدواج کرده است یا خیر؟
برخی این سؤال را به صورت اشکال مطرح کرده و میگویند: اگر ازدواج کرده و همسر دارد، لازمهاش داشتن فرزند است و لازمه این نیز فاش شدن اسرار و شناسایی آن حضرت است که با حکمت و فلسفه غیبت منافات دارد و اگر ازدواج نکرده است، پس به سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و به امر شرعی مستحب عمل نکرده است که این هم با مقام و شأن آن حضرت نمیسازد، زیرا وی رهبر دینی مردم است و در عمل به مستحبات همچون واجبات، باید پیشقدم باشد و فرضِ وجود امامی که مستحب مؤکّد شرعی را ترک کند و در واقع عمل مکروهی را انجام دهد بسیار مشکل و جای استبعاد دارد.
پس اگر ازدواج نکرده باشد اشکال ترک مستحبّ از طرف معصوم و اگر ازدواج کرده باشد، اشکال فاش شدن اسرار و تضادّ با فلسفه غیبت پیش می آید و چون طرفین قضیّه با اشکال مواجه است، عدّهای چنین نتیجهگیری میکنند که اصلا آن حضرت وجود ندارد.
نکتهی دیگر این که اصل ازدواج یا عدم ازدواج آن حضرت جزء اعتقادات ما نیست، بلکه از مسائل شخصی است که در روایات نیز به آن تصریح نشده و مورد بحث امامان قبلی نیز نبوده است و کسانی هم که در دوران غیبت توفیق درک حضور آن حضرت را داشته اند آن قدر سؤالات و مشکلات در ذهنشان بوده است که به اینگونه سؤالات نرسیدهاند.
در دوران غیبت صغری نیز از نائبان خاصّ، در این زمینه سخنی شنیده نشده است. از سوی دیگر ذهن انسان در کنار سؤال از ازدواج حضرت مهدی(علیه السلام)، سؤالات دیگری نیز میسازد از جمله این که: آیا امام مهدی(علیه السلام) دارای فرزند است؟ آیا مکان خاصّی برای زندگی وی و فرزندانش وجود دارد؟ آیا فرض وجود فرزند و همسر برای آن حضرت با حکمت و فلسفه غیبت سازگاری دارد؟ و در صورت ازدواج نکردن، آیا بر خلاف سنّت و دستور پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عمل نکرده است؟ و سؤالات دیگری که این مقاله در صدد جواب دادن به بعضی از آنهاست.
بنابراین، پس از طرح سؤال اصلی و بیان دیدگاههای متفاوت و دلائل آنها و نیز بررسی دلائل، سعی میشود تا به نتیجهای مناسب و جامع برسیم.
آیا حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج کرده و دارای فرزند میباشد؟
در پاسخ به این پرسش، با توجّه به مسائل اعتقادی مانند: حکمت یا فلسفه غیبت و نیز مسائل فقهی همچون استحباب شرعی ازدواج و متونی که مستقیم یا غیر مستقیم دلالت بر ازدواج آن حضرت دارند، سه نظریّه وجود دارد:
ـ نظریّه أوّل: عدّهای معتقدند که حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج کرده است و برای اثبات این نظریّه به دلائل ذیل استناد جستهاند.
الف: استحباب ازدواج:
ازدواج و نکاح در اسلام مستحبّ مؤکّد و سنّتی نبوی است. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت به امر ازدواج و ترویج آن تأکید داشته و امّت خود را به این امر تشویق و ترغیب میکردند و بارها فرمودهاند: «نکاح کنید و با تشکیل خانواده بر تعداد خود بیافزایید، که من در روز قیامت به شما اگر چه فرزندی سقط شده باشد مباهات میکنم»([1]).
در احکام دین ازدواج سنّتی حسنه و مورد تأیید و عزوبت (همسر نداشتن و مجرّد بودن) مکروه است. ازطرفی ازدواج نکردن، اعراض از سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است، چرا که آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود: «نکاح سنّت من است، و هر کس از آن اعراض کند (روی برگرداند و ازدواج نکند) از من نیست.»([2])
اکنون که سالیان متمادی از عمر حضرت مهدی(علیه السلام) میگذرد، آیا می توان گفت: او مستحبّ مؤکّد را ترک، و مرتکب مکروه شده است؟ هرگز نمیتوان اینگونه نتیجه گرفت، چرا که او امام است و در عمل به مستحبّات شرعی از همه مردم سزاوارتر است، پس او ازدواج کرده و دارای همسر میباشد.
در کتاب «النجم الثاقب» در پاسخ منکرین وجود اهل و عیال برای امام مهدی(علیه السلام) چنین آمده است: «چگونه ترک خواهند کرد، چنین سنّت عظیمه جدّ اکرم خود را با آن همه ترغیب و تحریص که در فعل آن و تهدید و تخویف در ترک آن شده و سزاوارترین امّت در اخذ به سنّت پیغمبر، امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن سنّت را از خصائص آن حضرت نشمرده است.»([3])
و نیز در کتاب «الشموس المضیئة» آمده است: «اگر در این زمینه (داشتن همسر و خانواده) هیچ نقل روایی وجود نداشت و فقط همین مطلبی که آن حضرت با وجود سنّ زیاد از نظر جسمی جوانی قویّ البنیه است... و نیز میدانیم که آن حضرت به سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عمل میکند، در قبول این مطلب که آن جناب همسر و فرزندانی دارد کافی بود»([4]).
ادامه مهدویت 5 ...
سلام بر یاس خوشبوی مامان...
فاطمه گلی تا اینجا فهمیدیم که غیبت صغری مقدمه ای برای غیبت کبری بوده تا شیعیان برای این امتحان بزرگ آماده شن اما موضوع اینجاست که خدا قول داده بود ما رو بی بهره رها نکنه. حالا که به امامون دسترسی نداریم چیکار کنیم؟ ما امام می خوایم... چجوری از وجود امام غایب استفاده کنیم؟
اول از همه یه چیزی بگم: منظور از غیبت عدم حضور نیست منظور شاید این باشه که ایشون بین ما به صورت ناشناس طردد دارند و حاضرن و دارن زندگی می کنن. می گن وقتی ایشون ظهور کنن خیلی ها می گن ما ایشونو می شناختیم و دیده بودیم. ایشون در بین ما حاضر هستن و ناظر بر تمام اعمال ما... ای وای بر ما...
در روایتی از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که به واسطه ی محمد بن عثمان به ما رسیده است چنین آمده:
و اما کیفیت نفع بردن به وسیله ی من در زمان غیبتم به مانند نفع بردن
به واسطه ی خورشید است هنگامی که ابرها او را
از دیدگان مستور می نمایند
بحارالأنوار ج : 52 ص : 92
شاید یه معنای این حدیث این باشه که همونطوری که اگه خورشید پشت ابر بمونه خصوصا برای زمان طولانی مردم زیادی انتظار خارج شدن و دیدنش رو می کشن در مورد ایشون هم که غیبتشون طولانی شده مردم به خاطر نیازی که به واسطه این غیبت بیشتر هم حس می شه بیشتر به سمت ایشون متمایل می شن و بیشتر احساس نیاز به وجود مبارک ایشون می کنن و دیدار و ظهور ایشون را طلب می کنن برعکس امامان دیگه که مردم چون ایشون همیشه بینشون بودن قدر عافیت رو نمی دونستن و چون تا بحال از وجودشون محروم نشده بودن یا اگه می شدن امام بزرگوار دیگه ای جایگزین می شدن خیلی متوجه نیازی که به وجود ایشون وجود داره نبودن. می گن آدم تا وقتی نعمتی رو داره متوجه اون نیست و قدرشو نمی دونه. همین که نعمت ازش گرفته شد تازه متوجه می شه تا بحال چه نعمتی داشته و الان ازش محروم شده.
یه وجه دیگه اش اینه که در هر صورت خورشید در پس ابر هم که باشه هم روشنایی می بخشه هم گرمای مورد نیاز. وگرنه اگه این حجاب ابر می خواست جلوی نور و گرمای خورشید رو بگیره هربار که بادی می وزید و هوا ابری می شد کل کره زمین باید یخ می بست و در تاریکی مطلق فرو می رفت. و به جز اون تغذیه کافی برای رشد جانداران رو هم فراهم می کنه و در مجموع درسته که دیده نمی شه اما هست و از وجودش بهره مندیم. غیبت ایشون هم همین وجه رو داره یعنی نمی بینمشون اما از برکات وجودشون بهره مندیم. همین که تاحالا زمین ما رو فرو نبرده یه شاهد این قضیه
یه وجه دیگه اش اینه که چون خورشید رو نمی تونیم ببینیم دلیل نمی شه وجودشو انکار کنیم پس الان هم چشممون توانایی دیدن حضرت حجت روحی فداه رو نداره و ایشون در پس پرده غیبت هستن هم کسی نمی تونه این موضوعو بهونه ای قرار بده برای اینکه به کل وجود ایشون رو نفی کنه
البته اگه بخوایم وارد این مبحث بشیم باید یه سر هم به مبحث خداشناسی بزنیم و درک خدا با وسیله ای غیر از چشم سر
امام صادق (علیه السلام):
خوشا به حال پیروان قائم (مهدی) ما که در هنگام غیبتش منتظر ظهور او هستند
بحار الانوار/ج52/ ص150
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله):
کسی که مهدی را در زمان غیبتش انکار کند، به مرگ جاهلیت، می میرد.
بحار الانوار/ج51/ ص73
امام صادق (علیه السلام):
مثل کسی که مهدی را در زمان غیبتش انکار کند، مثل ابلیس است
که از سجده بر آدم امتناع کرد
کمال الدین/ج1/ ص13
امام حسن مجتبی (علیه السلام):
خداوند عمر نهمین فرزند از فرزندان برادرم حسین را در زمان غیبتش بسیار طولانی می کند و او در هنگام ظهورش به شکل یک جوان چهل ساله می باشد.
بحار الانوار/ج51/ ص132
جابر انصاری از پیامبر اسلام(ص) پرسید: آیا در زمان غیبت امام زمان شیعیان از او بهرهمند میشوند؟ حضرت فرمود: بلی، قسم به آن کس که مرا به پیامبری برگزید آنها از وی بهره میبرند و از نور ولایت او کسب فیض میکنند، همان طور که مردم از خورشید پنهان شده در پس ابر، بهره میبرند.(بحار الانوار، ج 5، ص 92 - 93)
هر کس به خورشید مینگرد، قادر نیست آن را بیرون از ابرها ببیند بلکه گاهی ممکن است بواسطه ضعف قوه دید، اگر در قرص آفتاب نگاه کند، بینائی خود را که نمیتواند خورشید را احاطه کند هم از دست بدهد. همین طور آفتات وجود مقدس امام زمان (ع) نیز، بسا هست که اگر همه او را ببینند، زیانبخش وبه حال مردم باشد و موجب کوری دل آنها از دین آفتاب حقیقت گردد. در صورتی که در غیبت آن حضرت چشم بصیرتشان قادر است متحمل ایمان به او گردد. چنان که انسان میتواند از لابه لای ابر نگاه به خورشید کند و ضرری هم نبیند
اما راستی خدا نمی تونست ایشون رو از دست ستمکاران حفظ کنه؟ که دیگه نیازی به غیبت هم نباشه؟ آخه این امتحان سخت واسه چی؟
چرا می تونست خیلی کارهای دیگه هم می تونست و انجام نداد مثلا خدا اگه می خواست می تونست تمام مردم دنیا رو مجبور کنه ایمان بیارن... نمی تونست؟ دیگه اینهمه بساط تفرقه و تحریف هم نداشتیم. اما هدف از خلقت چیز دیگه ایه. همه کارها رو که خدا نباید انجام بده. یه کارهایی هم برای ما در نظر گرفته شده. اگه خدا می خواست خودش بی واسطه دینشو حفظ می کرد دیگه نیاز به نگهبان هم نداشت حاضر یا غایب. اما این امتحان الهیه. دیدید خاک رو الک می کنن؟ خیلی سخته اما تو این سختی هاست که سره از ناسره مشخص می شه و عاشق واقعی از متظاهر ریاکار جدا می شه
چرا یازده تا امام بیان و شهید شن تا ما به اینجا برسیم که امام تبیین کننده است و گوش به فرمان ایشون باشیم؟ غیبت چرا که نه؟ مثلا اگه این آخرین واسطه فیض الهی هم از اول بین ما حاضر بودن چه گلی به سرشون می زدیم؟ مگه اونایی که پدران مطهر ایشونو شهید کردن لشگر جنیان بودند؟ به خدا از ماست که برماست...
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند: امام می فرمودند من قران ناطقم! ملت می گفتن حکم تنها از آن خداست!
مگه ما به هیچ صراطی هم مستقیم بودیم؟ اگه ما گوش به فرمان امام بودیم و ایشون برامون تبیین می کردن و ما هم می گفتیم چشم که امام علی همه عالم را بس بودند ... مساله اینجاست که این بنی بشر گیر داده به تجربه تا خودش به نتیجه ای نرسه و تا عملا ضربه نخوره و به خاک سیاه نشینه باور نمی کنه
می دونین چرا الان اینقدر جوون معتاد داریم؟ صرف تجربه
************************************
چرا امام زمان نواب خاصه تعیین نکردند در زمان غیبت کبری
در پاسخ این سوال، باید گفت غیبت صغری مقدمه اى براى آغاز غیبت کبری بود و در این دوره، نائبان خاص، وظیفه داشتند تا شیعیان را آماده غیبت امام-علیه السلام- کنند. در همین مدّت غیبت صغری، شیعیان توانستند خود را براى ورود به مرحله ى جدید آماده کنند بنابراین، هدف اصلى از تعیین نواب خاص، تحقق یافته بود و دیگر نیازى به تعیین نایب خاص نبود; چون، با آغاز غیبت کبری ـ که هدف از آن، حفظ جان امام، آزمایش مردم، آماده سازى مردم جهان براى قیام امام (عج) در آخرالزمان و... بود ـ تعیین نایب خاص، با اهداف و فلسفه ى غیبت تعارض پیدا مى کرد.
ثانیاً، در صورت استمرار تعیین نایب خاص، امکان داشت فرصت مناسبى ایجاد شود تا هر کس ادعاى نیابت امام زمان (عج) را بکند و صادق و کاذب مشتبه شود و البته این هم امکان نداشت که خود حضرت هر بار ظاهر شود و اوّلا، معجزه اى بیاورد که خود امام است و ثانیاً، براى هر عصرى، کسى را معرّفى کند
دادگستر جهان، ابراهیم امینى، ص 153.
********************************
هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد... گلرخانش دیده نرگس دان کنند
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیت و النصر وجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و المستشهدین بین یدیه... آمین
ادامه داره
یاعلی (ع
سلام
فاطمه قشنگم رسیدیم تا اینجا که داشتن عمر طولانی نه غیر ممکنه نه بی سابقه. اما از این موضوع که بگذریم می رسیم به این سوال:
چرا دو تا غیبت؟ غیبت صغری و کبری؟
تقلب صرفا جهت صرفه جویی در زمان:
در احادیث بسیاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام، غیبت حضرت مهدی عجل الله فرجه به دو بخش کوتاه مدت (غیبت صغری) و دراز مدت (غیبت کبری) تقسیم شده است. امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند: «همانا برای قائم دو غیبت است که در یکی از آن دو به خانوادهاش برمی گردد و در دیگری معلوم نیست کجاست؛ هر سال در مناسک حج حاضر می گردد و مردم را می بیند در حالی که مردم او را نمی بینند».(1)
افزون بر دو گونه بودن، در روایاتی به کوتاه بودن یکی و بلند بودن دیگری نیز اشاره شده است. همان حضرت در سخنی دیگر فرمودند: «برای قائم دو غیبت است: یکی از آن ها کوتاه مدت و دیگری دراز مدت...»(2)
غیبت صغری: اگر چه این تعبیر در روایات معصومین علیهم السلام به این صورت نیامده است، رفته رفته به خاطر کوتاه بودن دوران نخست غیبت، به این عنوان مشهور شده است. البته بهتر بود به جای «غیبت صغری»، آن را «غیبت ناقصه» می نامیدند، چرا که با پایان یافتن این دوران، غیبت تامه آغاز شده است، و مهمترین تفاوت این دوره ها در تام بودن و ناقص بودن آن ها است؛ وگرنه با توجه به پیوستگی هر دو غیبت به یکدیگر تفکیک آن دو به کوتاه و بلند، معنای قابل قبولی نخواهد داشت. براساس دیدگاه مشهور، غیبت صغری در اصطلاح مهدویت عبارت است از: پنهان زیستی کوتاه مدت حضرت مهدی علیه السلام.
ویژگی های خاص، پس از شهادت امام عسکری علیه السلام تا آغاز غیبت کبری
اگر چه برخی آغاز این دوران را از همان ابتدای ولادت دانسته،(3) مدت آن را 74 سال ذکر کردهاند، مشهور آن است که آغاز آن از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و مدت آن حدود 69 سال است.(4)
به دلیل این که اگر چه حضرت مهدی علیه السلام در زمان حیات پدر بزرگوار خود گاهی به صورت پنهانی زندگی می کردند، فراوانیِ کسانی که در این دوره به دیدن حضرت نایل شدهاند، گویای آن است که آشکار بودن حضرت برای عدهای فراوان بیش از پنهانی بودن ایشان بوده است. علاوه آن، پنهانی اندک در دوران امام حسن عسکری علیه السلام می توانسته مقدمه ای برای دوران غیبت صغری باشد، زیرا همان گونه که غیبت کبری بدون مقدمه ممکن بود مشکلاتی را برای جامعه شیعی پدید آورد، غیبت صغری بدون مقدمه نیز مشکلاتی ایجاد می کرد.
با این بیان، پارهای از ویژگی های غیبت صغری که آن را از دوره بعد متمایز کرد عبارت است از:
- 1. غیبت صغری از نظر زمان محدود بوده، ولی غیبت کبری بسیار طولانی است و غیر از خداوند کسی از مدت آن آگاهی ندارد.
- 2. در دوران غیبت صغری، پنهان زیستی امام همه جانبه و عمومی نبود؛ امام اگر چه از نگاه ها پنهان بود، کسانی مانند نواب خاص، برخی از وکلای آن حضرت و نیز افرادی با ویژگی های ممتاز، می توانستند با آن حضرت در تماس باشند و پرسش ها و نامههای مردم را خدمت امام ببرند و پاسخ او را به مردم برسانند، و یا به دیدار آن حضرت نایل شوند. اما در غیبت تامه (کبری) امام به طور کلی از نگاه ها پنهان است و باب مکاتبه و نامه نگاری بسته است؛ یعنی، بنای غیبت کبری و اقتضای آن این است که حضرت دیده نشود. البته این بدان معنا نیست که امکان ندارد دیده شود، زیرا ممکن است بعضی افراد، حضرت را ببینند.
- 3. در غیبت صغری، حضرت مهدی علیه السلام چهار نماینده داشت که آن ها را به صورت معین برگزیده بودند. مهمترین وظیفه آن ها برقراری ارتباط بین امام و مردم بود؛ ایشان اقامت گاه و مکان حضرت را نیز می دانستند، ولی در غیبت کبری چنین نیست.
- 4. در غیبت صغری ـ افزون بر سفیران چهارگانه ـ ممکن بود اشخاصی آن حضرت را ببینند و بشناسند؛ ولی در غیبت کبری کسی او را نمی بیند و اگر ببیند نمی شناسد.
اما چرا از همان ابتدا غیبت کبری صورت نگرفت؟ زیرا در مشیت الهی از ابتدا چنین مقدر بوده که آن حضرت پس از رسیدن به امامت، می بایست بی درنگ از دید عمومی پنهان شود و در ظاهر از آن چه در جامعه رخ می دهد، فاصله بگیرد؛ هر چند در واقع او از نزدیک، همه وقایع را احساس و ادراک می کند. باید توجه داشت که اگر آن حضرت، یک باره رخ در نقاب غیبت کامل می برد، ضربه سنگینی به پایگاه های مردمی و طرف داران امامت وارد می شد، زیرا مردم پیش از آن سال ها با امام خود ارتباطی تنگاتنگی داشتند، در مشکلات و نیازهای خود به ایشان رجوع می کردند، و اگر ناگهان امام پنهان می شد و مردم احساس می کردند که دیگر دسترسی به رهبر فکری و معنوی خود ندارند، ممکن بود مشکلاتی جدی برای جامعه پدید آید. بنابراین لازم بود که برای «غیبت تامه» زمینه سازی شود تا مردم به تدریج با آن خو بگیرند و خود را براساس آن بسازند. با غیبت صغرا در واقع این زمینه سازی صورت گرفت.
در این زمان حضرت مهدی عجل الله فرجه از دیدهها پنهان بود، ولی ایشان از راه نمایندگان، وکیلان و یاران مورد اطمینان، با شیعیان خود ارتباط داشتند.(5) رفته رفته با پدیدآمدن آمادگی (پس از گذشت مدت شصت و نه سال) به دستور خداوند، آن حضرت در پرده پنهان زیستیِ تمام و کامل قرار گرفتند.
پی نوشت
(1). «اِنَّ لِلْقائِمِ غَیْبَتَینِ یَرْجِعُ فِى اِحداهُما وَفِى الاُخْری لایُدری اَیْنَ هُوَ یَشْهَدُ المَواسِمَ یَری الناسَ وَلایَرْونَهُ»؛ نعمانی، الغیبة، ص 175، ح 15.
(2). «لِلْقائِمِ غَیْبَتانِ اِحْداهُما قَصِیرَةٌ وَالاُخْری طَوِیلَةٌ...»؛ شیخ کلینی، کافی، ج 1، ص 340.
(3). شیخ مفید، ارشاد، ج 2، ص 340.
(4). شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 159؛ شیخ کلینی، کافی، ج 1، ص 341؛ نعمانی، الغیبة، ص 149.
(5). ر.ک: رهبری بر فراز قرون، ص 101.
*****************
بازم می گم واست...
یا علی (ع)