بهنام خدا
سلام؛
بعضیها هم اصلا چیزی مثل "هیس! مردم خوابند" در قاموسشون نیومده!
جنابِ شمایی که نصف شب با اهل و عیال از راه میرسی و شَرَق شَرَق شَرَق درِ زنگزدهی گاراژتو باز میکنی و با سر و صدا و داد و فریاد جوری وارد میشی که گویی ارتش سرخ چین حمله کرده! و اون دمِ آخری هم چند تا گازِ اساسی به ماشینت میدی تا خیالت راحت شه که موتورش در وضعیت مطلوب و همسایهها در وضعیت نامطلوب واقع شدن، لطفا #آدِم_باش !
شاید کسی این اطراف بیماره و به زورِ دارو خوابیده، یا بچه کوچیک داره، یا برخلاف جنابعالی باید صبح زود پا شه و تا دلت بخواد کمبود خواب داره. شاید کسی خوابه عزیزم. "خواب" میدونی چیه؟
وقتی سکوت و تاریکی اطراف، عین ریشههای خزنده، به عمق جانت نفوذ میکنن و پلکهات به سنگینی وزنههای رقابت جهانی میشه و ذهنت از پراکندهگوییها خالی میشه و لایهلایه تا عمیقترین سطوحِ آرامِ رویاهای شیرین فرو میری و ریتم نفسهات آروم و مرتب میشه، یعنی خوابی!
تو این وضعیت کافیه که یکی مثل جنابعالی از راه برسه و همچین شیک، با صورت بکوبدت به متنِ زندگی حقیقی !
اونوقت یه بچه هم داشته باشه که هی فریاد بکشه: بابا درِ تو قفله!
تا مجبورت کنه همونجور بیحرکت، خیره به سقف، سکتهطوری، زیر لب بنالی: پس میخواستی باز باشه لعنتی؟!
و تازه اوج قصه رقم بخوره: "و خداوند کلید را آفرید". اونم یه دسته بزرگ. همچین سنگین. تا شروع کنی برای مدت یک ساعت چرق و چروق یکی یکی امتحانشون کنی ببینی اون درِ وامونده رو کدومشون باز میکنه.
و صندوق عقب را. که هی یادت بیفته یه چیزی توش جا گذاشتی و دوباره تَق! بکوبیش به هم.
و فریاد را. تا راحتتر با اعضای محترم خانواده که حالا "تو" هستند ارتباط بگیری.
عزیزم! اگه دیگه چیزی از قلم نیفتاده، برو تو!! سَرِ جَدّت!
ما که بیخواب شدیم و به لطف شما که همهی سگای محلو بیدار کردی، تا صبح در معیت واقواق و هاپهاپ ذکر میگیم و دعا به جون شما میکنیم.
ولی انصافا اینقدرها هم سخت نیست؛ بیا و #آدِم_باش !
به نام خدا
سلام؛
"کُلُِ یَوم عاشورا" یعنی در هر دورهای، دو تا جبهه داریم: جبهه #حق و جبهه #باطل . صورت سومی هم متصور نیست! یعنی جبهه بیطرف نداریم.
این تویی که باید #انتخاب کنی توی کدوم جبهه قرار بگیری. چه با #حق باشی چه علیه حق، به حق آسیبی نمیرسه، این تویی که عاقبتبهخیر میشی یا بیچاره.
#انتخابات از امتحانات بزرگ زمانه ماست. جبههی بیطرف هم نداریم. خودمونو گول نزنیم.
#من_رأی_میدهم #انتخابات_1400 #انتخابات1400 #انتخاب_صحیح
....................
پ.ن.
یه دوستی دارم از اون هنرمندای خلاق و خوشاخلاق که طرز فکرش نقطه مقابل منه و البته بسیار حقجو و حقپذیره. چون مدام بحث میکنه، میپرسه، رد میکنه و گاهی هم میپذیره. در مورد این مطلبی که نوشتم، پیام داده بود که همونجور که تو فکر میکنی جبهه حقی، مخالفان نظر تو هم خودشونو حق میدونن.
حرف قشنگیه. اصلا همه دعواها سر تعریف حقه. وگرنه که قتل و دزدی و دروغ رو همه بد میدونن منتها اونی که دزدی میکنه نمیگه این دزدیه، میگه این حق منه! ابن ملجم هم خودشو حق میدونست!
پس برای تشخیص حق و باطل باید ملاکشونو بشناسیم.
از کجا بفهمیم این عقیدهای که داریم درسته یا غلط؟ حقه یا باطل؟ (4 نمره)
ادامه داره ...
به نام خدا
سلام؛
خاصیت کوه اینه انگار که هرچی بالاتر میری ساکتتر میشی. بیشتر میشنوی و میبینی. شاید خاصیت کار سخت و طاقتفرسا اینه. شاید خاصیت برخورد با عظمت و قدرت بینهایت اینه... نمیدونم. هرچه هست اینقدر زبانم را بسته که صدای خزیدن باد لابلای گیاهان کوتاه و مخملی رو میشنوم. هرچند الان دقایقی هست که صدای همراهان رو که یه بند حرف میزنن دیگه نمیشنوم! صدای حرکت برگها و پر زدن زنبورها رو میشنوم. صدای نفسهای سگی که لابد همین نزدیکیها است، صدای پرسهزدن ابرها، صدای پای مورچهها.
زبان که از کار میافته، باقی حواس فعالتر میشن. تازه میفهمی چقدر قابلیت داشتی و همه رو خرج زبان میکردی!
شاید این خاصیت کوهستانه که خاطرات، عین سنگنوشتهها توی گوشه گوشهاش حک شدن. آدم بعد سالیان سال هم چیزای زیادی رو به یاد میاره که خیال فراموش شدن ندارن و هیچ نمیخوان دست از سرت بردارن. خاطراتِ همراهیها، نگاهها، حرفها، خندهها. خاطراتِ دعواها و دلخوریها. خاطراتِ تجربههای نو؛ چه خوشایند و چه دلآزار.
خاطراتِ خیلی چیزایی که دیگه حالا نیستن یا اگه هستن، دیگه اهمیتی ندارن. خاطراتِ لذت تنهاییها.
شاید این خاصیت کوهستانه که تو رو از جمع جدا میکنه و میکشه تو خلوت تنهایی خودت. هر قدم که بالاتر میری، خالیتر و تنهاتر میشی. افکار، مثل هزارتوی بیپایانی، تو رو میکشن و میبرن به هرجا که میخوان. اینقدر که یهو میبینی رسیدی جایی بالاتر از ابرها.
هنوز نمیدونم ما خودمونو از کوه بالا میکشیم یا این کوهه که ما رو بالا میکشه؟ هرچی هست قطعا پای عظمت کوه درمیونه. عظمتی که ما رو جذب میکنه و بالا میکشه. یا عظمتی که ما رو جذب میکنه تا خودمونو بالا بکشیم.
ته همه این پراکندهگوییها تو خلوت بکر کوهستان، میخوام بگم همنشینی با اونایی که دارای عظمت هستن، آدمو رشد میده. چه تو همت کنی و خودتو تا اون عظمت (یا قدری از اون) بالا بکشی، چه اون عنایت کنه و تو رو بالا بکشه. هرچی هست این عظمته که جذبت میکنه و باعث رشدته. وگرنه که اینهمه سنگ و کلوخ.
همنشین خوبه یکی مثل کوه باشه.
به نام خدا
سلام؛
ملت!
باید بفهمیم و باور کنیم و بفهمونیم که دنیا، آشفته و تشنه مُنجی شده.
و باید بفهمیم و باور کنیم و بفهمونیم که ظهور منجی، بندِ خواستِ ما و شماست!
بسه هرچی نشستیم و شعر و قصه گفتیم و تخمه شکستیم! اصلاح، همّت و اراده میخواد. تکان خوردن و یاعلی گفتن میخواد.
باید نگران بود.
باید دنبال چاره گشت.
اگر دلمون تو آتیش غم این روزگار، جز جز نمیکنه، اگر نمیفهمیم چی داره سَرِمون میاد، اگر بیخیال مصیبتهایی هستیم که مثل سیل دور و برمون جاری شده و خشک و ترو با خودش میبره، اگر دلمون نمیسوزه و آشفته نیستیم و به در و دیوار نمیخوریم از لرزشی که جهانو پر کرده، بیایید دعا کنیم بمیریم! چون اگه قراره انسان نباشیم، همون بهتر که اصن نباشیم!
ولی اگر زندهایم و بند بند وجودمونو پریشانی و غم پُر کرده، بیایید یه حرکتی بکنیم به سمت ظهور. وقتی دست و پا زدیم و چاره جستیم و اقدام کردیم و فایده داشتیم، اون وقته که دعامون اثر داره. وگرنه تا ابد بشینیم و دعای فرج بخونیم، چیزی اصلاح نمیشه که نمیشه که نمیشه!
هَل مِن مُعینٍ فَاطیلَ مَعَهُ العَویلَ وَالبُکاءَ؟
به خدا که اشکهامون بیثمر و دعاهامون بیاثره، چون وجودمون ثمری نداره. چون نمیتونیم حتی به قدر یه قدمی، تغییری تو حال جهان که نه، تو حال یه آدم حتی ایجاد کنیم. وقتی نسبت به همه چیز و همه کس بیتفاوتیم، چجوری جهان باید اصلاح شه؟! چجوری باید حالمون خوب شه؟
به نام خدا
سلام؛
...............
ملت!
به داد خودتون برسید!
این موج جدید شیوع کرونا نیست! موج بیتدبیری و سوء مدیریت هم نیست! این موج جهله که عدهای مغرضِ از خدا بیخبر، سوارش شدن و شیوعِ بیچارگیِ مضاعف ما و شماست!
همیشه پیشگیری، مفیدتر و کمهزینهتر از درمانه. راه پیشگیری از شیوع کرونا هم قرنطینه است. قرنطینه هم یعنی تعطیلی عمومی تمام کسب و کارها و رفت و آمدهای غیر اضطراری. اتفاقی که ابتدای شیوع کرونا برای مدت کوتاهی و بهصورت محدودی افتاد و تا حد زیادی کرونا رو مهار کرد.
ولی چرا ادامه پیدا نکرد؟ چون دولت موظفه در طول قرنطینه، معیشت مردم رو تامین کنه. یعنی موظفه پکهای استریلشده مواد غذایی و مایحتاج خانوارها رو بهصورت روزانه توسط افرادی خاص، یکی یکی درب منازل مردم تحویل بده. بله این برای ما خیلی غول بزرگیه. دولت ما همین قیمت سکه و ارزو کنترل کنه، نمیخواد آپولو هوا کنه! ولی درواقع این یه مسئله روتین و ساده توی تمام جوامعه. حالا اینکه ما رو نفت خوابیدیم و اینهمه درآمد و ذخیره داریم، بماند! اصلا دولت بیاد همون بودجهای که رهبری برای وزارت بهداشت تعیین کردن رو بده دست وزیر بهداشت، خودش بره تا جمعه صبح بخوابه، نمیخواد کاری کنه!
موج جهل، اینه که نه تنها حق و حقوقمونو نمیشناسیم، بلکه هنوز از شدت خباثت این دولت فاسد بیخبریم و هنوز منتظریم برامون کاری کنه.
ابتدای شیوع کرونا، رزمایشهای متعدد همدلی و کمکهای مومنانه به وفور بینمون موج میزد؛ ماسک تولید میکردیم، سطح شهرو ضدعفونی میکردیم، ارزاق به نیازمندان میرسوندیم و ... . حال چی شده کنار نشستیم و منتظر معجزهایم؟!
ملت!
بسیاری از هموطنانمون تو وضعیت فوق اسفناکی دارن دست و پا میزنن و هیچ فریادرسی هم ندارن... همدیگرو دریابیم... من افرادی رو میشناسم که نه قوت روزانه، که یک قرص نان ناقابلو باید از نونوایی محلشون قرض بگیرن! اصلا میشه تصور کرد؟ اتفاقا بعضی از این افراد خانواده شهید هم هستن... اتفاقا ما و شما هم مسلمونیم! گویا...
نشینیم کنار که دستی از غیب به دادمون برسه. اگر همت نکنیم، اگر این وضع نابسامانو رها کنیم که خود به خود درست شه، اگر بیتفاوت باشیم و به داد خودمون و کشورمون نرسیم، بعید میدونم چیزی ازمون بمونه.
هرکس به هر شکلی که میتونه باید تو میدون باشه و کمک کنه. هرکس اسم مسلمون رو یدک میکشه، به رسم مسلمونی نمیتونه بیتفاوت باشه و فقط گلیم خودشو از آب بکشه.
وَ مَا عَلَیکَ الَّا البَلاغ
..........................................
پ.ن:
1. رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ (پروردگارا! به هر خیری از جانب تو سخت محتاجم) / قصص، 24
2. اَللّـهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ ، اِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً ، بِرَحْمَتِـکَ یـا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .
بهنام خدا
سلام؛
- یه عمر گفتیم مرگ بر امریکا ! هی شعار ! هی حرف ! آخرش چی شد؟!
- تمنای مرگ ملتها و تولید اینهمه انرژی منفی، چه مشکلی از دنیا رو تا حالا حل کرده که از این به بعد بکنه؟!
- خوبه ملتهای دیگه هم برای ما آرزوی مرگ بکنن؟! خوشمون میاد؟!
همیناست دیگه نه؟ اگه چیزی رو جا انداختم بگین اضافه کنم...
اول از همه، ما نمیگیم مرگ بر آمریکا، خدا میگه. اصلاً فرهنگ لعن و نفرین نسبت به «بدهای عالم» رو خود خدا اونم توی قرآن یادمون داده. خدا که حرف بد نمیزنه نعوذبالله... اشتباه هم که نمیکنه نعوذبالله... پس پشت این مرگ خواستن برای بدها، یه حکمت خوبی هست که اوضاع انسانها و جهان رو بهتر میکنه. تو این که بحثی نیست که همه کار خدا از سر حکمته و حکمتهای خدا برای رشد انسانها در جهت زندگی بهتر و جهانی سالمتر و آخرتی آبادتره.
اما کجاهای قرآن خدا گفته مرگ بر بدها؟
سوره محمد، آیه 8:
وَ الَّذینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُم
یعنی کسانی که کافر شدند و با دین مقابله میکنند؛ مرگ بر آنان باد. دقیقاً معنی فارسی «فَتَعْساً لَهُمْ» اینه: «مرگ بر آنان باد»، یعنی «نابود باشند».
سوره ممتحنه، آیه 4:
"قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى? تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ"
یعنی برای شما الگوی خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامیکه به قوم (مشرک) خود گفتند: ما از شما و آنچه غیر از خدا میپرستید بیزاریم؛ ما نسبت به شما کافریم؛ و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکارشده است؛ تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید.
خدا میفرماید از حضرت ابراهیم (ع) و کسانی که ایشان را همراهی کردند، الگو بگیرید. کجا؟ اونجایی که اعلام برائت کردند از مشرکان و اعمالشون. برائت، یعنی دشمنی و بیزاری و نفرت که گاهی بیان میشه، گاهی نمیشه. خدا فرموده از حضرت ابراهیم (ع) الگو بگیرید در اعلام برائت. پس باید نفرت و دشمنیمونو به زبون بیاریم و نشون بدیم.
گروههای مختلفی توی قرآن مورد لعن و نفرین خداوند و فرشتگان و خوبان عالم واقع شدهاند:
1. کافران / سوره احزاب آیه 64
2. کتمانکنندگان حقایق / سوره بقره آیه 159
3. آزاردهندگان رسول خدا (ص) / سوره احزاب آیه
4. ستمکاران / سوره مائده آیه 78
5. فسادگران در زمین / سوره محمد (ص) آیات 22 و 23
6. نسبتدهندگان دروغ به خداوند بزرگ / سوره هود آیه 18
7. نسبتدهندگان به فحشا ـ زنا و .../ سوره نور آیه 23
این از لعن و نفرین و آشکار کردن دشمنی.
اما در بخشهایی از قرآن هم خداوند، مرگ خواستن برای مستکبران رو مطرح کرده و صراحتا فرموده «مرگ بر...»:
1. سوره بروج، آیه 4:
قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ
مرگ بر شکنجهگران صاحب گودال آتش (مرگ بر ستمگرانی که برای سوزاندن و هلاکت مؤمنان چالههایی پر ازآتش درست کرده بودند).
2. سوره الذاریات، آیه 10:
قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ
مرگ بر دروغگویانی که بیدلیل و برهان سخن میگویند و مردم را گمراه میکنند.
3. سوره مدثر، آیات 18 تا 20:
إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ، فَقُتِلَ کَیْف قَدَّرَ، ثمَّ قُتِلَ کَیْف قَدَّرَ
اوست که فکر و اندیشه بدی کرد، و مرگ بر او که چه اندیشه غلطی کرد، باز هم مرگ بر او که چه فکر خطایی کرد.
4. سوره عبس، آیه 17:
قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَکْفَرَهُ
مرگ بر این انسان، چقدر کافر و ناسپاس است!
پس، مرگ بر بدهای عالم، شعار ما نیست. چون ما کارهای نیستیم. ما فقط بندهایم و وظیفهمون اطاعت از فرمان پروردگارمونه. ما مطابق امر پروردگارمون میگیم مرگ بر امریکا.
اما وقتی میگیم مرگ بر امریکا، یعنی آرزوی مرگ و نیستی برای ملت امریکا داریم؟ معلومه که نه! ما با مردم عادی که دشمنی ندارن و خودشون اسیر کینهتوزی و فساد حاکمان تروریستشون هستن کاری نداریم. ما آرزوی نابودی دولتها و حکومتهایی رو داریم که جز ظلم و فساد، کاری تو عالم نمیکنن و این مطابق عقل و دستور دینمونه.
اگر مرگ بر امریکا بیاثر بود، رئیس جمهور امریکا به تقلا نمیافتاد که این شعارو از زبون ما بندازه و وسط سخنرانیش تو سازمان ملل از ملت ایران بخواد دیگه شعار مرگ بر امریکا ندن. اگه بی اثر بود، امریکاپرستهای بیهویت دست و پا نمیزدن که به بهونههای مختلف، این شعارو حذف کنن. ما اگر ملت ضعیفی بودیم و میگفتیم مرگ بر امریکا، به جای اینکه ناراحت بشن باید بهمون میخندیدن. پس ما ملت قدرتمندی هستیم و مرگ بر امریکا گفتنمون اثر داره که ترسیدن و دست و پا میزنن. این نکته خیلی مهمه. نباید به سادگی ازش گذشت.
اینکه امام خمینی (ره) فرمودن «امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» هم یقینا صحیحه چون بر اساس کلام خداست:
الَّذِینَ کَفَرُواْ وَ صَدُّواْ عَن سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُم (سوره محمد، آیه 1)
کسانی که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، (خداوند) اعمالشان را نابود میکند!
میبینیم که امریکا چقدر زور میزنه، سرمایه میریزه، آدم استخدام میکنه، چقدر فتنه و فساد درست میکنه، ولی آخرش همش مثل حباب روی آب، از بین میره. هرکاری میکنه به هدف کثیفش که از بین بردن اسلام و ذلت مسلموناست نمیرسه. چون این وعده خداست. یعنی یه سنت الهی که حتما محقق میشه.
همینطور کلام شهید بهشتی که «به آمریکا بگویید، از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر!»، این هم کلام خداست:
هَا انتم اُولاءِ تُحبُّونَهم ولا یُحبّونَکم وتُومِنون بِالکتابِ کُلِّهِ وَإذَا لَقوکُم قالوا ءامَنّا وإذا خَلَوا عَضُّوا عَلیکم اَلاَنامِلَ مِنَ الغَیظِ قُل مُوتُوا بِغَیظِکُم إنَّ اللهَ علیمٌ بِذاتِ الصُّدور (سوره آل عمران، آیه 119)
آگاه باشید شما کسانی هستید که آنها را دوست دارید در حالیکه آنها شما را دوست ندارند چون شما به همه کتب آسمانی ایمان دارید به آنها محبت میکنید- اما آنها نفاق میورزند- هرگاه باشما ملاقات کنند، اظهار ایمان میکنند و در خلوت از شدت خشم سرانگشتان خود را به دندان گیرند! بگو به این خشم بمیرید. خدا از درون دلها آگاه است.
امریکا، فقط دشمن ما نیست، دشمن درجه یک انسانیته. استکبار، یعنی کسی خودشو قدرت برتر و شخصیت درجه یک عالم بدونه. اینجور افراد، مورد خشم و غضب شدید خدا هستند، مثل فرعونها و پادشاهان ظالم و امروز، امریکای جنایتکار، انگلیس خبیث و اسرائیل رذل. اینها قطعا نابودشدنی هستند، چه ما نابودیشونو بخواییم چه نخواییم. چون خواست خدا قطعا محقق میشه.
بهنام خدا
سلام؛
این روزها، حال کسی رو داریم که یه برادرش، سهواً، برادر دیگرشو کشته. برای هر دو عزاداریم. به هر طرف میچرخیم جز خون دل نمیبینیم. اینقدر قلبهامون آتیش گرفته که دودش آه میشه مدام و جای هر حرف و کلمهای از دهانمان خارج میشه. اشکهامون چنان به جوش اومده که گونههامونو خون انداخته. بند بند استخونامون میخواد از هم باز شه. نه نای راه رفتن مونده، نه مجال گفتن. لبخند از چهرههامون پرکشیده و سراپا ماتمیم. چطور میشه حال این روزها رو تعریف کرد؟
با اینهمه، چرا از سپاه دفاع نکنم؟ یه برادرو از دست دادیم، نمیخوام اون یکی رو هم از دست بدیم. چرا پشت سپاه نایستم و سپر ترکشهای بدخواهانش نباشم وقتی یه عمر، بی مزد و بی منت، سپر بلای همه ما بود. بی اینکه بفهمیم، بی اینکه توجه کنیم، بی اینکه قدردان باشیم. سپاه، همیشه مظلوم بود. همیشه مورد طعنه بدخواه بود. همیشه همه کاسه کوزهها سرش شکسته شد و همیشه کنارمون بود. سپر بلامون بود. تو سیل و زلزله، اولین گروه پیشقدم بود که به دادمون میرسید. سراپا خاک و گل میشد، تا گرد اندوه رو از چهرههامون پاک کنه. توی مرزها، بیرون مرزها، زمین، هوا، آب، همه جا رو برامون پاسداری داد که آب تو دلمون تکون نخوره. که اون جریان اکران فیلم «به وقت شام»، در پردیس کوروش، لباس حقیقت به تن نکنه و تن و بدن زن و بچه بیدفاعو نلرزونه. سپاه، همیشه مرد بوده، وسط اینهمه نامردمی.
به قول شهید همت، وقتی تو جبهه سرگردون شدین، ببینین آتیش دشمن کدوم طرف میباره. هرجا زیر آتیش دشمنه، اونجا سنگر خودیه. چرا از سپاه دفاع نکنم وقتی توپخونه دشمن بسته رو سر سپاه ما. سپاه ما. سپاهی که برخاسته از دل ماست و همه همتش ما مردمیم. سپاه، جان این ملته. اگر الان پشتش نباشیم، دشمن جان ما رو میگیره. اونوقت دواعش و سرکردههاشون فرصت پیدا میکنن ادعا و آرزوی همیشگیشونو تحقق ببخشن و در ایران، حمام خون بنا کنند.
در پایان، برای رفقام و هرکس حرفمو میفهمه مینویسم، برای رفع این هم و غم عظیم و این گرفتاری خردکننده، سفارش شده جوشن صغیر بخوانیم.
بخوانیم و برای التیام دردهای کشورمون دعا کنیم. برای فرج مولامون زیاد دعا کنیم که گشایش اول و آخر، به دستان مبارک ایشون بنده و چاره دردهای امروز و همیشهمونه.
بهنام خدا
سلام؛
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که آن حضرت فرمود: «قرآن بر چهار قسمت نازل شده است: یک چهارم درباره حلال و یک چهارم درباره حرام، یک چهارم درباره سنتها و احکام، یک چهارم درباره اخبار آنان که قبل از شما بوده اند و آنان که بعد از شما خواهند آمد و حلّ و فصل مسائل جاری شما [1].
آدم چیزهای مهم و حساس رو دو دستی میگیره؛ چیزی که توجه ویژه میخواد، احتیاط خاص میطلبه، اهمیت بالایی داره، وزینه، و خلاصه چیزی که باید خیلی حواسمون بهش باشه رو باید دو دستی بگیریم. ما قرآن رو یه دستی گرفتیم!
یک چهارم قرآن بنابر روایت، تاریخه. تاریخ هم برای خوندن و دونستن و عبرت گرفتنه. ولی ما غالباً بی توجهیم.
خدا در قرآن میفرماید:
لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی مَواطِنَ کَثیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرینَ [2].
قطعاً خداوند شما را در مواضع بسیاری یاری کرده است ، و [نیز] در روز «حُنَین» آن هنگام که شمارِ زیادتان شما را به شگفت آورده بود ، ولی به هیچ وجه از شما دفع [خطر] نکرد ، و زمین با همه فراخی بر شما تنگ گردید ، سپس در حالی که پشت [به دشمن] کرده بودید برگشتید.
حنین، اسم بیابانی است بین مکه و طائف که جنگ معروف حنین در اون اتفاق افتاد. اون روز مسلمونا که همیشه مظلوم و ضعیف بودن، وقتی دیدن چقدر تعدادشون زیاده و از نظر تعداد به دشمن برتری دارن، مغرور شدن و پیش خودشون گفتن ما هرگز از اینا شکست نمیخوریم. همین غرور منشأ شکستشون شد. چون غرور با خودش غفلت هم میاره. غفلت از مسبب الاسباب. یعنی من تکیهام به زور بازوی خودم باشه، به علمم، به قدرت بیانم، به هر توانمندی که تو خودم میبینم و غفلت کنم از اینکه سرچشمه همه اینا خداست و اگر توانمندیای در من هست، فقط در سایه لطف و اراده خداست. وقتی آدم غافل میشه، باید تنبیه شه. تنبیه یعنی آگاهی. یعنی بفهمه کجای کارش ایراد داره. چون بنا بر رشده. و رشد وابسته به آگاهیه.
مسلمونا مغرور شدن و به همین خاطر شکست خوردن. چنان شکستی که فقط دنبال راهی برای خلاصی از مخمصه بودن و هیچ پناهی پیدا نمیکردن.
حال این روزهای ما، این آیه رو یاد آدم میاره. شهادت حاج قاسم که تا همین یکی دو روز پیش اصلاً برامون قابل هضم نبود، و پشت سرش اون تشییع جنازه باشکوه و غرورآفرین که فقط میتونست معجزهای در ایران و عراق و لبنان و سایر کشورهای فتنهزده و کل دنیا باشه، و باز پشتبندش، سیلی محکم سپاه بر امریکای تروریست و عقبنشینی وحشتزده امریکا، اسرائیل، و آل سعود، همه وجودمونو پر از غرور و افتخار کرد. خب طبیعی هم بود. گاهی هم گفتیم و نوشتیم که «و ما رمیت اذ رمیت، ولکن الله رمی»، ولی خب، خودمونیم، اونجور که باید و شاید، اونجور از اعماق قلبمون، درنیومد. خدایی شیرمردان سپاهمون غرورآفرینن ولی خب، غرور کار دستمون داد.
اینقدر اوضاع به هم پیچیده و دردها تو در تو و مصیبتها بیپایانه که آدم روزی هزاربار آرزوی مرگ میکنه. کاش این کابوس وحشتناک هرچه زودتر تموم شه. قلبهامون مالامال درده و چهرههامون در هم شکسته و چشمامون غمباره. ولی بیکسوکار نیستیم. پروردگاری داریم که امید و توکلمون به اونه و میدونیم هر بلایی سرمون میاد، در مسیر رشدمونه و قراره این پوستههای سختو بشکنیم و جوونه بزنیم و سر از این خاک سیاه دربیاریم و تو آغوش آفتاب، جوونه بزنیم. میدونیم خدایی که با ماست، ما رو تنها نمیذاره و این، تنها روزنه تنفسمون تو این روزهاست.
الان هم چاره، پناه بردن به آغوش امن و مطمئن پروردگاره. باید معنویاتمونو تقویت کنیم. ارتباطمونو با خدا قوی کنیم تا بهمون آرامش و طمأنینه بده و خودش از این طوفانهای سهمگین به سلامت عبورمون بده. باید همونجور که ازمون خواسته از صبر و نماز کمک بگیریم: وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ [3].
اگه با خدا باشیم و حدودشو رعایت کنیم، خدا پشت ما رو خالی نمیکنه، قطعاً کمکمون میکنه و این وعده الهیه که إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم وَیُثَبِّت أَقدامَکُم، اگر دین خدا رو یاری کنیم، زیر چتر حمایت خدا قرار میگیریم و انشاءالله میرسه روزهای روشنی که انتظارش، طاقتمونو برده:
ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ذلِکَ جَزاءُ الْکافِرینَ [4].
آنگاه خدا آرامش خود را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فرود آورد ، و سپاهیانی فرو فرستاد که آنها را نمی دیدید ، و کسانی را که کفر ورزیدند عذاب کرد ، و سزای کافران همین بود.
پ.ن.
1. کلینی، محمّدبن یعقوب، اصول کافی، به تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 2/627: عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: انّ القرآن نزل أربعه أرباع، ربع حلال و ربع حرام، و ربع سنن و احکام و ربع خبر ما کان قبلکم و نبأ مایکون بعدکم و فصل ما بینکم.
2. سوره توبه، آیه 25.
3. سوره بقره، آیه 45.
4. سوره توبه، آیه 26.
به نام خدا
سلام؛
دهه شصت چیزی به اسم گوشی همراه -به این فراوانی- نبود و همان قطعات آجری هم که بود، در دسترس همه نبود. اصلا ضرورتی برای چنین چیزی احساس نمیشد که کسی بخواهد بخش اعظمی از درآمدش را صرف چنین وسیلهای کند. اینترنت و شبکههای مجازی به این شکل در دسترس که هیچ، در تصور هم نبودند. دهه هفتاد کمکم گوشیهای همراه به خانهها راه پیدا کردند آن هم باز همه نداشتند و باز ضروری و اجتناب ناپذیر نبود. دهه هشتاد، گوشیهای بهروزتر، مجهز به دوربین و یکسری امکانات ابتدایی (که آن زمان شاهکاری بود برای خودش) وارد بازار و درنتیجه وارد خانهها شدند. در این فاصله کوتاه تا دهه نود چه اتفاقی افتاد؟ یک انفجار عظیم صورت گرفت که خودمان هم نفهمیدیم کِی و چطور پرت شدیم وسط اینهمه تکنولوژی و اطلاعات!
اینجا دو دسته شدیم. یه عده از ذوقمان پریدیم وسط دریای تکنولوژی و غرق شدیم، یه عده از ابهتش ترسیدیم و قایم شدیم! آمد و رسید به فرزندانمان که از آنجایی که سراسر شور و شوقند، هرطور شده (حتی یواشکی) پایی به آب میزنند و از این دریای بی کران، حتما میچشند. بحثم همینجاست.
امسال دخترم را که از پیشدبستان به مدرسه اسلامی فرستاده بودم، برداشتم و گذاشتم مدرسه دولتی. بس که جانم به لب رسید از اینهمه غفلت والدینی که اصلا نمی دانند فضای مجازی چطور املا میشود! این معضل واقعا جدی است و شوخیبردار نیست. با والدینی سروکار داشتم که یک گروه ساده کلاسی را در تلگرام نمیتوانستند چک کنند و از آن طرف، فرزندانشان بلد بودند تاریخچه فعالیتهای اینترنتیشان را پاک کنند! در سایت مدرسه از هر فرصت چند ثانیهای استفاده میکردند تا معلومات! و یافتههایشان را با دیگر همکلاسیهایشان بهاشتراک بگذارند و واقعا معضلی درست شده بود که خبر دارم هنوز هم جمع نشده است.
مسائلی که در مدرسه اسلامی با آنها مواجه بودیم، در این مدرسه دولتی اصلا وجود ندارد. خیلی فکر کردم که چطور ممکن است در خانوادههای مذهبی چنین معضلاتی مطرح باشد و در خانوادههایی که چندان دغدغه مذهب را ندارند، نه. فکر کردم شاید به خاطر سختگیریها و محدودیتهای بیش از اندازه خانوادههای مذهبی باشد که بچهها را تشنه و حریص میکند. یا شاید به خاطر وضعیت اقتصادی مطلوب دانشآموزان مدارس غیرانتفاعی باشد که در نتیجه از امکانات بیشتری (مثل تبلت شخصی و ... ) برخورداند. شاید اینها و خیلی چیزهای دیگر مطرح باشند، اما چیزی که کشف کردم از تمام اینها مهمتر و حیرتآورتر است و آن اینکه خانوادههای مذهبی برای مصون ماندن از آسیبهای مختلف اخلاقی و اعتقادی، خیلی چیزها را از زندگیشان حذف میکنند و غیر ضروری میدانند؛ از جمله فعالیت در فضای مجازی. لذا اطلاعات کافی و آگاهی لازم را نسبت به اینگونه فعالیتها یا ندارند، یا خیلی کم دارند. اما بچهها، متعلق به این دوران و مالک این تغییرات عظیم تکنولوژی (بخوانید بیگ بنگ!) هستند و نمیتوان آنها را محروم کرد و دور راند. بچهها به هرحال (حتی پنهانی) راهی به سوی زندگی جاری باز می کنند و حتما به این فضاها وارد میشوند و این درحالی است که این والدین حتی باخبر نمی شوند که بخواهند نظارت و همیاری و کنترلی داشته باشند. این بچهها در فضای مجازی چنان بی پناه و آسیبپذیر هستند که یک کودک وسط جنگل!
بحث به روز بودن، خیلی جدی و مهم است. معضلاتی که ما در دبستان اسلامی داشتیم، در دبستان دولتی با تمام تفاوت دغدغهها و بینشها نداریم. قطعا اگر یک خانواده مذهبی متوجه شود که فرزندش دچار انحرافاتی شده است، به سرعت اقدام می کند. اما متاسفانه این والدین اصلا باخبر نمی شوند که در خانه خودشان و کنار گوششان چه اتفاقی میافتد. معضلاتی که چنین کودکانی دچارش میشوند، وارد مدرسه و درنتیجه خانوادههای دیگر میشود و این اپیدمی میتواند یک جامعه را فلج کند!
پدر بزرگوار، مادر عزیز؛
به شکل کاملا اضطراری، سطح معلومات خود را به روز کنید! شوخیبردار که نیست! شما صاحب فرزندانی هستید که سرنوشت آنها تا ابد به سرنوشت شما گره خورده است.
بهنام خدا
سلام؛
آدم باید بلد باشه چجوری حرف بزنه.
آدم با دوست و رفیقش یه جور حرف میزنه، با پدر و مادرش یه جور، با یه غریبه تو مترو یه جور دیگه.
نمیشه اونجوری که با آبجیمون حرف میزنیم، با رئیس دانشگاهمون هم حرف بزنیم. این چند رویی و چند شخصیتی نیست. آدم باید بلد باشه چه حرفی رو چجوری و چه موقع و کجا بزنه. بیخودی که نگفتن: هرسخن جایی و هر نکته مقامی دارد...
وقتی میخواییم پیش یه آدم مهم بریم، مثلا میخوایم بریم محضر رهبر معظم و قراره یه حرفی رو مثلا به نمایندگی از نسل جوان بزنیم، از چقدر وقت قبلش، متنو آماده میکنیم، به چند نفر نشون میدیم، نواقصشو برطرف میکنیم، کلی بالا و پایین میکنیم که یه حرف درست درمون مؤدبانه بشه که منظورمونو هم خوب و شفاف برسونه.
بالاخره فرق داره دیگه. آدم باید این فرقو متوجه باشه.
وقتی میخوایم با خدا صحبت کنیم چی؟ اونموقع میشینیم هرجور دلمون خواست، هرچی دلمون خواست، هروقت دلمون خواست، به زبون میاریم. چون خدا از همه محرمتره. و از همه مهربونتره. و از همه نزدیکتره. چون خدا عصبانی نمیشه، رو ترش نمیکنه، آدمو قشنگ میفهمه.
وقتی ناراحتیم، نگران لحن حرفمون نیستیم، هرچی میخوایم میگیم، بعد هم پشیمون میشیم و عذرخواهی میکنیم. خدا هم به رومون نمیاره، خدا ستارالعیوبه. چیزی هم تو دلش نگه نمیداره، زود میبخشه، سریع الرضاست...
ولی خوبه آدم بلد باشه چجوری حرف بزنه. برای همینم خدا خودش یادمون داده. چون ما که بلد نبودیم. خدا رو هم اونجور که باید و شاید نمیشناسیم که قشنگ بفهمیم با کی طرفیم. یه چیزای جزئی یاد گرفتیم که کافی نیست و اون حق بندگی رو نمیرسونه. واسه همین خودش یادمون داده:
بسم الله الرحمن الرحیم
بهنام خداوندِ گستردهمهرِ مهربان. یعنی کار رو باید با نام خدا آغاز کرد تا خدایی باشه، رنگ و بوی خدایی بگیره و معلوم باشه برای خداست. کار باید مارک خدا رو داشته باشه تا به درد بخوره وگرنه بیفایده میشه. چون گفتن کاری که با نام خدا شروع نشه، ابتره. یعنی بیخاصیته. همیشگی و جاودانه نیست. سر و تهش هم میاد.
الحمدلله رب العالمین
یعنی همه حمد و ستایش، هر زمان و برای ستایش هر موجودی تو هستی به کار بره، همهش متعلق به خداست. چون اصل و آفریدگار خداست و هیچ موجودی، ظهوری جدا از رب العالمین نداره.
الرحمن الرحیم
همون که رحمتش همه موجودات (مومن و کافر) رو دربرمیگیره و همه تو این دنیا داریم از نعمتاش استفاده میکنیم و نسبت به بندههای مومنش خیلی مهربونه و این محبتش همیشگیه، تا ابد.
مالک یوم الدین
همون که صاحب و صاحب اختیار روز جزاست، سرنوشت هممونو اون رقم میزنه و اول و آخرش کارمون فقط با خودشه.
ایاک نعبد و ایاک نستعین
حالا که اینا رو یادگرفتی، خودت بگو، از طرف خودت، به زبون خودت، که فقط تو رو میپرستیم. نگو میپرستم، چون دیگه منی این وسط نیست. همش خداست. منیّتتو کنار بذار و برو قاطی جمع بگو: فقط تو رو میپرستیم. برای این پرستش هم از خودش کمک بخواه، چون جز او هیچکس کارهای نیست: و تنها از تو یاری میجوییم.
وقتی میخوان به بچه راه رفتن یاد بدن، اول دو تا دستشو میگیرن و تاتی تاتی راهش میبرن بعد آروم دستشو ول میکنن و میذارن خودش راه بره تا کم کم راه بیفته. از اول آیه تا اینجا، خدا دستمونو گرفته و قدم قدم آورده و به اینجا که رسیده، دستمونو ول کرده: از اینجا به بعد، خودت به زبون خودت خدا رو مخاطب قرار بده: ایاک نعبد و ایاک نستعین، اهدنا الصراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم، غیرالمغضوب علیهم و لا الضالین...
به این هم راضی نشده، به معصومین (ع) هم فرموده بهمون یاد بدن. مفاتیح الجنان، پره از دعاهایی که ائمه ع واژه واژه تو دهانمون گذاشتن که بلد باشیم چجوری حرف بزنیم، وقتی دست و پامونو گم میکنیم و نمیدونیم چجوری حرف بزنیم، وقتی نمیدونیم چی برامون بهتره و چی باید از اون دریای بیانتهای جود و کرم بخوایم، وقتی گرفتاریم و زبونمون بند اومده و خلاصه هرموقعی، تو هر حال و هر زمانی که هستیم، بلد باشیم چجوری حرف بزنیم.
بالاخره آدم باید بلد باشه چجوری حرف بزنه.
التماس دعا