سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

سلام؛


اگر هنوز هم از آن دسته افرادی دور و برتان هستند که معتقدند اگر آقای قالیباف به نفع آقای جلیلی کنار رفته بود، الان آقای جلیلی رئیس‌جمهور بود، فقط لبخند بزنید.



اگر هنوز می‌بینید عده‌ای براساس حرف و نظر کانال‌ها و پیج‌های معروف، سخنوران، سلبریتی‌ها و بلاگرها، سبک زندگیشان را می‌سازند، بیهوده چانه نزنید، لبخند بزنید.
 

اگر هنوز هم عده‌ای با تعجب می‌پرسند: "چطور مردم به آقای پزشکیان رأی دادند؟" لبخند بزنید.
نیازی نیست توجیهشان کنید.
حرف و سخن، بی‌فایده است.
فقط لبخند بزنید.

و هر زمان توانستید سر به کوه و بیابان بگذارید.


فقط فراموش نکنید هر مصیبتی در طول تاریخ بر بنی بشر رفته، ریشه در جهل مردم داشته.

نه،

روز عاشورا هنوز به شب نرسیده است...







تاریخ : دوشنبه 103/4/25 | 7:24 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |

به نام خدا

سلام؛


خیلی دندان روی جگر گذاشتم که در ایام انتخابات این حرف‌ها را نزنم و وجهه خودمان را بیش از این خراب نکنم.

الحمدلله که نتایج اعلام شد و کابوس انتخابات به پایان رسید. باید تبریک گفت به آقای پزشکیان و طرفدارانشان. ایشان رسماً تا چهار سال رئیس جمهور همه ایران هستند و اینکه خیال کنیم هر اتفاقی افتاد باید یقه آنهایی را بگیریم که به ایشان رأی دادند، مثل باقی تحلیل‌هایمان پوچ و بچگانه است.

از امروز تک‌تک ما مسئول این انتخاب هستیم و همانطور که در دستاوردهای احتمالی این دولت، همه شریکیم، در هر مشکل احتمالی هم همه سهیم خواهیم بود؛ چه کسانی که به ایشان رای دادند، چه کسانی که اصلاً رأی ندادند یا رأی باطله صادر کردند، و چه کسانی که به رقیب ایشان رأی دادند.

آن دو گروه اول که تکلیفشان روشن است، اما این گروه آخر ... جامعه تنگ و بسته ما حزب‌اللهی‌ها مجال جمع‌گرایی نمی‌دهد. ما، بیشترمان، فقط با مدل خودمان مراوده داریم و درهای پذیرشمان به روی غیر خودمان بسته است. جمع‌های ما اینقدر همه یک‌شکل و یک‌دست هستند که خیال می‌کنیم کل جامعه چنینند یا باید چنین باشند. غیر خود را نمی‌توانیم بپذیریم. حتی در خیابان به "دیگری" واکنش نشان می‌دهیم شده در حد یک اخم، یک چشم‌غره.

ما، بیشترمان، خیال می‌کنیم خودمان در صراط مستقیم هستیم و باقی جهنمی و فسادآفرین. ما حتی در میان خودمان، در یک جبهه، تحمل نظری دیگر را نداریم. و این همان چیزی است که حال جمعی را از ما به هم می‌زند. حق هم دارند. فقط در همین پیله تنگ خودمان نگاه کنیم ببینیم در یک جبهه مشترک، در همین جبهه انقلاب، با طرفداران آقای قالیباف چه کردیم؟! کسی که در یک جبهه، نگاهی غیر از ما داشت!  

دوست خوبم! تا زمانی که سطح تحلیل ما به عنوان افراد بالغ این جامعه در این حد است که بپرسیم "آقای قالیباف پول تبلیغات پیامکی را از کجا آورده؟!" وضع ما همین است.

تا وقتی کسانی را صاحب منصب و تریبون می‌کنیم که حاصلی جز تخریب دیگران و دمیدن در آتش تفرقه ندارند، وضع ما همین است.

ما، بیشترمان، آدم‌های مریدی هستیم که تشنه مرادند و وقتی دست روی یک "شخص" بگذاریم، دیگر زمین به آسمان برسد، جز حُسن در او نمی‌بینیم.

ما پایبند اصول نیستیم، دلبسته اشخاصیم و همین اشخاص اگر از اصول قطعی ما افول کنند هم می‌گوییم لابد صلاح و حکمتی است!

همین‌ها، همین امثال رائفی‌پورها، رسایی‌ها، ثابتی‌ها، هم‌نوا با دشمنان و بدخواهان این نظام، شروع به تخریب فردی می‌کنند که در جبهه خودی است، که کارآمدی و صلاحیتش اثبات شده است، که سال‌ها کارنامه موفق داشته و یک فساد نتوانستند برایش ثابت کنند، آن‌وقت ما مریدان هم همان حرف‌ها را تکرار می‌کنیم و چشم بسته به همان راه می‌رویم، گویا جز این سرنوشتی نداریم.

بیشتر ما، همین مایی که اینهمه دم از ولایت و رهبری می‌زنیم، حتی قدرت تحلیل سخنان رهبری را هم نداریم، یا مصادره به مطلوب می‌کنیم، یا خود را به تجاهل می‌زنیم و کار خودمان را می‌کنیم. حتی حاضر نیستیم با نظر مخالف خود، گفتگو کنیم.

چرا؟

چون قدرت تحلیل و توان استدلال نداریم، پس زود از کوره در می‌رویم و به جان هم می‌افتیم و تنها هنرمان، تخریب رقیب است نه اثبات باور خودمان.

این یعنی دستمان خالی است و حرفی برای گفتن نداریم ولی پافشاری می‌کنیم.

این یعنی تعصب.

یعنی جهل.

و امروز ما چوب جهلمان را می‌خوریم.

چهره‌هایی مثل آقای جلیلی، هرچقدر هم خوب و کارآمد باشند، در این جامعه پذیرفته نمی‌شوند. مردم ترجیح می‌دهند به مصیبت روحانی رأی بدهند تا امثال آقای جلیلی.

چرا؟

چون دلشان نمی‌خواهد کار به دست امثال بنده و شما بیفتد.

چون وجهه انقلاب را بنده و شما در همین تعاملات روزانه‌مان، در همین کینه‌توزی‌ها و خودستایی‌هایمان، نابود کرده‌ایم. چون مردم با دیدن امثال آقای جلیلی، یاد بنده و شما می‌افتند!

تعارف که نداریم، خراب کرده‌ایم!

دولت شهید رئیسی هم که تنها امید باقی‌مانده‌مان بود، فرصت رسیدن به بهره‌برداری را نیافت و با آنهمه تلاش بی‌وقفه و اقدامات زیربنایی، متأسفانه از دست رفت.‌

امروز، بهترین و وارسته‌ترین انسان هم در این جبهه دیده و شنیده نمی‌شود، مردم از این جبهه فراری‌اند.

چرا فکر می‌کنند اگر ایشان بیاید جنگ می‌شود؟ چون بنده و شما را دائم در جنگ دیده‌اند، یا با خودمان، با با غیر خودمان.

چرا فکر می‌کنند ایشان قدرت تعامل با دنیا را ندارد؟ چون بنده و شما را محدود و منزوی یافته‌اند که جز با موارد محدودی، نمی‌توانیم تعامل کنیم و همه را پس می‌زنیم.

چرا خیال می‌کنند حضور ایشان مایه بدبختی است؟ چون بنده و شما، اطرافیانمان را بیچاره کرده‌ایم. چون فکر می‌کنیم هیچ‌کس نمی‌فهمد و ما موظفیم به همه بفهمانیم. چون در جمع دوستانه و مهمانی‌ها، نُقل مجلسمان دعوای سیاسی است. چون دم از خدا و پیغمبر می‌زنیم و اخلاق نداریم، صبر نداریم، روی خوش نداریم، پذیرا نیستیم.

رفیق!

بیشتر ما از کل حزب الله بودن، یک "اشداء علی الکفار" را برداشته‌ایم و بر سر دوست و دشمن می‌کوبیم.

اگر ما با جامعه، چنانکه هست، نه چنانکه رؤیا و مطلوب ماست، مراوده داشتیم، اگر بین دوستانمان از تیپ‌ها و گرایش‌های مختلف وجود داشتند و اهل گفتگو و تفاهم بودیم، اینها را پیش از انتخابات می‌فهمیدیم و اینهمه شخصی مثل آقای قالیباف را به دست خودمان تخریب نمی‌کردیم. ایشان در رقابت، بسیار قوی‌تر و موفق‌تر بود و در مدیریت، بسیار کارآمدتر. چون توان جمع میان تفکرات مختلف را داشت و پیش‌تر هم اثبات کرده بود. ما روی ایشان اجماع نکردیم، چون بیشتر از نوک بینی را نمی‌بینیم. چون ما، بیشترمان، اساساً اهل اجماع نیستیم.

ما جمع تفرقه‌ایم رفیق! و در این مسیر، هیچ ابایی از هیچ کاری نداریم. باید بپذیریم. 

حاصل این تشتت، دولت آقای پزشکیان است.

و مبارکمان باشد!






تاریخ : شنبه 103/4/16 | 11:22 صبح | نویسنده : زاهده آگاهی |

به نام خدا
سلام؛


اینکه در شمارش آرا می‌بینیم (و البته حدس هم می‌زدیم) که بخش قابل‌توجهی از جامعه بالغ ما نسبت به تفکر آقای پزشکیان اقبال بیشتری دارند تا تفکر انقلابی‌ها، زنگ هشدار است.
باید فکر کنیم و ببینیم ما، تک‌تک ما، چه کرده‌ایم که نیمی از مردم، فاجعه روحانی را به ما ترجیح می‌دهند؟!
تعارف که نداریم.
خراب کردیم رفقا. و خرابکاری ما، اعتقاد دوستانمان را نشانه رفته. چه خوشمان بیاید، چه نیاید. چه بپذیریم، چه نپذیریم، این نتیجه‌ آشکار انتخابات است.
مشارکت پایین، و اقبال قابل‌توجه به تفکرات لیبرالی و غرب‌گرا.
فقط همین چند روز منتهی به انتخابات را مرور کنیم: ما، همین ما مثلا مذهبی‌ها، داخل جمع خودمان، داخل همین جبهه انقلاب که همگی به آن اقبال داریم، با نظر مخالف خود چه کردیم؟ با کاندیدایی که در همین جبهه در کنار کاندیدای ما مطرح بود چه کردیم؟ این حجم از تخریب، توهین، تهمت‌های ترسناکی که راحت به خرج دادیم، سزاوار یک جمع مدعی دین و ایمان است؟!
این تفکرات بسته و انحصارطلب و مافیایی است که کار را خراب می‌کند. بماند که برخی صاحبان تریبون هم با سوءاستفاده از جایگاهشان به این اختلافات دامن زده و می‌زنند (که ان شاءالله خدا پاسخشان را بدهد) ولی حقیقت این است تا بنده و شما، تک‌تکمان، خودمان را اصلاح نکنیم و صاحب تحلیل و بصیرت نباشیم، همین آش است و همین کاسه.
در هر صورت بدیهی است این انتخابات -با قدری بالا و پایین- به دور دوم کشیده می‌شد و این که عده‌ای با اعتماد به برخی نظرسنجی‌ها و آمار -که هیچ اعتباری ندارد- خیال می‌کردند فلان کاندیدا همان دور اول پیروز قاطع انتخابات بود، سطحی‌نگرانه و ساده‌اندیشانه است.
در هر صورت در فرصت باقی‌مانده، تمام ما از کاندیدای جبهه انقلاب با قوّت حمایت خواهیم کرد و بی‌شک تمام آنچه گذشت را به حساب کاندیدای بی‌گناه نخواهیم گذاشت.
هوای هم را داشته باشیم و جانب تقوا را نگه داریم که همه ما در محضر خدای متعال هستیم (حتی در چت‌های خصوصی!). و قطعا خدای متعال به نیت خالص ما برکت می‌بخشد و بی‌شک رفتار و گفتار ما، سرنوشت‌ساز خواهد بود.

 






تاریخ : شنبه 103/4/9 | 10:35 صبح | نویسنده : زاهده آگاهی |

به نام خدا
سلام؛


البته بحران را که با پوست و گوشت و استخوان می‌فهمیدیم، ولی تا این حدش را نه خدایی.
خوب است یاد بگیریم هر ایرانی یک حق "محترم" رای دارد که می‌تواند به نفع هر کاندیدایی از آن استفاده کند و بابت آن هم به احدی بدهکار نیست.
و یاد بگیریم جمع‌آوری رأی برای کاندیدای موردنظرمان، توجیه‌کننده اینهمه اهانت و تحقیر و تهمت به کاندیدای دیگرِ "همان جبهه" نیست و یاد بگیریم، خصوصا ماهایی که ادعای دین و مذهب داریم، ظرفیت‌هایمان را بالا ببریم و عقیده خود را به دیگران تحمیل نکنیم!
در جبهه انقلاب هریک از کاندیداها که رأی بیاورد، همه برنده‌ایم و اگر نیاورد، همه بازنده‌ایم. چیز روشنی است.
ماهایی که به آقای #قالیباف اقبال بیشتری داریم، دلایل خاصی برای این اقبال داریم که اگر حجم تهمت‌ها و تخریب‌ها اجازه بدهد، بد نیست شنیده و درک شود؛ یا خوشمان می‌آید و می‌پذیریم یا نه. دعوا که نداریم!
ما معتقدیم کشور در موقعیتی است که به یک مدیریت قدرتمند و جهادی نیازمند است، طرح خوب بسیار داریم، مدیر خوب نادر است.

و معتقدیم به اعتبار فرمایش صریح حضرت آقا، مدیر خوب را باید از کارنامه درخشان او تشخیص داد، و الا که همه حرف زدن بلدند.

و معتقدیم بی‌شک در جمع کاندیداهای موجود هیچ‌کس سابقه مدیریت درخشان آقای قالیباف را ندارد و در مناظره‌ها تنها کسی که برای تمام طرح‌هایش، مثال از عملکرد موفق گذشته‌اش داشت، ایشان است.

خیلی روشن است.
اما فراتر از اینها معتقدیم امروز نیازمند مدیری هستیم که تمام نخبگان از اقشار و احزاب مختلف را به کار بیندازد و رشد بیافریند. انسان خوب و شریف و با تقوایی که بخش قابل‌توجهی از جامعه حاضر نیستند با او همکاری کنند برای این پست مناسب نیست. لااقل امروز مناسب نیست. به ادعا هم نمی‌توان دل خوش کرد.

امروز نیازمند نیروی مدیریتی قوی و کارآمدی مثل آقای قالیباف هستیم که پیشتر در مدیریت هوا-فضای سپاه ثابت کرد می‌تواند تمام نخبگان از تمام گرایش‌ها را به کار بگیرد و بحث موشکی را قوت ببخشد.

ما معتقدیم تفکرات انحصارطلب و بسته، تفرق‌آفرین است و بی‌شک ما امروز نیازمند اتحاد و یک‌دلی هستیم و معنی این حرف کفر و غرب‌زدگی نیست، حکم عقل است!
و معتقدیم انتخابات در دور اول بعید است به نتیجه برسد چون هرچقدر ما در حق خود متفرقیم، طرف مقابل، متحد است و طبیعی است اگر انتخابات به دور دوم بینجامد.
و در دور دوم اگر آقای جلیلی با آقای پزشکیان باقی بمانند، بی‌شک باید به دولت سوم روحانی سلام کنیم چراکه در سبد رأی آقای قالیباف، از همه‌قشری رأی هست (برخلاف آقای جلیلی) که بخش قابل توجهی از آن در دور دوم تقدیم آقای پزشکیان خواهد شد. تعارف که نداریم؛ بخش قابل‌توجهی از جامعه نسبت به ما مذهبی‌ها موضع دارند، علت عملکرد ماست یا دولت‌ها یا هرچه، این واقعیت تلخ محرز است. و این گروه حاضر نمی‌شوند به آقای جلیلی رأی بدهند.

درعوض اگر آقای قالیباف و آقای پزشکیان به دور دوم بروند، طرفداران آقای جلیلی قطعا به سبد رأی آقای قالیباف اقبال نشان می‌دهند تا به قول برخی از ایشان، بین بد و بدتر، به بد رأی داده باشند و به اعتقاد باقی، به اصلح. تعارف که نداریم دوستان. هیچ‌کدام از ما دیگر تحمل امثال آقای روحانی و بی‌کفایتان دولتش را نداریم و از یادآوری آن روزهای تلخ و حقارت‌بار هم تنمان می‌لرزد.
موقعیت ما امروز، موقعیت مادری است که برای حفظ جان فرزندش، از او گذشت. برای حفظ انقلاب ناچاریم از بسیاری سلایق و ایده‌های درستمان چشم بپوشیم که به فاجعه تن ندهیم.

با اطمینان و اعتقاد راسخ به آقای قالیباف رای دادم و اطمینان دارم که به اصول جمهوری اسلامی پایبند و متعهد است و این را در عمل اثبات کرده. 

و با افتخار موضعم را اعلام کرده‌ام و هرچه حجم تخریب دوست و دشمن نسبت به ایشان بیشتر شد، اعتمادم به کارآمدی ایشام محکم‌تر شد و ابایی هم از هیچ حرف و حدیثی ندارم که به قول شهید همت، در میدان جنگ هرگاه راه را گم کردید ببینید توپخانه دشمن کجا را می‌کوبد، همان جبهه خودی است.

آن زمان که شروع به تخریب آقای قالیباف کردند، هدف عدم حضور ایشان در مجلس بود و کسی تصورش را هم نداشت به زودی نیازمند انتخاب رئیس جمهور شویم. امثال رائفی‌پورها و ثابتی‌ها سنگ‌تمام گذاشتند و بی‌شک در شکافی که امروز در جبهه انقلاب ظاهر است، شریک و مسئولند. 

من سال‌هاست اینجا و دیگر شبکه‌های مجازی شناخته شده‌ام و برای دفاع از حق، با هیچ احدی تعارف ندارم و هرگز هیچ واهمه‌ای برای دفاع از مظلوم نداشته‌ و ندارم و ان شاءالله نخواهم داشت.

و السلام.







تاریخ : جمعه 103/4/8 | 10:5 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |

 به نام خدا

وقتی می‌بینم دشمنِ کشورم، دست گذاشته روی حجاب من، می‌فهمم که باید حجابم را سفت‌تر نگه دارم. می‌فهمم که این "حجاب" با "حفظ کشورم" ارتباط مستقیم دارد. لابد مؤثر است که اینهمه هزینه مالی و زمانی می‌کنند برایش. لابد مهم‌ترین مؤلفه استقلال و امنیت و حفظ کشورم، همین حجاب است که اولین نقطه هدف دشمن و نهایت تلاشش دارد صرف آن می‌شود.
اما صرف نظر از همه اینها، همین‌قدر که می‌بینم بدترین جنایت‌ها در این کشور، از زمان شاه ملعون و قتل‌عام گوهرشاد بگیر بیا تا قتل فجیع آرمان و روح‌الله، همگی حجاب را نشانه گرفته‌اند، کافی است تا حجابم را نه فقط محکم‌تر بگیرم، که برای حفظش جان بدهم.






تاریخ : دوشنبه 102/12/28 | 4:23 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |

 

به نام خدا


چند روز پیش ماجرایی در درمانگاهی در قم اتفاق افتاد که هنوز تیر و ترکشش در فضای مجازی در گردشه.
کاری ندارم که مسئولین ما بیش از هر چیز تخصص دارند در تولید بحران از هیچی!
کاری ندارم که اصلا اون روحانی داشته فیلم و عکس می‌گرفته یا اون خانم دچار توهم شده یا همه اینها برنامه‌ریزی شده بوده یا چی.
کاری به هیچ تحلیل و نگاهی در ارتباط با این ماجرا ندارم.


ولی یه سوالی دارم از اونایی که فکر می‌کنن باید قانون حجاب برداشته شه چون مملکت رو دچار بحران کرده‌اند.
اگر فرداروزی یه عده‌ای سازمان‌یافته، راه بیفتن توی دانشگاه‌ها برای ترویج هم‌جنس‌گرایی، همین بلوا رو راه بندازن، حاشیه درست کنن، فیلم و کلیپ بسازن، آتش‌افروزی کنن، خسارت بزنن، آدم بکشن، و ... عین همین جریانی ‌که سر حجاب به بار اومد، آیا معتقد خواهید شد که باید کوتاه اومد و هم‌جنس‌بازی را به رسمیت شمرد؟
این فقط یک سواله و روی سوالم هم با کسانیه که به شرع مقدس اعتقاد دارند. یک نفر پاسخ بده که در این صورت، تکلیف چیه؟!
آیا چنین اتفاقی دور از ذهنه؟ مثلا ما حجاب رو آزاد کنیم، مملکت آروم میشه؟ دیگه تبعات نداره؟

...............
پ.ن:
1.
روز جمعه خدمت خانواده معزز شهید عجمیان مشرف شده بودم. خواهرشون گلایه داشتند از اتفاقاتی که افتاده و کوتاهی مسئولین. اما می‌گفتن هیچ چیزی اینقدر آتش به قلب ما نمی‌زنه که دیدن بی‌حجابی‌ها و بی‌عفتی‌ها. می‌گفتن اینها رو که می‌بینیم داغ دلمون تازه میشه و پیش خودمون میگیم همینا روح‌الله رو کشتن.
کی می‌خواد جواب این جگرهای آتش‌گرفته رو بده؟ فردای قیامت کی می‌تونه مقابل شهدا سر بلند کنه؟
خون‌ها ریخته شده تا شجره انقلاب اسلامی جون بگیره، نازنینانی تکه‌تکه شدند، اسیر شدند، شکنجه شدند، نازنینانی هنوز چشم‌انتظار خبری از عزیزشون هستند.
به خدا که من حاضر نیستم به قدر یک "سکوت" در خون روح‌الله و آرمان و دیگران شریک باشم.
2.
باز میگن پس اختلاس و دزدی چی؟
با قانون‌شکن باید برخورد شه. مطالبه قانونی و پیگیری تا انجام کار، حق ماست. ولی اینکه منم از فردا به این بهونه، پشت هیچ چراغ قرمزی توقف نکنم، راه چاره نیست. هرکس به بهانه قانون‌شکنی دیگری، بخواد بی‌قانونی کنه، دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه.






تاریخ : دوشنبه 102/12/21 | 12:45 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |

 

به نام خدا
سلام؛


بعضیامونم فقط مذهبی هستیم، سیاسی نه!
یه گریز و وحشت عجیبی داریم از گفتگو کردن تو هر حوزه‌ای، خصوصا سیاست.
تا حرف و نقدی پیش میاد، سریع خودمونو کنار می‌کشیم و ابا داریم از اظهار نظر و نگرانیم که سیاسی نامیده بشیم و نگرانیم دوستی‌هامون خراب بشه و نگرانیم ... .
سیاست‌زده و سیاست‌گریزیم.
بلد نیستیم حرف بزنیم.
بلد نیستیم اظهار عقیده کنیم.
بلد نیستیم نقد کنیم.
یا از صدر تا ذیل، همه رو می‌شوریم می‌ذاریم کنار، یا الکی سنگ حزب مورد پسندمونو به سینه می‌زنیم و می‌خواییم زورکی همه غلط‌هاشم توجیه کنیم.
اگر کسی مخالف ما فکر می‌کنه، دشمن ماست و عقلش نمی‌رسه و نمی‌فهمه. اگر موافق ماست، رفیق و خودیه.
یه دو گانگی ساختیم که محورش منیّت ماست و دیگری، یا با ما و یا علیه ماست!
آقا!
حرف زدن، بار سنگین نفهمیدن‌ها و ندانستن‌هامونو سبک می‌کنه. کمک می‌کنه اهل نقد و منطق بشیم. اگر با نظرات مخالفمون گفتگو نکنیم، اگر حرف نزنیم، صاحب تحلیل نمی‌شیم. صاحب درک درست و صاحب تفکر منطقی نمی‌شیم. تا ابد گرفتار من و تویی باقی می‌مونیم.
با هرکس در مورد اختلاف نظرها حرف می‌زنم، از بحث فرار می‌کنه. یا سکوت می‌کنه، یا در نهایت می‌گه من فقط مذهبی‌ام، سیاسی نه!
این چه حرفیه؟
اگر مذهب ما شیعه است، ما صاحب تنها مذهب سیاسی جهانیم. اصلا شیعه یعنی همین. حرف ما حرف حکومته و حکومت یعنی سیاست. اگر این مقدار از مذهبمون نمی‌دونیم، ما مذهبی هم نیستیم.
از حرف زدن نترسیم. از اختلاف نظرها و اختلاف سلیقه‌ها وحشت نکنیم. اگر این تفاوت دیدگاه‌ها در آدم‌ها نباشه، رشد نمی‌کنن. چرخ‌دنده‌ها اگر با هم درگیر نشن، از جاشون تکون نمی‌خورن و حرکت و در نتیجه رشدی صورت نمی‌گیره.
اگر این اختلاف نظرها نبود، ما همچنان داشتیم تو غارهامون زندگی می‌کردیم!






تاریخ : چهارشنبه 102/1/9 | 12:5 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |

به نام خدا
سلام؛


هر ملّتی، فرهنگ منحصر به فرد خودش رو داره و اصلا روح حاکم بر ملت‌ها و خون جاری در رگ‌های یک ملت، "فرهنگ" اون ملته.
هیچ ملتی فتح نشده، مگر اینکه فرهنگش فتح شده باشه. یعنی اگر بخشی از خاک یک سرزمین فتح بشه، بدون اینکه فرهنگش به استعمار در بیاد، اون ملت باقیه و دیر یا زود، خاکشو هم پس می‌گیره. حتی اگه به فرض محال، خاکشم پس نگیره، می‌گیم فلان سرزمین یا بخشی از فلان سرزمین یا کشور به اشغال درومده. هیچ‌وقت نمی‌گیم فلان ملت، فتح شدن. اون ملت، زیر پوسته سخت این استعمار، همیشه زنده و جاریه و یه روز، یه جا می‌جوشه و پوسته رو خرد می‌کنه (برای همین گفتم به فرض محال).
 

ما وقتی مستعمره‌ایم که زبانمون، پوششمون، خوراکمون، آداب معاشرتمون، اولویت‌ها و تفکرات و ایدئولوژیمون، و در نهایت "سبک زندگی"مون به استعمار درومده باشه.
 

برای ما خیلی زشت و خجالت‌آوره که زبان یک قاره دیگه، زبان دوممون باشه در حالی که هیچ کدوممون، زبان کشورهای همسایه‌مون و زبان بین‌المللی دین جهانی‌مون رو بلد نیستیم! فاجعه است که ما و اعراب دور و برمون، ما و ترک‌ها و روس‌ها و چینی‌ها، مجبوریم به زبان انگلیسی با هم ارتباط بگیریم و هیچ وقت هیچ کدوممون لااقل پیش خودمون نپرسیم چرا انگلیسی؟ چرا دغدغه داریم بچه‌هامون از خردسالی انگلیسی یاد بگیرن؟ چه سنخیتی بین فرهنگ و تمدن و حتی جغرافیای ماست که بخواد زبان دوم ما انگلیسی باشه؟ که اضافه‌تر، فرانسه و آلمانی و ایتالیایی و لاتین یاد بگیریم! اما عربی نه!

استعمار زبان، استعمار خط، استعمار فرهنگ، به مراتب خطرناک‌تر و نگران‌کننده‌تر از استعمار منابع طبیعی و نفت و گاز یک ملته. چون یه چیزایی رو میشه پس گرفت، یا جبران، یا جایگزین کرد، ولی فرهنگ، ابدا جایگزینی نداره.

ملتی که اهل تفکر نباشه، قافیه رو باخته. آدمی که برای هر کاری که می‌خواد انجام بده یا بهش مشغوله، چرایی نداشته باشه، و برای این چرایی، پاسخی معقول و قانع‌کننده‌، قافیه رو باخته. این انسان، رو به افول می‌ره. نابود شدنی و حذف شدنیه. و از نبودش، آب از آبِ هستی تکون نمی‌خوره!

من اگر انسانم و تفاوت دارم با دیگر مخلوقات و عنوان "اشرف مخلوقات" بهم تعلق می‌گیره، باید فکر کنم.
چرا باید به تقلید از "فرهنگ دیگری" غذا بخورم؟
چرا باید به تقلید از "فرهنگ دیگری" فکر کنم؟ راه برم؟ بنشینم؟ معاشرت کنم؟ زندگی کنم؟
چرا من باید به تقلید از فرهنگ "دیگری" لباس بپوشم؟
اون هم فرهنگی که اصل و نسب درست و حسابی نداره. محصول تفکر و تعقل و تعمق نیست. فرهنگی که امروز، حرفی می‌زنه و فردا، خودش همون حرفو نقض می‌کنه.

چرا من باید شبیه "دیگری" بشم؟ مگه فرهنگ خودم، تمدن چند هزار ساله خودم، مگه باورهای عمیق و انسان‌ساز خودم، چه اشکالی دارن؟

عین خمیری که قالب خورده، برامون تعیین می‌کنن که سبک زندگی‌ت چنین باشه. نه، اصن فرم بینی‌ت، شکل ابروهات، رنگ چشم‌هات، فرم لب و گونه‌ت، اندامت، لباس تنت، ... برای نفس کشیدنمون "یکی دیگه" تعیین تکلیف می‌کنه و ما به سبک کارتون‌های بچگی‌مون، که یه دستگاهی عین سطل میذاشتن رو سر مردم و یکی از دور کنترلشون می‌کرد، کنترل می‌شیم و اطاعت امر می‌کنیم و قدرت تفکر و امتناع نداریم!
رسانه، تبلیغات، هجوم ضد فرهنگ‌هایی که از یمین و یسار بر سرمون می‌باره، عقل‌هامونو زایل کرده و باد غفلت، خِردهامونو برده.
کجای کاریم؟
نکنه بی‌فرهنگ شیم؟
ملتی که فرهنگش فتح بشه، خوشبخت نمی‌شه، پیشرفت نمی‌کنه، مورد پسند و احترام اون "دیگری" قرار نمی‌گیره، بلکه "حذف" میشه. نابود میشه. نه فقط خاک و ثروتش غارت میشه، بلکه یوغ بردگی به گردنش می‌اندازن و خوار و ذلیل میشه.
ملّتِ بی‌فرهنگ، می‌میره و اسمی هم ازش باقی نمی‌مونه.

من زنده‌ام، چون صاحب فرهنگ منحصر به فرد خودمم. من پوشش منحصر به فرهنگ خودم رو دارم. زبان و گویش و خط خاص خودم رو دارم. من به سبک خودم غذا می‌خورم و راه می‌رم و فکر می‌کنم. من سبک زندگی منحصر به فرد خودم رو دارم. و پشت تمام این داشته‌هام، هزاران سال تفکر و تدقیق و هدف و ایدئولوژیه. پشت تمام اینها، هزاران سال تمدن باشکوه و درخشانه. من این فرهنگ رو با فرهنگ سخیف و بی‌ارزش و بی‌پشتوانه "دیگری" هرگز عوض نمی‌کنم.

من ایرانی‌ام و هرگز قافیه رو نمی‌بازم.


............

پ.ن.

حجابی که برمی‌داریم، تن به غارت سپردنه.







تاریخ : سه شنبه 102/1/8 | 7:41 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |


به نام خدا
سلام؛


"فساد" اصن از اسمش معلومه که کارکردش خرابیه.
نمیشه کسی به واسطه فساد به "شادی" و "آرامش" و حتی "آسایش" برسه. محاله.
تنها راهی که به آرامش و شادی و حتی آسایش و رفاه مادّی، ختم میشه، فقط و فقط "طریق خیر" هست و جز این ممکن نیست.
چون کار خیر، اصلاح و آبادانیه و کار فساد، تخریب و تباهی.

تعریف خیر و فساد بین آدمای مختلف، جنبه سلیقه‌ای پیدا کرده و هرکی از دیدگاه و منظر خودش، تعریفشون می‌کنه. ولی خیر حقیقی و فساد حقیقی رو فقط یه نفر می‌تونه با قطعیت معرفی کنه، و حرفش قابل اطمینان و مطلق باشه و چند وقت بعد تکذیبش نکنه و زیرش نزنه و نگه اشتباه کردم. اونم پروردگارمونه. اونکه ساخته و پرداخته و تنها باخبر مطلق جهانه که آگاهی‌ش، خدشه‌ناپذیره.

پس اگر چهارچوباشو نمی‌پذیریم یا یه خورده‌اشو می‌پذیریم و بقیه‌اشو کنار می‌ذاریم، اگر مدل و سلیقه و باب میلمون با خواست و اراده پروردگارمون هم‌آهنگ نیست، توی زندگی‌هامون نگردیم دنبال آرامش، دنبال شادی و شادکامی. تو زندگی‌هامون هیچ خبری از برکت و آسایش نیست (آسایش، محصول برکته نه کثرت مال. یه‌وخت می‌بینی یکی بی‌اندازه ثروتمنده و بی‌اندازه بی‌چاره. اگه برکت نباشه، آسایش و رفاه حقیقی ممکن نیست و برکت، یه امر معنوی و وابسته به ارتباط ما با پروردگار هستیه).

فساد، ناشکری و کفران نعمته چون همه اون چیزی که می‌خواییم با فساد بهش برسیم، از طریق "خیر" بهتر و راحت‌تر به دست میاد و اونکه دنبال فساده، در واقع داره خلاف جریان رود (فطرت) تقلا می‌کنه. پس ناشکره و کفران نعمت می‌کنه و به این واسطه، نعمتی رو که بهش بخشیده شده، تباه می‌کنه:
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند

گاهی فکر می‌کنم فساد، تو یه جاهایی دو تا خطا محسوب میشه. مثلا اگه داری تو هوای پاک و بی‌نظیر جنگل‌های شمال، سیگار می‌کشی، دو بار ناسپاسی.
یا اگر تو طراوت و زیبایی بی‌نظیر طبیعت بهاری، حجابت رو برمی‌داری، دو بار ناشکری.

مثلا اگر بی هیچ عذری روزه نمی‌گیری و اصرار داری روزه نگرفتنتو جار هم بزنی.

مثلا ...






تاریخ : سه شنبه 102/1/8 | 2:11 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |

به نام خدا

سلام؛

اینکه عده‌ای معتقدن بذارین مردم آزاد باشن تا هر کی هر چی دوست داره بپوشه، آدمو یاد این حرف میندازه که چه نیازی به ساخت موشک داریم؟!

به یقین ساعت‌ها گفتگوی معقول و منطقی تو این دو مورد با این افراد، ابدا نتیجه نداره (تجربه کردما) و حتی اگه در نهایت سکوت کنن، باز میبینی فردا دارن حرف خودشونو تکرار میکنن. یعنی اصلا خودتو بکش، بگو بابا ما کاری با دیگری نداشته باشیم، دیگری با ما کار داره. اگه موشک نداشتیم که تا حالا کشورو فتح و تکه پاره کرده بودن، اگه فهمید!

دنیا خودتو بکش بگو بابا من اگر با چادر بگردم و کار به دیگری نداشته باشم، اون با فرهنگ عریانیش، خانواده منو فتح و تکه پاره می‌کنه، اگه فهمید.

باز حرف خودشو میزنه.

پناه بر خدا از انسان نفهم.

پناه بر خدا از نفهمی انسان.

پناه بر خدا.






تاریخ : جمعه 101/11/14 | 11:39 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی |
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.