به نام خدا
سلام بر گل نازنینم...
همینجوری بی مقدمه و موخره:
همه ما این روزها، گرفتار غول عظیمی به اسم بحران اقتصادی هستیم. داشتم فکر می کردم به چه سرعتی داره اتفاقات جدید وارد زندگیمون می شه و به این فکر می کردم که هرچیزی رو – حتی زشت- می شه زیبا نگاه کرد و از هر چیزی – هرچند پیش پا افتاده- می شه درس گرفت و هرچیزی رو – هرچند به ظاهر تلخ- می شه یه نعمت به شمار آورد.
این روزها، سرعت عجیب صعود قیمت ها، دغدغه و موضوع اول گفتگوهای همه ما شده و هر زمانی، با هر دوستی، سر دردل دل باز می شه اولین موضوع برای گفتگو، این فشار اقتصادیه.
به این فکر می کردم که چه اتفاقی در جریانه؟ تو خونه ما، خیلی چیزها از لیست خرید ماهانه حذف شده اند که برام ناراحت کننده و سخت بود... اما بعد که فکرشو کردم دیدم چیزهایی حذف شدن که بدون وجود اون ها هم زندگی جاریه و در واقع اتفاق خاصی نمیوفته.
نگاه کردم تو زندگی اطرافیان هم دیدم که به سرعت داریم از تجمل گرایی فاصله می گیریم و به ضروریات رو میاریم. دقت کردی؟ خیلی از به اصطلاح ولخرجی های رایجی که داشتیم، حذف شده اند - البته بالاجبار- و این برای کسی که به این طور خرج کردن عادت کرده، در وهله اول یه فاجعه است و فوق العاده سخت به نظر میاد اما چیزی که به نظرم جالب اومد اینه که تا حدود دو سال پیش، - در مورد کشور خودمون صحبت می کنم- با سرعتی عجیب و باورنکردنی به سمت مد و تجمل گرایی بیش از اندازه ای حرکت می کردیم که ادامه این حرکت حتما به همین زودی ها، بلای جبران ناپذیری بر سرمان می آورد ... اون روزها هیچ کس نمی تونست تصورشو کنه که راهی وجود داشته باشه که به همون سرعت، ما رو برگردونه به آنچه باید باشیم!
اما امروز، این به اصطلاح "فشار اقتصادی" سخت و طاقت فرسا، دقیقا تبدیل شده به پادزهری برای "تجمل گرایی" سابقمون.
وقتی با واژه تجمل گرایی برخورد می کنیم، یاد قصر پادشاهان و زرق و برق لوازمش میوفتیم ولی منظور من، اون نوع خاص از تجملات نیست. تجمل گرایی یعنی همین که اوقات فراغتمو تو پاساژها و فروشگاه ها پرسه بزنم و لاجرم به خرید چیزهایی خودمو مشغول کنم که واقعا هیچ ضرورتی ندارن!
تجمل گرایی یعنی همین بوفه کوچیک خونه من که توش پره از ظروف و اشیاء صرفا تزئینی که هرچی نگاه می کنم هیچ کاربرد خاصی برای هیچ کدومشون پیدا نمی کنم و حالا شده آیینه دق!
تجمل گرایی یعنی وقتی یه لباسی رو تو یه مهمونی پوشیدی تو مهمونی بعدی حاضر نشی ازش استفاده کنی!
تجمل گرایی یعنی هر چیزی که موجب تن پروری و افزایش اوقات بی کاری می شه؛
انواع و اقسام لوازمی که یک زن خونه دارو در بست بیکار کرده اند و در عوض، تبعید شدیم به سمت مهمونی های بی محتوا، پرسه در کوچه و بازار، گذراندن بیهوده ساعت ها از این عمر باارزش به پای تلفن و تلویزیون و البته ماهواره و اینترنت و...
و چرا نگم که خیلی از ما خانم ها رو صرفا تجمل گرایی به سمت اشتغال بیرون از منزل کشیده؟!
تجمل گرایی یعنی رفاه طلبی بیش از نیاز و بهای بیش از اندازه به "تن" که تنها و تنها یک قفسه برای روحمون و به همین زودی ها باید گذاشت و گذشت!
یعنی کتابچه ی تبلیغاتی که پر شده از آگهی های آرایشگاه و خدمات لیزر و بوتاکس و دندون و مو و بینی و ....
یعنی درآمد ماهانه یه آرایشگر چندین برابر درآمد ماهانه یه معلمه و میزان مراجعه به انیستیتوهای زیبایی چندین برابر مراجعه به مساجد! ... (این آخری رو واسه این گفتم چون قرار بر این بوده که خودمونو بسازیم ظاهرا! اما شدیم سوار خسته و از پا فتاده ای که هی مرکبشو تزیین می کنه!)
یعنی همین که کلا هدف خلقت رو از یاد ببریم و به زندگی دو روزه دنیا دل خوش کنیم...
حالا فکر می کنم چیزهایی تو خونه ام سنگینی می کنن، چیزهایی هستند که وقتی چشمم بهشون می افته دست و دلم می لرزه به یاد اون مردی که به خاطر شرمندگی از روی زن و فرزندش، حاضر نیست به خونه برگرده... به نظر چیز عجیب و بعیدیه؟ خیلی دور از ذهنه کسی زیر پوست این شهر، بدون شام بخوابه؟ خیلی به نظر افسانه ای میاد که نادیده گرفته می شه؟ چرا فعل مجهول؟ بهتره بگم: نادیده می گیریمش! و چرا مفعولِ مفرد برای بیشمار از این دست؟: نادیده می گیریمشون!!
تو خونه ما چیزهایی هستند که داغی وجودشون از همین حالا داره وجودمو می سوزونه!
فکر کردم شاید بد نباشه یه لیستی از لوازم زندگی مون، مایحتاج ماهانه منزلمون و... تهیه کنیم تا اضافاتشو حذف کنیم، اما حقیقتش هرچی نگاه کردم دیدم ممکن نیست بشه "یک لیست" تهیه کرد... واقعا قابل شمارش نیستن! ... پس شاید بد نباشه یه لیستی از هرچیزی که ممکنه از زندگیمون حذف بشه تهیه کنیم (هرچند این هم .... اما) مثلا هرچیزی که فقط جنبه دکوری داره... واقعا چه لزومی داره از در و دیوار خونمون لوازم صرفا تزئینی بالا بره؟
بیا یه برنامه بریزیم وقتی داریم لیست خرید خونه رو آماده می کنیم برای نوشتن هر مورد، یه سوال از خودمون بپرسیم: می شه این نباشه؟... اونوقت می بینیم خیلی چیزها وجود دارن که می شه نباشن... می شه تو خونه ما نباشن... خیلی خرج های اضافی هست که به راحتی- واقعا به راحتی- می شه حذفشون کرد. شاید اولش به نظر سخت بیاد و شاید اگه فشار اقتصادی و فشار ناشی از این قیمت های سرسام آور از زندگیمون حذف شه، اصلا لزومی برای این کار نبینیم... اما بیا لااقل برای یک بار این کارو بکنیم و تفاوت رو مشاهده کنیم...
تفاوت، نه در میزان پس انداز... بیا ژرف نگر باشیم... خوشگل نگاه کنیم؛
تفاوت در رهایی روح از مادیات و نزدیک تر شدن به "نزدیک تر از رگِ گردن"!
:::::::::::::::
پس نوشت: فکر کن آدم روز نهضت سواد آموزی به دنیا بیاد!!... خب اینجوری می شه دیگه!!
بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 34
کل بازدیدها: 581859