به نام خدا
سلام؛
بعضی از دوستان هم طرفدار این نظریهاند که ایران هم مثل سایر کشورهای اسلامی (!!) کشور آزادی باشه و اجازه بده هرکسی با هر پوششی که دوست داره تو جامعه تردد کنه.
اتفاقا تو همین روزهای اخیر که این بحثها داغ بود، برای کاری به یکی از این کشورها رفته بودم که به لحاظ تکنولوژی، به شدت توسعهیافته به نظر میرسه (1). وقتی توی این جامعه قدم میزنی، با دنیایی رنگارنگ از انواع ماشینهای لوکس و درجه یک، انواع کالاهای برند و ویژه، انواع عطر و رنگهای بینظیر و درخشنده، انواع تفریحات رویایی و مراکز بینظیر و دیدنی، انواع مردمان با تیپهای خاص و متحیرکننده، مواجه میشی و اینقدر تماشایی میبینی که سرت گیج میره.
یک طرف مسجد و صدای اذان، یک طرف کاباره و فروش مسکرات!
یک طرف خانوادههایی با پوشش سخت اسلامی از سر تا پا، یک طرف دختران و پسرانی برهنه از سر تا پا!
اولین چیزی که به ذهن ما ایرانیها در اولین برخورد با این شکوه و جلال میرسه، اینه که چرا ما اینجوری نیستیم؟ پولای نفت ما کجا میره؟ چرا اینقدر پیشرفته نیستیم؟ و البته چیزی که موضوع این پُسته: چرا ما این "آزادی" رو نداریم؟ چه اشکالی داره هرکس هرجوری که خودش دوست داره لباس بپوشه؟ اونکه مسلمونه، با پوشیه بیاد بیرون، اونکه معتقد نیست، هرجوری دلش میخواد. ببین اینا چقدر خوبن، همه هم کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکنن و کسی کار به کار دیگری نداره.
اتفاقا چون توی محیطش بودم و از نزدیک لمس میکردم، خیلی رو این موضوع متمرکز بودم و مطلبی که مینویسم حاصل غور در این بحر تفکره!! :)
پیش خودم فکر کردم زمان شاه هم همینطور بود دیگه. مردم با پوششهای مختلف در جامعه تردد میکردند. همه چیز هم قاعدتا گل و بلبل بود دیگه، پس چهشون شد که انقلاب کردن؟
اصلا یکی از شعارهای انقلاب مردم، "آزادی" بود، عاخه مگه آزاد نبودن؟
سال 57، قریب به اتفاق مردم ایران (98/2 درصد، یعنی همه) به "جمهوری اسلامی" رای آری دادند. خب این یعنی چی؟ یعنی مردم نمیفهمیدند دارن به چی رای میدن یا نمیفهمیدن اسلام چیه و جمهوری اسلامی یعنی چی؟ یا نه! میفهمیدن و خواستار تشکیل حکومتی بودند که اساسش اسلامه؟!
بذار تو تمام این مبحث، از موضوع پوشش دور نشیم چون اصل حرف رو اینه:
آیا مردم ما موقعی که داشتن به جمهوری اسلامی رای میدادن، نظرشون "جمهوریِ یه خورده اسلامی" بود؟ یعنی بعضی از احکام اسلام آری بقیهاش نه؟!
خب مردم خواهان برقراری حکومت اسلامی بودن ::::> اصلا جامعه شیعه فرقش با جوامع اسلامی دیگه، برپایی همین حکومته. اصلا دعوای ما با سایر مذاهب، برپایی حکومت اسلامیه. اونای دیگه دغدغهای در این مورد ندارن. ما سر حاکمیت حرف داریم.
حالا ما بیاییم حکومت اسلامی تشکیل بدیم شامل همه قوانین اسلامی، جز حجاب! خندهدار نیست؟ بعضی قوانینو استثنا کنیم بگیم نه ما اینا رو دوست نداریم: "أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ" ! (2)
اصلا کاری به رای مردم و اساس حکومت اسلامی ندارم. بیا خارج از این مسائل، این مدل آزادی رو بررسی کنیم.
تو این کشور که میگشتم، عین اروپا، تمام بیلبوردها، تمام شبکههای تلویزیونی، تمام مانیتورهای چند متر در چند متر که سراسر فرودگاه و مترو و فروشگاهها و ... نصب بودن، از "زن" برای تبلیغ کالا و خدمات استفاده میکردند. یعنی برای نشان دادن جذابیت و کیفیت موضوع مورد نظرشون، از جذابیت و کیفیت بدن زنهای نیمهعریان استفاده میکردند. زمان شاه هم همینطور بود. هم اون زمان، هم حالا، "زن شایستهی سال" بانویی نیست که به لحاظ علمی و فرهنگی و هنری در جامعه عرض اندام کرده باشه، بلکه زنی است که به لحاظ جلوهگریهای بدنی، سایر رقبا رو کنار زده باشه!
این الگوی جوامع مسلمان و غیر مسلمان در تعریف "زن شایسته" است.
من به عنوان یک زن مسلمان با پوشش اسلامی دارم تو این جامعه تردد و زندگی میکنم. بچههای من تحت این هجمه و نفوذ رسانهای دارن به شکلی تربیت میشن که از انسانیت، جز تن و جنسیت نفهمند. تو این جامعهی آزاد که من اجازه دارم با حجاب تردد کنم و دیگری عریان، خانوادهی من در خطره. همسرم هر روز با زنهای رنگارنگی سر و کار داره که چشم و گوش و ذهن و دلشو پر میکنن و جایی برای من باقی نمیذارن. عایا تو چنین جامعهای دختر من میتونه آزادانه حجاب رو انتخاب کنه و با این پوشش سر کلاس بره، با دوستاش به گردش بره، تو مهمونیها شرکت کنه و پذیرفته شه؟ آیا جمع همسالانش اونو میپذیرن؟
این مسائل خیلی ساده و همهفهمه. خیلی نیاز به غربیل زدن نیست.
این مدل آزادی، در واقع گسترش بی بند و باری و منزوی کردن #عفاف و #حجاب هست، اسمش آزادی نیست و اون مفهوم رویایی که تو نظر ماست اصلا تحققپذیر نیست. ما اگر تو زمینه پوشش تلاشی نکنیم و مثل بعضی کشورهای اسلامی! منفعل باشیم، اون دیگری منفعل نیست و در زمینه #عریانی ما رو با خودش همراه میکنه. اینا خیالات خامه که کنار هم بتونیم با صلح و صفا زندگی کنیم.
اصلا اینکه آدما بتونن نسبت به هم بیتفاوت باشن و کار به کار هم نداشته باشن فقط وقتی معنی میده که هرکی بره تو غار خودش. تو سطح جامعه ممکن نیست بتونیم کار به هم نداشته باشیم. برای همینه که قانون پوشش، مال زمان تردد در جامعه است و توی محیط خصوصی، کسی اجازه تجسس نداره.
عقلا (توی نگاه بروندینی) اگه حکومتمون اسلامی هم نباشه، اگر مسلمون و ملتزم به امر به معروف هم نباشیم، ممکن نیست نوع بشر زندگی اجتماعی داشته باشه ولی اموراتشون به هم مربوط نباشه. من اگر سر ساعت مقرر، زبالههای منزلمو بیرون نذارم، به دیگران مربوطه چون باعث مزاحمت و آزار اوناست. اگر توی ماشینم صدای موسیقیمو به شکل گوشخراشی بلند کنم، به دیگران مربوطه. اگر با سر و وضع نابههنجار توی جامعه تردد کنم، به بقیه مربوطه و ...
عقلا نمیتونیم ادعا کنیم میشه تو جامعه زندگی کرد ولی کار به کار هم نداشت. برای همین ملت انقلاب کردن. چون اونکه طرفدار عریانی و بیدینی بود، نمیتونست نسبت به مذهب و دینداری بیتفاوت باشه. این از بدیهیات عقلیه و کسی نمیتونه منکرش باشه. منتها میان از این زاویه اصل مطلب رو به حاشیه میبرن که "تو حق نداری، من حق دارم! و اصلا حق، اون چیزیه که باب دل منه!" (3)(4)
...................
پ.ن.
1. اولا توسعه با پیشرفت فرق داره، این دو تا رو قاطی نکنیم. ثانیا چرا میگم به نظر میرسه؟ چون هرچی دقت کردم دیدم اونجا فقط محل و مرکزی برای عیش و نوش اروپا و امریکا و فرصت بینظیری برای فروش کالاهای آنهاست و در واقع از خودش هیچی نداره. خیلی جستجو کردم که برند تولید خودشان در کالاها و تکنولوژی قابل ملاحظهای که تماما کار دانشمندان و نجبگان خودشون باشه پیدا کنم، اما دریغ...
از بزرگترین افتخاراتشون ماشینهای آخرین مدل اروپا و امریکاست. هر بار با مترو تردد میکردم، با دیوارنگارهی بسیار بزرگی مواجه میشدم که "بیمارستان امریکایی" را با آب و تاب فراوان (کانّه تبلیغات هالیوودی) تو بوق و کرنا کرده!
پیش خودم فکر میکردم الان اگر به هر دلیلی اروپا و امریکا قهر کنن و بخوان اینا رو تحریم کنن، به دو روز نمیرسه که سقوط میکنن. هیچی ندارن، هیچ چیز قابل ذکری!
2. ممکنه سریع این به ذهن برسه که حالا مثلا همه قوانین اسلام داره تو ایران اجرا میشه که قانون حجاب بشه؟! اولا تا زمان ظهور مصلح عالم که وجود معصوم علیه السلام هست، ممکن نیست هیچ جامعهای بتونه بدون نقص تمام قوانین صحیح اسلامی رو اجرا کنه یا حتی ادعاشو داشته باشه. ما فقط میتونیم و وظیفه داریم تلاشمونو بکنیم. تمام قوانین بدون نقص اجرا نمیشه و از جملهی اون قانون حجابه. الان تو سطح جامعه -تا قبل این اغتشاشات- ما شاهد اجرای بی نقص قانون حجاب بودیم عایا؟! گاهی متحیرم چجوری بعضیا روشون میشه از #حجاب_اجباری دم بزنن!
3. واژه "کشورهای اسلامی" رو چند بار استفاده کردم، بذار توضیح بدم که منظورم اصطلاح رایجه: یعنی کشورهایی که بر اساس آمار سرشماری، بیشتر مردمش مسلمانزادهاند!
4. یه کم این روزها گرفتارم. فاطمه بانو پاش تو گچه و علی اکبر هم در آغازین روزهای مدرسه مهمون ویروس شده. از طرفی هم کارهام به هم پیچیده و کلافهام کرده. فلذا [ :) ] نشد با تمرکز کافی بنویسم و عجلهای شد. اگر جایی نیاز به توضیح بیشتر داشت، در خدمتم.
به نام خدا
سلام؛
خیلی از دوستان و اقوامم یا بدحجابن یا اصلا اهل حجاب نیستن.
نمیگم با این موضوع مشکلی ندارم،
چرا،
خیلی دلم میسوزه،
ولی طبع سازگاری دارم،
میتونم بقیه رو بفهمم.
آدمی نیستم که جز خودمو نپذیرم،
واسه همین همیشه با طیف وسیعی از آدما
با سلیقهها و تفکرات مختلف مذهبی،
سیاسی،
فرهنگی و ...
نشست و برخاست داشتم و دارم
(آدمایی که تو خیلی از مواقع به قدری اختلاف نظرمون شدیده که قاعدتا باید همو بکشیم،
اما همو دوست داریم) [1].
البته مشکلات خودشم داره ولی میدونی خوبی این خصلت چیه؟
اینکه دیدگاهت بازتره.
وقتی با نظرات مختلف (خصوصا مخالف) مواجه هستی،
بهتر میتونی حلاجی کنی،
زیر و رو کنی،
بررسی کنی،
و به بهترین ایده برسی.
برعکس وقتی که فقط تو یه طیف بسته و مشابه تفکر خودت رفت و آمد داری،
دیگه موضوعی برای جستجو و کنکاش وجود نداره.
اصلا سوالی برات ایجاد نمیشه که درموردش فکر کنی،
چون همه یه شکلین.
این سبک زندگی، آدم رو متعصب و کوردل بار میاره،
چون خیال میکنی راه درست فقط اونیه که تو و دور و بریات میرین.
فرقی هم نمیکنه سبک تفکر و عقاید و ایدئولوژی زندگیت چی باشه.
وقتی همه درها و پنجرهها رو میبندیم،
خودمونو از هوای تازه
و نور
و آگاهی
محروم میکنیم.
گفته بودم اختلاف سلیقه لازمهی رشده؟! :)
اینقدر میگم تا ترسمون از اختلافات بریزه!
[2]، [3]
....................
پ.ن:
1. قاعدهی محبت، اجتنابناپذیره چون آدمها یه وجود واحد دارن. اینجوری نیست که من یه شخص جدا از بقیه باشم که یه مسیر و هدف مجزا داره. ما عین حلقههای زنجیر به هم وصلیم. زنجیری که هر دونهاش یه رنگ و یه شکل و یه کیفیت متفاوت داره ولی درنهایت همه تو هم قلابند. اگه یکی از این حلقهها ایراد داشته باشه و با بقیه راه نیاد، حرکت بقیه رو هم تحت تاثیر قرار میده و دچار مشکل میشن. پس ناچاریم که تو مسیر رشدمون، همآهنگ باشیم و به هم فکر کنیم و همو راه بندازیم. اگر محبت نباشه، این مهم ممکن نمیشه. یعنی نمیشه اداشو درآورد. واقعا باید دیگری رو بخشی از خودت ببینی. این اصلِ محبته که گریزی ازش نیست.
اما یه وقت هست، یکی تو این حلقهها، نه فقط هیچجوره راه نمیاد و حرکت رو دچار مشکل کرده، بلکه اصلا همه تلاشش اینه که حرکت بقیه حلقهها رو هم منحرف کنه و گسست و تفرقه ایجاد کنه. اینجا لازمهی محبت، بغضه. ناچاری با اون حلقه مقابله کنی و یا همراهش کنی، یا حذفش کنی. چون اگه این کارو نکنی هم خودت هم همه همراهات، از مسیر جدا میشین و کارکردتونو از دست میدین (وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى? جَهَنَّمَ زُمَرًا).
چرا میگم اینجا لازمهی محبت بغضه؟
تصور کن یه بچهای پاش عفونت کرده، میگن باید قطع شه. تو حالت عادی، کدوم پدر و مادری حاضرن یه تار مو از سر بچهشون کم شه؟! ولی اینجا اضطراره. میبینن اگه این کار صورت نگیره، عفونت کل بدن رو میگیره و خود بچه رو از دست میدن. برای اون عشقی که به بچه دارن و میخوان هرجور هست حفظش کنن، به حذف بخشی از بدن عزیزشون تن میدن. این کار خیلی وحشتناکه، ولی نتیجهی اون عشقه و گریزناپذیر.
2. فکر میکنم هر حادثه بدی که اتفاق میفته، یه رخ زیبا هم داره. مثلا همین شلوغیهای اخیر، همهاش هم بد نبود، یه اتفاقای خوبی هم رقم زد. یه کم دقتمون نسبت به همدیگه بیشتر شد و فهمیدیم اختلاف سلیقه، هیولا نیست و نباید ازش فرار کرد و از اون مهمتر، فهمیدیم ما در هر حال همو دوست داریم.
چند وقتیه میرم بیرون برای کار یا خرید، وقتی اتفاقی با یکی چشم تو چشم میشیم که حجاب آنچنانی نداره یا حتی شالشو انداخته، بلافاصله بهم لبخند میزنیم. این لبخند قطعا ناخودآگاهه و یه جریان محبتی -همچین بی سر و صدا و نرم- توی جامعه خصوصا بین ما خانوما برقرار شده که تو این لبخند بروز پیدا میکنه. انگار یهو وسط شلوغیها و گرفتاریها، چشمت افتاده به آشنایی که تو قلبت جا داره.
این محبت، یعنی ما اینقدر اشتراکاتمون زیاد هست که اختلافا به حاشیه برن.
این مدل محبت رو تو اون سالهایی که ایتالیا بودم، خیلی تجربه کردم. اون وقتها خصوصا توی رم، مسلمون زیاد نبود و به ندرت پیش میومد توی خیابون یا فروشگاه، مسلمونی دیده بشه. برای همین وقتی یهو با یه خانواده مسلمون برخورد میکردیم، هر دو طرف ناخودآگاه میایستادیم و با شوق و ذوق سلام علیک میکردیم و گپی میزدیم. دقیقا انگار یه قوم و خویش یا رفیق قدیمی رو دیدیم. حالا هر کدوممون مال یه ملیت، یه زبان و یه فرهنگ مختلف بودیم ولی اون اشتراکه اینقدر پررنگ بود که اصلا تفاوتها رنگ میباختن.
اینکه میگن عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، اینه.
3. در واقع، اول مهر ما از امروز شروع شد. چون علی اکبر هفته اول تعطیل بود.
حالا همه رفتند و بر جا ماندهام من!
بدترین حس دنیا، تنهایی ناهار خوردنه.
اوایل ازدواجمون، تا اومدم این حسو تجربه کنم، مشغول کار شدم و ناهار با حامد و دوستام بودم. بعد هم که بچهها اومدن و ناهار با هم بودیم. امسال اولین ساله که بعد از دوسال مجازی، حالا دیگه علی اکبر هم ناهار خونه نیست! :( ولی خب، دوباره روز-نویسهام شروع شد! آخرِ شب ذهن آدم خیلی خسته است.
4. همش هم که پینوشتهام طولانیتر از اصل حرفم میشه! :) عه! اصلا ارجاع 4 نداشتم! =)
به نام خدا
سلام؛
اختلاف نظر و اختلاف سلیقه،
طبیعت انسانها و لازمهی رشده.
(قبلا گفتم؟!
عیب نداره!
یادآوری هم لازمهی رشده!)
اگر همهی آدمها مثل هم فکر میکردند،
و روش و منش یکسانی داشتن،
الان هنوز داشتیم تو غارها زندگی میکردیم!
(یادآوری لازمهی رشده!)
اما اینطور هم نیست که همهی نظرها محترم باشن،
و همهی باورها، صحیح.
حق، یه جریان ثابت، روشن و مشخص داره.
چه باب میل ما باشه،
چه نباشه.
تشخیص حق هم یه مسیر مشخص داره.
چیزی که هست،
حق یه اصل کلیه و ممکنه ازش استفادهی باطل بشه.
مثلا میگیم "ظلم" بده.
این حرف، حقه. همه هم بهش باور دارن.
اون اسرائیلیِ کودککُش هم میگه ظلم بده.
منتها موضوع اینجاست که اون اصلا کودککُشی رو ظلم نمیدونه،
حق میدونه!!
یا مثلا میگیم "آزادی" حق انسانه.
بعد میاییم آزادی رو به اقسام مختلفی که باب میل و خواست دلمونه تعریف میکنیم و اینو حق میدونیم.
زمان امیرالمومنین روحی فداه، شعار خوارج این بود:
"لا حکم إلا لله"
این حرف، حقه.
درسته.
ولی به قول امیرالمومنین علیه السلام:
"کلمة حقّ یراد بها باطل"
این حرف حق رو وسیلهای کردن برای رسیدن به باطل.
فتنه یعنی این.
میبینی حرفا قشنگه.
شعارها درسته.
به ظاهر هدف، اصلاحه.
اما در نهایت از این بذر، چیزی جز اغتشاش و خرابی به بار نمیاد!
.......................
پ.ن:
ما را زِ سَرِ بُریده میترسانی؟!
گَر ما زِ سَرِ بُریده میتَرسیدیم،
دَر مَجلِسِ عاشِقان نمیرَقصیدیم!
به نام خدا
سلام؛
میگما ...
یه وقتی بود ما میگفتیم "مرگ بر امریکا"،
بهمون میگفتن نگین! طلب مرگ برای بقیه نکنین ...
میگفتیم امریکا خبیثه، این جنایتها رو کرده، شاهد قرآنی و روایی میاوردیم ...
میگفتن باشه! طلب مرگ و نابودی برای دیگران، شرّش دامن خودمونو میگیره. اصن اینهمه بدبختی که داریم واسه همون مرگ بر امریکا گفتنهاست!
حتی کار رسید به اونجا که عدهای میگفتن زیارت عاشورا که میخونین، بخونین... ولی لعنهاشو نگین... آدم هر روز واژگان لعن و نفرین رو به زبون بیاره، انرژی منفی زندگیشو پر میکنه!
میگما ...
حالا هی میگین "مرگ بر دیکتاتور"، شرّش دامنمونو نگیره یهوخت!
...................
پ.ن.
تو یکی از این اتاقهای کلابهاوس که بزرگواران براندازنما دور هم گپ میزدن، شنیدم یکی میگفت: برید جلوی مغازهها و اصنافی که باز هستن و مجبورشون کنین به تعطیلی تا بازار بخوابه! وایستین جلوی مغازه و فحش بدین به اون فلان فلان شدهها ... بگین "بیشرف"، "..."، "..." ... از فحش دادن نترسین! فحش خیلی اثر داره!
میگما ... انرژی منفی نداشته باشه یهوخت!
به نام خدا
سلام؛
و میفرمایند:
"این چند میلیون آدمی که در اعتراض به اغتشاشات تجمع کردند، جیرهخوار نظاماند."
اجازه بدید بنده اصلاح کنم:
"این جمعیتی که ملاحظه میفرمایید، "سرمایه" و "لشکر" نظاماند. کسانی که در بزنگاهها، بصیرند و "خودی" را از "بیگانه" و "اصلاح" را از "افساد" تشخیص میدهند.
کسانی که مردانه پای کار انقلاباند و سالهاست پوزهی دشمنان و بدخواهان "جمهوری اسلامی" را بر خاک ذلّت کشیدهاند و خواهند کشاند".
اصلا میدونی قضیه چیه؟
چیزی در دلهای ما ریشه داره،
که با هیچ طوفانی،
با هیچ سیلابی،
با هیچ آتشی،
از میان برداشته نمیشه.
تا هستیم، هست.
پرچم بالاست.
....................
پ.ن.
1. از داغ #حاج_قاسم ، آتشی در دلهامون شعله میکشه که خاموششدنی نیست. تا هستیم، هست و شعله میکشه و جهان رو روشن میکنه.
2. تا آخر ایستادهایم!
به نام خدا
سلام؛
یه چیز باقی مونده که هیچ جوره نمیتونم ازش بگذرم،
باید جزو طلبهامون مطرح شه.
بالاخره این شلوغیها میخوابه.
این فتنه هم مثل سابق -با همه خون دلهایی که ازش باقی میمونه- مهار میشه.
خرابیها رو درست میکنن،
مجرمان رو مجازات میکنن،
و خلاصه میگذره...
اما ما نمیگذریم از اون سلبریتیهایی که با سوءاستفاده از شهرت و موقعیتی که به لطف ما مردم و از بیت المال این مملکت به دست آوردن، هرجور از دستشون براومد، آتشبیار معرکه شدن!
تا کی بشینیم تماشا کنیم عدهای که نون و نمک همین نظام و همین آب و خاک رو خوردن و گردن کلفت کردن، هر وقت میرن خارج از کشور، هر پوشش و رفتار نامتعارفی که دوست دارن بروز میدن، هر حرفی بر علیه نظام و کشور عزیزمون میزنن، تو فضای مجازی هر غلطی میخوان انجام میدن و بعد برمیگردن و انگار نه انگار!
اگر مملکت صاحب داره (که داره)،
اگر قانون داره (که داره)،
اگر اقتدار داره (که داره)،
باید این افرادو بایکوت کنه!
باید تو دهن اون سلبریتیای بزنه که همصدا با منافقان و تجزیطلبان و آشوبگران، نوجوانان و جوانان و ناآگاهان این سرزمین رو به اغتشاش و ناهنجاری دعوت میکنه و تو آتیش فتنه میدمه.
باید این گروه رو چنان سر جاشون بنشونه که دیگه هر زوار در رفته بی سر و پایی برای ابراز وجود و احیانا به طمع سفره رنگین معاویههای زمان، افسار پاره نکنه!
این طلبی است که باید با جدیت خواسته و پیگیری بشه.
#مهسا_امینی
.......................
پ.ن.
پارسی بلاگ، و ما ادراک ما پارسی بلاگ :) بازگشت همه ما (در محدودیتهای اینترنتی) به سوی پارسی بلاگ است. هرچند پیر و خستهدل و ناتوان شده! :) :)
به نام خدا
سلام؛
خب،
ما طلبکاریم.
طلبمون هم حقه.
منتها هرچی که هست، مربوط به خودمون و مملکت خودمونه.
حرف خونه ما، به غریبهها مربوط نیست!
بارها تجربه کردیم که مطالبه حق رو وقتی با داد و هوار به خیابونا بردیم، به حاشیه رفته و خراب شده، اموالمون به غارت رفته و جانهامون به خطر افتاده. چون تماموقت تحت رصد لاشخورهاییم.
خب حالا چیکار کنیم؟
کتاب مقدسمونو آتش زدن،
مسجدمونو آتش زدن،
سرباز مدافع امنیتمونو آتش زدن،
قاری قرآن رو دریدند،
چادر و روسری از سر نوامیس مملکت کشیدن،
زنهامونو به بهانه آزادی، از بین جمعیت دزدیدند و مورد تعرض قرار دادن،
و حالا باید بشینیم تو خونههامونو و آرزوی امنیت کنیم،
یا با ترس و لرز پا به خیابون بذاریم.
چرا؟
چون برای مطالبهی حقمون، به جای پیدا کردن راهکار، صورت مسئله رو پاک کردیم.
نیروی انتظامی رو تضعیف کردیم.
گرگهای تا بُن دندان مصلح، دارن تو خیابونامون جولان میدن، نیروی انتظامی اجازه برخورد نظامی نداره.
قدرت و سلاح در اختیارشه، وایستاده اون وسط برای حفظ جان بنده و شما که به جهل هنوز تو خیابونیم، داره کتک میخوره، زنده زنده به آتش کشیده میشه، تکهتکه میشه.
ما طلبکاریم از اونایی که هنوز نمیفهمن تو زمین کی بازی میکنن و این حجم از نفهمیشون داره هزینههای جبرانناپذیر رو دستمون میذاره.
ما از اغتشاش و ناامنی نفرت داریم!
مطالبه، راه داره.
قطعا اینکه هرکی هر اعتراضی داشت بره تو خیابون فریاد بزنه و خرابی به بار بیاره، راه مطالبهگری نیست.
مطالبه باید از مجرای قانونی صورت بگیره.
بعد اینهمه سال برای اولینبار صدا و سیما اومده بیپرده و شفاف، موضوع گشت ارشاد رو به نقد گذاشته. همه تیپ متفکر و صاحبنظر مخالف و موافق هم آورده در حضور مردم استدلال کنن و به نتیجه برسن. این یکی از نتایج مطالبهگری درسته.
ولی حالا با این اغتشاشات دوباره همه ظرفیتها و پتانسیل کشور باید صرف درستکردن خرابیهای به بار آمده و برقراری امنیت شه.
حالمون بده، قلبمون تو فشاره، روحمون آزرده است و اون چیزی که دنبالش بودیم به حاشیه رفته!
بفهمیم تو کدوم دسته داریم سینه میزنیم!
همون آدما، همون شعارها، همون روشها.
خیلی موضوع پیچیدهای نیست.
برقراری امنیت و آرامش، مستلزم درک و شعور و فهم ما از موقعیت حال حاضره.
بیش از این آب به آسیاب دشمن نریزیم و توی جنایتهاشون خودمونو شریک نکنیم!
#مهسا_امینی
به نام خدا
سلام؛
این نوشته یه مقدمه داره، لازم دونستی .: اینجا :. بخونش.
قانون کشور ما، قانون الهیه.
قبول!
توی حد پوشش هم -برای زن و مرد- حدود مشخصی تعریف شده بر اساس همون قانون الهی.
قبول!
نوکر خدا و پیغمبر هم هستیم.
ولی همین؟!
تموم شد؟
حالا قانون الهی رو با چماق بر سر مردم بکوبیم؟!
مسئول محترم!
قانون، تعیین کنندهی حد و مرزهاست. قانون، یه چهارچوب کلیه. قانون، زنده و جاریه. اما اونی که اومده این قانون رو چهارچوب جامعهای قرار داده که البته مردم به اصل و اساسش پایبندند، باید چهار تا حرکت هم برای جا افتادن و اجرایی شدن قانون بزنه!
تو که نشستی کنار و منتظری قانون خود به خود اجرا شه و برای اجرا نشدنش جریمه و نیروی انتظامی داری، میدونی برای بیاثر کردن همین قانون، چه تلاش شبانه-روزیای داره انجام میشه یا بیخبری؟! میدونی چقدرررر تهاجم فرهنگی، شب و روز، در قالب تعریف مُد و الگو، توسط ابزار رسانه، فیلم و سریال و گفتگو، سلبریتیها، انواع نشستها و جشنوارهها و ... و ... و ... سرمون هواره؟!
عاقا!
کار فرهنگی، برعهدهی نیروی انتظامی نیست! اصلا از عهدهاش برنمیاد. نمیشه ازش توقع داشت. کار نظامی، تعریف مشخصی داره.
شمایی که برای جا انداختن "بستن کمربند ایمنی" اینهمه تولید محتوا کردی، در غالب تبلیغات و انیمیشن، که در و دیوار شهرو پر کردی و تا روی لوازم تحریر بچهها مانور دادی، تا بالاخره مردم بفهمن که بستن کمربند مفید، ضروری، و قانونه، و بعد وقتی پلیس بابت تمرد جریمهشون کرد، تمکین کنن،
چرا تو مسئلهی پوشش سهلانگاری کردی؟
چند ساله مایی که نه به الزام قانون، بلکه به عشق عقایدمون اهل حجابیم، یه مانتوی مناسب تو فروشگاهها پیدا نمیکنیم؟ حالا این اواخر تعدادی مزون حجاب فعال شدن اونم با قیمتایی که هرکسی نمیتونه سمتش بره و عملا برای سطح خاصی از جامعه طراحی شده. تقصیر اونام نیستا، حمایتی نمیشن.
چرا ما یه تولیدی قَدَر پارچه چادری نداریم که برای تهیه یه پارچه با کیفیت مجبور باشیم گردن به قیمتای سرسامآور پارچه خارجی بسپاریم؟
چند وقته در فضای بیدروپیکر مجازی، شاهد هرزگی و بیبندوباری سلبریتیهایی هستیم که تو تلویزیون، با چادر نشونشون دادین ولی اجازه دادین تو انواع جشنوارههای خارجی که هیج، تو همین "جشنواره فیلم فجر انقلاب اسلامی" با هر پوشش و سر و وضع شگفتآوری ظاهر شن؟
عاقا! از سال 84 تا امروز، 26 نهاد رو مکلف کردین رو موضوع پوشش کار کنن. از جیب و عمر ما هزینه شده، که کار انجام شه. اینا مسئولن، باید جواب پس بدن. بفرمایین بعد از 17 سال، یکی یکی این نهادها بیان عملکردشون و نتیجه عملکردشونو برامون شرح بدن ببینیم دقیقا تو اینهمه سال چه غلطی کردن که امروز تعدادی از بچههامون نه تنها از پوشش متعارف تمرد میکنن بلکه ازش نفرت دارن!
کل بار این 26 نهاد رو نیروی انتظامی باید به دوش بکشه؟
کار نیروهای نظامی، جا انداختن فرهنگ و آگاهیبخشی و آموزشه؟
نیروی نظامی میتونه الگوساز باشه تو این زمینه؟!
عاقا!
ما طلبکاریم!
ما پاسخ میخواییم.
تا میاییم دو کلام حرف حساب بزنیم، تا میاییم اعتراض کنیم، مطالبه کنیم، یه مشت حروملقمهی از خدا بیخبر عین کفتارهای منتظر فرصت، قاطی دعوامون میشن و تکهپارهمون میکنن. رسانههای هوچیگر معاند شروع میکنن به آتشافروزی و اینقدر نکبت و خرابی بر سرمون هوار میکنن که اصل حرفمون به حاشیه بره و تو انحرافهای تحمیلی، مصیبتی به مصیبتهامون اضافه شه.
ما چه کنیم؟ مایی که دور تا دورمون، لابلای جمع و پشت سرمون، پر از بدخواهه. پر از حرومیهایی که دندون تیز کردن برای زمین زدن و تکهتکه کردن خودمون و مملکت مظلوممون. ما چه کنیم؟
ما عاشق این پرچم و این نظام و این خاکیم ولی حرف داریم. ما "مطالبه حق" داریم.
این آتشهای فتنه دیر یا زود میخوابه. مملکت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، صاحب داره. پرچمی که با خون شهدا بالا رفته، سوختنی نیست.
ولی بعد از ختم قائله، مردونه پای کار باشین و جوابگو.
روش غلط، باید اصلاح شه.
#مهسا_امینی
به نام خدا
سلام؛
این مقدمه است برای پست بعد.
اینکه عقلا هر جامعهای نیاز به قانون داره، یه چیز محرزه و جای بحث نداره.
اینکه پوشش هم یکی از مواردیه که باید چهارچوب داشته باشه هم بدیهیه، و همه جای دنیا قاعده براش تعریف شده.
اینکه کسی باید باشه که این قانون رو تعیین کنه هم مشخصه، بالاخره یه قانونگذاری باید باشه که قانون به وجود بیاد.
همه دعواها سر اینه که کی قانونو تعریف کنه. اگه قراره آدما قانونو تعریف کنن، با قوانین مختلفی مواجه میشیم (همچنان که الان تو دنیا همینطوره) که نمیشه گفت کدوم درسته.
چرا؟
عاقا من میگم پوشش باید جوری باشه که تا مچ دست و پای آدم (زن و مرد) پوشیده باشه (چی بپوشه مطرح نیستا، چقدر خودشو بپوشونه مطرحه).
شما میگی نه من قبول ندارم، این حد پوشش ضرورتی نداره، همین که تا بازو و زانو پوشیده باشه کافیه.
یکی دیگه میگه این مزخرفات چیه؟! کافیه که فقط عورت پوشیده باشه.
باز یکی میگه نه، کی گفته؟ ما مثل حیوانات عریان به دنیا اومدیم و همونجور که اونا لباس نمیپوشن ما هم ابدا نیاز نیست خودمونو بپوشونیم.
این دیدگاهها وجود دارهها. همشونم پشتش یه استدلالی هست. همه هم به عنوان قانون پذیرفته شده. مثلا همینا که به عریانی مطلق عقیده دارن، یه جای مخصوص براشون دیده شده که همون جا هر کار خواستن بکنن.
خب، این مدلها چطورن؟ خوبه که هر مدلی که از طرف هر تفکری، با هر هدفی، مطرح شده، رسمی و قانونی و قابل پذیرش باشه؟
این که دیگه اسمش قانون نیست، هرج و مرجه. "هرج و مرج" یعنی همین که هرکی هرکاری دلش خواست انجام بده. توجه کنین: "هرکسی"، "هرکاری".
عاقا مگه همه ما آدم نیستیم؟ صرف نظر از اینکه کجا به دنیا اومدیم، رنگ و غذای مورد علاقهمون چیه، به چه زبونی حرف میزنیم، و ... همه ما یه موجود واحد و مشخص به نام انسانیم!
انسان، تعریف داره. همه ما از یه مبدا واحد آغاز شدیم، به یه شکل واحد به دنیا اومدیم، هممون برای زندگی تو این دنیا نیازهای مشخصی داریم، هممون داری قوه ادراک و شعور و تعقل و اختیاریم، در نهایت هم، هیچکدوممون اینجا باقی نمیمونیم، همه بی برو برگرد میمیریم.
پس چرا اینهمه قوانین مختلف، متفاوت، و گاها متضاد باید برای این موجود واحد تعریف بشه؟ عایا (غلظت سوال بالاست) انسان نمیتونه یه قانون جامع، جهانشمول، و همگانی داشته باشه؟
حالا به فرض که یه قانون جهانی هم داشته باشیم، واسه همه مردم، در همه جای جهان. این قانون چجوری باید باشه؟
خب طبعا باید کلی و پویا باشه تا بشه بنا بر اقتضائات زمانی و مکانی مختلف، ازش جزئیات رو استخراج کرد. باید برای همه در هر زمان و مکانی مفید فایده و دافع ضرر باشه. باید ناظر بر تمام جوانب وجودی انسان باشه. باید... باید... باید...
اووووه چقدر ایدهآلیستی شد!
مگه میشه؟ مگه داریم؟
اصن به فرض که شدنی باشه، چه کسی یا کسانی قادرند چنین قانون کاملی رو تعریف کنن که هیچ خدشهای بهش وارد نشه؟ 50 سال دیگه ناکارآمد و به درد نخور نشه؟ همه جای دنیا قابل اجرا و مفید باشه؟
عاقا اصن چرا اینقدر حاشیه؟ هر انسانی، قانونی تعیین کنه، انسان دیگهای اون قانونو نقض میکنه. هر انسانی، قانونی تعیین کنه، گذر زمان یا تغییر مکان، اون قانونو بیاثر میکنه.
هر انسانی،
با هر قدرت تفکر و تحلیل و علم و آگاهی.
چرا؟
چون هییییییچ انسانی مصون از خطا نیست. هیییییچ انسانی نمیتونه ادعا کنه که میتونه قانونی تعیین کنه که بینقص و کموکاستی، در هر زمان و مکانی قابل اجرا و مفید باشه. عقلا محاله.
تنها کسی که میتونه این ادعا رو داشته باشه، فقط خالق انسانه. فقط خالقه که مصون از خطاست و از اول تا آخرِ تکتک انسانها در هر زمان و هر مکانی رو از حفظه.
قانون کشور ما، قانون الهیه.
ادامهشو .: اینجا :. بخونین.
#مهسا_امینی
به نام خدا
سلام؛
میگن دستاورد #گشت_ارشاد چیه؟
شما دو تا از دستاوردهای پلیس راهنمایی و رانندگی رو بفرمایید؟
اجرایی شدن قوانین، مستلزم فعالیت یه مجموعه کامله. گروهی که فرهنگسازی میکنن، زیرساختها و ضروریات اجرای قانون رو فراهم میکنن، به اجرای قانون نظارت دارن و با تخلف برخورد میکنن.
#ناجا یک جزء از این کل هست. حالا اگه بقیهی اجزاء کارشونو درست انجام نمیدن، باید ناجا حذف شه؟ یا از سایر ارگانها طلبکار باشیم که چرا کار نمیکنن؟
ناجا عملا مجبور شده وظیفه چندین ارگان مختلفِ مسئول رو یک تنه بر عهده بگیره. صدا و سیما، آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد، و ... موظف به آگاهیبخشی و فرهنگسازی در زمینه #حجاب هستن، اما متاسفانه خاصیت ندارن. یه بخش از کار ناجا شده فرهنگسازی! باید افرادو یکی یکی ببره مرکز، آموزش بده! هم هزینه و پتانسیل زیادی صرف میکنه، هم حرف میشنوه، هم کار درست پیش نمیره.
26 نهاد متولّی موضوع حجاباند. اینا کجان؟! چرا کار نمیکنن؟! وضعیت امروز حجاب تو جامعه ما، از افسارگسیختگی خیلی اونورتره. تعجب میکنم از اونایی که دم از آزادی میزنن. دیگه کف جامعه چیکار میخوان بکنن که نکردن؟!
ما از این نهادها طلبکاریم!
#مهسا_امینی
#ناجا #گشت ارشاد